کتاب زندگینامه‌ باب مارلی با نام «هی زن! گریه نکن» [No Woman No Cry : My life with Bob Marley] نوشته‌ ریتا مارلی [Rita Marley] و ترجمه‌ مینا صفار توسط نشر نیماژ منتشر شد.

هی زن! گریه نکن» [No Woman No Cry : My life with Bob Marley] نوشته‌ ریتا مارلی [Rita Marley]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، «هی زن! گریه نکن» با عنوان فرعی «داستان زندگی من با باب مارلی» زندگینامه‌ای است که از زاویه‌ دید ریتا مارلی که خود پیش از ازدواج با باب خواننده بود به زندگی مشترک این دو اعجوبه‌ موسیقی جامائیکا می‌پردازد. این کتاب با ترجمه‌ مینا صفار در شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه، ۳۱۶ صفحه و بهای ۷۹ هزار تومان توسط نشر نیماژ به کتابفروشی‌ها عرضه شده است.

«هی زن گریه‌ نکن» ترجمه‌ای از کتاب تاثیرگذار No woman, no cry است که نام آن برگرفته از یکی از قطعات باب مارلی خواننده و آهنگساز بزرگ جاماییکایی‌ است. ریتا خاطرات خود از زمان گمنامی تا اوج شهرت جهانی باب را برای هتی‌جونز نویسنده‌ شهیر نسل بیت و همسر سابق لیروی جونز و همسر کنونی امیری باراکا بازگو می‌کند و هتی جونز این خاطرات را به بهترین نحو به‌رشته‌ تحریر درمی‌آورد. کتابی برگرفته از دو زندگیِ سراسر مبارزه، تلخکامی، موفقیت و فراز و فرود.

باب مارلی نابغه‌ موسیقی رگه یا رگی، یکی از معدود موزیسین‌هایی‌ است که توانست علاوه بر موسیقی، یک سبک زندگی را هم ابتدا در جامائیکا و سپس سرتاسر جهان فراگیر کند. باب مارلی یک راستافارین بود و تا پایان بر سر عقاید راستافاری خود ماند؛ راستافارین‌ها مبارزه‌ گسترده‌ای در سراسر جهان بر علیه ظلم و تبعیض نژادی علیه سیاهپوستان رقم زدند و توانستند تاثیر زیادی روی خودآگاهی رنگین‌پوستان جهان بگذارند و همچنان هم در این زمینه فعالیت می‌کنند.

خود ریتا مارلی درباره‌ این کتاب در ابتدای آن می‌نویسد: «باب همیشه درباره‌ مسائل واقعی و احساساتش می‌نوشت. آنها گیتار می‌زدند و همه‌ ما می‌خواندیم و فرنیِ ذرت می‌خوردیم یا هرآنچه آن روز پخته بودیم با هم می‌خوردیم. باقی آهنگ هم بر پایه‌ واقعیت استوار بود و چون باب بسیار صمیمی و با خودش صادق بود، حس می‌کنم باید اینجا روی این خصلت او و آهنگ‌هایش تاکید کنم. عمه همیشه می‌گفت: «قصه به هم نباف.» که منظورش از قصه، دروغ بود. پس این، «قصه» نیست؛ این روایت زندگی من و باب است…»

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم: «مادرهای جامائیکایی، همچون همه‌ی والدین سراسر جهان، از تو انتظار داشتند پول دربیاوری، اما می‌خواستند از آن راهی که خودشان می‌خواهند پول دربیاوری. درغیراین‌صورت، عصبانی می‌شدند: به چه جرئتی اون چیزی شدی که خودت می‌خواستی؟! اما باب قوانین کلی خودش را داشت و من باور داشتم که این قوانین برای او درست از آب درمی‌آیند و در نتیجه او را ترغیب می‌کردم که از آنها پیروی کند.»

................ هر روز با کتاب ...............

از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...
گوته بعد از ترک شارلوته دگرگونی بزرگی را پشت سر می‌گذارد: از یک جوان عاشق‌پیشه به یک شخصیت بزرگ ادبی، سیاسی و فرهنگی آلمان بدل می‌شود. اما در مقابل، شارلوته تغییری نمی‌کند... توماس مان در این رمان به زبان بی‌زبانی می‌گوید که اگر ناپلئون موفق می‌شد همه اروپای غربی را بگیرد، یک‌ونیم قرن زودتر اروپای واحدی به وجود می‌آمد و آن‌وقت، شاید جنگ‌های اول و دوم جهانی هرگز رخ نمی‌داد ...
موران با تیزبینی، نقش سرمایه‌داری مصرف‌گرا را در تولید و تثبیت هویت‌های فردی و جمعی برجسته می‌سازد. از نگاه او، در جهان امروز، افراد بیش از آن‌که «هویت» خود را از طریق تجربه، ارتباطات یا تاریخ شخصی بسازند، آن را از راه مصرف کالا، سبک زندگی، و انتخاب‌های نمایشی شکل می‌دهند. این فرایند، به گفته او، نوعی «کالایی‌سازی هویت» است که انسان‌ها را به مصرف‌کنندگان نقش‌ها، ویژگی‌ها و برچسب‌های از پیش تعریف‌شده بدل می‌کند ...
فعالان مالی مستعد خطاهای خاص و تکرارپذیر هستند. این خطاها ناشی از توهمات ادراکی، اعتماد بیش‌ازحد، تکیه بر قواعد سرانگشتی و نوسان احساسات است. با درک این الگوها، فعالان مالی می‌توانند از آسیب‌پذیری‌های خود و دیگران در سرمایه‌گذاری‌های مالی آگاه‌تر شوند... سرمایه‌گذاران انفرادی اغلب دیدی کوتاه‌مدت دارند و بر سودهای کوتاه‌مدت تمرکز می‌کنند و اهداف بلندمدت مانند بازنشستگی را نادیده می‌گیرند ...
هنر مدرن برای او نه تزئینی یا سرگرم‌کننده، بلکه تلاشی برای بیان حقیقتی تاریخی و مقاومت در برابر ایدئولوژی‌های سرکوبگر بود... وسیقی شوئنبرگ در نگاه او، مقاومت در برابر تجاری‌شدن و یکدست‌شدن فرهنگ است... استراوینسکی بیشتر به سمت آیین‌گرایی و نوعی بازنمایی «کودکانه» یا «بدوی» گرایش دارد که می‌تواند به‌طور ناخواسته هم‌سویی با ساختارهای اقتدارگرایانه پیدا کند ...