کتاب «همچون باران با من حرف بزن و بگذار گوش کنم» [Talk to me like the rain and let me listen] نوشته تنسی ویلیامز [Tennessee Williams] این بار با ترجمه فرید قدمی و از سوی نشر سیب‌سرخ منتشر شد.

همچون باران با من حرف بزن و بگذار گوش کنم» [Talk to me like the rain and let me listen] نوشته تنسی ویلیامز [Tennessee Williams]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، ناشر در توضیحی بر این اثر می‌نویسند: «تنسی ویلیامز(1983-1911) از مهمترین نویسندگان قرن بیستم آمریکاست که در کنار آرتور میلر و یوجین آونیل چهره‌ای سراپا مدرن و انتقادی به تئاتر مدرن آمریکا بخشیده است و با نمایش‌نامه‌هایی همچون «اتوبوسی به نام هوس» «گربه روی شیروانی داغ» که مبنای ساخت فیلم‌هایی درخشان و موفق نیز قرار گرفته‌اند، به نامی آشنا برای مردم جهان بدل شده است.

در بخشی از کتاب آمده است: «زن بازوی عریان لاغرش را از آستین ریونِ صورتیِ کیمونویش می‌کشد بیرون و لیوان آب را بلند می‌كند و انگار وزن لیوان کمی او را می‌کشد جلو. مرد مهربان و موقر از روی تخت او را نگاه می‌کند که آب می‌نوشد. موزیک ملایمی شروع می‌شود، مرددانه، عبارتی که چندین‌بار تکرار می‌شود انگار کسی در اتاق بغلی دارد تلاش می‌کند آوازی را با ساز ماندولین اش به یاد بیاورد. گاهی چیزی به اسپانیایی خوانده می‌شود. می‌تواند آوازِ استریلیتا باشد.»

کتاب «همچون باران با من حرف بزن و بگذار گوش کنم» نوشته تنسی ویلیامز، در 23 صفحه، به قیمت 9هزار تومان، در قطع رقعی، جلد شومیز و ترجمه فرید قدمی از سوی نشر سیب‌سرخ منتشر شد.

[این کتاب برای نخستین بار با ت‍رج‍م‍ه‌ م‍رج‍ان‌ ب‍خ‍ت‌م‍ی‍ن‍و منتشر شده است.]

................ هر روز با کتاب ...............

هنر |
تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...