سیری هاستوت نویسنده آمریکایی به عنوان برنده جایزه ادبیات شاهزاده آستوریاس ۲۰۱۹ انتخاب شده است.

به گزارش مهر به نقل از آسوشیتدپرس، هیأت داوران جایزه پرنس آستوریاس که توسط بنیادی به همین نام انتخاب می‌شود، امسال توسط سانتیاگو مونیوز ماچادو نویسنده و آکادمیک هدایت شد و مجموعه‌ای گسترده از نویسندگان دیگر در آن حضور داشتند.

این هیأت امسال سیری هاستوِت را به عنوان برنده خود انتخاب کرد. وی موفق به بردن جایزه از میان ۲۸ کاندیدا از ۱۷ کشور مختلف شد. آنطور که در قوانین این جایزه آمده، هدف آن تجلیل از «آثار علمی، تکنیکی، فرهنگی، اجتماعی و بشردوستانه است که توسط افراد، نهادها یا گروه‌هایی از افراد و نهادها در درجه بین‌المللی به سرانجام رسیده‌اند». در راستای این اصول، جایزه ادبیات شاهزاده آستوریاس در به رسمیت شناختن «کار پیشبرد و توسعه خلق ادبی در تمام ژانرها» اهدا می‌شود.

هاستوت نوزدهم فوریه ۱۹۵۵ در مینسوتا واقع در ایالات متحده به دنیا آمد اما ریشه نروژی دارد. او در کالج سن اولاف در رشته تاریخ فارغ‌التحصیل شد و دکترای ادبیات انگلیسی خود را سال ۱۹۸۶ از دانشگاه کلمبیا دریافت کرد. وی که متخصص نوروساینس و سایکوآنالیز هم هست، نخستین نوشته‌اش را در قالب یک شعر در مجله «نقد پاریس» منتشر کرد. در سال ۱۹۸۲ او مجموعه‌ای از اشعار خود را با عنوان «برای تو خواندن» به انتشار رساند.

وی سال ۱۹۸۱ در یک مجلس شعرخوانی با پل آستر برنده سال ۲۰۰۶ جایزه ادبیات شاهزاده آستوریاس آشنا شد و آن‌ها سال بعد با هم ازدواج کردند.

هاستوت یک محقق و متفکر است که در آثارش به مسائل بنیادین اخلاق و معرفت‌شناسی و همچنین مسائل مرتبط با زنان می‌پردازد. نخستین رمان او با عنوان «چشم‌بند» سال ۱۹۹۲ منتشر شد و آثار او تا به حال به بیش از ۳۰ زبان ترجمه شده‌اند.

این پنجمین جایزه از هشت جایزه سالانه پرنس آستوریاس است که امسال در سی‌ونهمین سال این جوایز اهدا می‌شود.

امسال جایزه هنرهای شاهزاده آستوریاس به پیتر بروک مدیر تئاتر بریتانیایی، جایزه ارتباطات و انسانیت شاهزاده آستوریاس به موزه پرادو و جایزه همکاری بین‌المللی شاهزاده آستوریاس به سلمان خان و آکادمی خان رسید. جایزه ورزش شاهزاده آستوریاس هم به لیندزی وان اسکی‌باز آمریکایی رسید.

طی هفته‌های آینده برندگان جوایز دیگر به این ترتیب معرفی می‌شوند: علوم اجتماعی، تحقیقات علمی و تکنیکی و کانکورد. هر یک از جوایز شاهزاده آستوریاس شامل یک مجسمه، یک جایزه نقدی ۵۰ هزار یورویی، یک مدرک و یک نشان می‌شود. این جوایز در فصل پاییز در مراسمی که به هدایت پادشاه و ملکه اسپانیا برگزار می‌شود در شهر اوودیو اهدا خواهند شد.

فرد وارگا نویسنده فرانسوی برنده سال ۲۰۱۸ این بنیاد در بخش ادبی بود.

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...