20.9.88

جایزه ادبی سال 2009 هاینریش بُل امروز در شهر کلن آلمان به اوه تیم، نویسنده سرشناس آلمانی اهداء می‌شود.

به گزارش فارس به نقل از خبرگزاری فرانسه، هئیت داوران گفته است با اهدای این جایزه به تیم از نویسنده‌ای تجلیل می‌کند که مسائل بزرگ را کوچک و مسائل کوچک را بزرگ نشان می‌دهد.

هئیت داوران جایزه ادبی هاینریش بُل با این حرف‌ها خواسته است نشان دهد که اوه تیم جا پای بُل، نویسنده سرشناس آلمانی گذاشته است.

ارزش جایزه بُل 20 هزار یورو است که در مراسمی ویژه در ساختمان تاریخی شهرداری شهر کلن به این نویسنده اهداء می‌شود.

بل که سال 1985 درگذشته در داستان سه جلدی خود با نام های «آشنای شب»، «خانه بی حفاظ» و «نان آن سال‌ها» تصویر از زندگی در آلمان نازی و پس از آن را ارائه کرده است.

او همچنین در رمان معروف «زندگی از دست رفته کاترین بلوم» زندگی در آلمان معاصر را با سبک و طنزی خاص روایت کرده است.

بل سال 1972 برنده جایزه نوبل ادبیات شده بود.
هئیت داوران جایزه ادبی بل درباره اوه تیم گفته است که او نویسنده ای از نسل موسوم به 1968 است که مانند او و آثارش نمی توان نویسنده دیگری را در آلمان سراغ گرفت.

تیم با آثاری مانند «تابستان داغ»، «مورنگا»، «دذخت مارپیچ» و «کشف کالباس هندی» در اروپا شناخته شده است.
تیم سال 1940 در شهر هامبورگ متولد شده است.

مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...