هم‌اندیشی «پایان شب سخن‌سرایی» ویژه چهلمین سالگرد درگذشت جلال‌الدین همایی برگزار شد.

به گزارش ایسنا، بخش نخست هم‌اندیشی دوروزه‌ «پایان شب سخن‌سرایی» به‌مناسبت چهلمین سالگرد درگذشت جلال‌الدین همایی به صورت مجازی توسط مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد و استادان و صاحب‌نظران با گفتارها و نوشته‌های خود درباره‌ زندگی، آثار و ویژگی‌های علمی او صحبت کردند.  

در ستایش و یادبود جلال‌الدین همایی

جامعیت عظیم جلال‌الدین همایی

عبدالله نصری خاندان اهل ادب و شاعری، استعداد و انگیزه‌ قوی مطالعه از زمان کودکی، درک استادان بزرگ و تنگدستی در دوران تحصیل را در ایجاد ویژگی‌های متمایز و تعیین‌کننده‌ شخصیت جلال‌الدین همایی مهم دانست و گفت: همایی جامعیتی عظیم داشت. در فقه به درجه‌ اجتهاد رسیده بود و از بزرگان بسیاری اجازه‌ اجتهاد داشت. او بیشتر در ادبیات مشهور است، در حالی که در فلسفه، فقه، کلام، هیئت و نجوم نیز مقام و مرتبه‌ مهمی دارد. مرحوم سیدجلال‌الدین آشتیانی مقام همایی را در علوم ادبی کمال ثانی او دانسته و بر مقام و دانش او در منطق و ریاضیات و علوم نقدی تاکید کرده است. این در حالی است که سیدجلال‌الدین آشتیانی هرگز اهل تعارف و مجامله نبود. از سوی دیگر، بدیع‌الزمان فروزانفر هم، به گفته‌ شاگردانش، در مقابل هیچ کسی به اندازه‌ همایی تواضع علمی نداشته است.

او شخصیت اخلاقی همایی را شایسته‌ توجه و تدقیق دانست و از این میان، به عشق همایی به خدا و قرآن کریم، عشق او به اهل بیت و ائمه‌ اطهار، تقید او به احکام الهی، دوری از جاه و جلال دنیوی، پشتکار و علاقه‌ در مسیر علم و دانش، گذشت و ایثار و دست‌گیری از مستمندان اشاره و بیان کرد: همایی تا اواخر عمر زندگی محدودی داشت، اما اطرافیان او نقل می‌کنند که بارها حق‌التحریر کتاب‌های خود را برای کمک به مستمندان می‌بخشیده است. رابطه‌ همایی با شاگردان خود بسیار خوب بود و در مسیر شاگردپروری تلاش زیادی کرد. وقتی در سال ۱۳۰۸ وارد تهران می‌شود، بر سر یک شعر و سراینده‌ آن با مرحوم فروزانفر اختلاف نظر پیدا می‌کنند و این بحث به گرمی تمام نمی‌شود. اما وقتی یکی از شاگردان فروزانفر شعری در هزل استاد می‌گوید، با نصیحت او را از کرده‌ خود پشیمان می‌کند. خودش هم بارها برای رفع کدورت به‌سوی فروزانفر قدم برمی‌دارد. بعدها، حتی یکی از کتاب‌های خود را همراه با قطعه شعری به فروزانفر تقدیم می‌کند.

او در ادامه کم‌توجهی به آثار و شخصیت‌های بزرگی مثل همایی، فروزانفر، نفیسی، بهار یا عباس اقبال آشتیانی را به نوعی حجاب معاصرت تعبیر کرد و افزود: با این همه، مخاطبان اصلی از آثار منتشر شده‌ همایی بهره می‌برند. او آثار بسیار مهمی از خود به‌جای گذاشته است که هنوز برخی از آن‌ها منتشر نشده است. همین‌ها عظمت او و کارهایش را بر هر محققی آشکار می‌کند. کتاب او درباره‌ ابوریحان بیرونی بسیار مهم بود. در آن زمان، افراد کمی سواد مطالعه‌ آن را داشتند، ولی مخاطبان خودش را جذب کرد. بر تصحیح خود از «مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه» مقدمه‌ ۱۳۰ صفحه‌ای بسیار مهمی می‌نویسد که در آن موسیقی را از نظر فقهی کالبدشکافی می‌کند.

نصری در ادامه «تاریخ ادبیات ایران» را مهم‌ترین اثر تألیفی دیده‌نشده‌ همایی عنوان کرد و توضیح داد: همایی اولین کسی است که تاریخ ادبیاتی برای ایران تدوین می‌کند. او با سبک و سیاقی خاص این کتاب را تدوین می‌کند که بی‌سابقه و متفاوت است. پیش از او ما تذکره داشتیم و حالا او در نظر داشت تاریخ ادبیات ایران را در پنج دوره تدوین کند. نکته‌ جالب این است که او با آن پشتوانه‌ مطالعاتی در فلسفه و منطق، در ابتدا موضوع و فایده‌ علم مورد نظر خودش را توضیح می‌دهد و با تقسیم‌بندی‌هایی وارد انواع تاریخ می‌شود و از تاریخ اجتماعی، تاریخ سیاسی و ادبی نام می‌برد و تاریخ ادبی را «شرح حال ملتی از حیث آداب و علوم و علت پیدایش و تنزل و ترقی علمی و فکری آنها به طور عموم تعریف» می‌کند. او این را شامل موضوعاتی چون خط و زبان و علوم و آداب و شرح احوال نویسندگان و علما و حکما و ریاضی‌دانان و اطبا می‌داند؛ یعنی نگاهی بسیار گسترده به تاریخ ادبیات دارد و آن را منحصر به شاعران و نویسندگان نمی‌داند. همایی در این اثر محیط، نژاد، نیاز، زمان و استعداد را عوامل مؤثر در ادبیات عنوان می‌کند که این خود گواهی دیگر بر وسعت نظر و نگاه متفاوت او به تاریخ ادبیات است.   

مؤلف «پایان شب سخن‌سرایی» اظهار کرد: به شخصیت دکتر همایی بسیار علاقه‌مند شدم و با علاقه بررسی و مطالعه‌ زندگی و آثار او را در دست گرفتم. امروز خیلی افسوس می‌خورم که با گذشت ۳۰ سال از انتشار این کتاب، کتابی مستقل، عمیق‌ و دقیق‌تر از آن منتشر نشده است و هر چه هست، بیشتر به مطالب موجود در این کتاب متکی است.

او در پایان درباره‌ ساختار و محتوای کتاب «پایان شب سخن‌سرایی» (زندگی، آثار و اندیشه‌های استاد جلال‌الدین همایی) توضیح داد.         

دشواری‌های همایی در تصحیح التفهیم

محمد غلامرضایی ضمن اشاره به آشنایی و همکاری خود با جلال‌الدین همایی از سال ۱۳۵۱ در تصحیح «التفهیم» و ادامه‌ همکاری در بازخوانی و غلط‌گیری مطبعی «مولوی‌نامه»، «دو رساله در فلسفه اسلامی»، «اسرار و آثار کربلا» سخن گفت و توضیح داد: در آن زمان استاد همایی ایام بازنشستگی را می‌گذراند و در منزل داماد خود، ناصرالدین شاه‌حسینی، مستقر بود. من هم بیشتر روزهای جمعه نزد او می‌رفتم. یکی از همکاری‌های مستمری که زمان قابل‌توجهی صرف آن شد، تدوین «دیوان سُها» بود. سها عموی استاد همایی بود و او به ایشان احساس دین داشت، چرا که به گفته‌ او پس از مرگ پدر این سها بوده که به خانواده‌ برادر یاری می‌رسانده است.

او ادامه داد: همایی پیش از این چند غزل سُها را در کتاب «برگزیده‌ دیوان سه شاعر اصفهان» منتشر کرده بود، اما بخش اعظم اشعار چاپ نشده باقی مانده بود که با خط شکسته‌نستعلیق ریز و بی‌نطقه بر پاره کاغذهایی نوشته شده بود. من هر هفته چند غزل را بازنویسی می‌کردم و جمعه‌ها این نوشته‌ها را با هم می‌خواندیم و با اصل تطبیق می‌دادیم. همایی در جریان این بازخوانی گاه بیتی را حذف یا مصرعی را تصحیح می‌کرد و من دوباره اینها را پاک‌نویس می‌کردم و به استاد تحویل می‌دادم. سرانجام، من از تهران مهاجرت کردم و به ظاهر این کار ادامه نیافت.

او ضمن اشاره به این‌که در این ملاقات‌های چند ساعتی گاهی همایی در باب افراد، بعضی کتاب‌ها، داوری‌ها و اظهارنظرها، احوال و کارهای گذشته‌ خود حرف‌هایی زده است، نوید داد که بخشی از این‌ها را یادداشت کرده و در زمان مقتضی آن‌ها را به دست چاپ خواهد سپرد. در ادامه به ذکر نمونه‌هایی پرداخت: همایی تعریف می‌کرد که وقتی چاپ اول کتاب «التفهیم» ابوریحان بیرونی درآمد، علامه قزوینی اظهار خوشحالی کرد که هنوز در ایران کسانی هستند که بتوانند آن را بخوانند و بفهمند و تحسین کنند. خود همایی بارها به شب‌بیداری‌هایی اشاره کرد که برای تصحیح «التفهیم» داشته است و توضیح می‌داد که هرجا برای دریافت صورت صحیح جمله احتیاج به محاسبات نجومی بوده است، آن را چندباره محاسبه کرده است. در عین حال، زمانی از این گله داشت که عبدالحسین زرین‌کوب در چاپ اول «نقد ادبی» فقط «تاریخ بیهقی» علی‌اکبر فیاض را تصحیحی خوب دانسته و به تصحیح «التفهیم» توجهی نداشته است.

غلامرضایی در ادامه درباره‌ «تاریخ اصفهان» و دشواری‌های همایی برای تهیه‌ی مواد آن سخن گفت و بیان کرد: افسوس همایی این بود که به سبب بی‌تجربگی در دوره‌ جوانی مطالب گوناگون را در دفترهایی ثبت کرده است و این شیوه تدوین نهایی کار را دشوار کرده است. چرا که برای چاپ این‌ها لازم است ابتدا هیئتی چند نفره این مطالب را بازخوانی و تفکیک و بازنویسی و طبقه‌بندی کنند. خود استاد همایی می‌گفت که چندین سازمان‌ برای چاپ این کتاب اعلام آمادگی کردند، اما با آگاهی از دشواری کار پا پس کشیدند.

او در ادامه به دقت و امانت‌داری و عمق همایی در تصحیح، پژوهش و تألیفات خود و جامعیت و مقام او در کلام، عرفان، فلسفه‌ی قدیم، علوم دینی از جمله فقه و علوم قدیم شامل ریاضی و نجوم، حساب و طب، جراثقال و جفر و امثهالم اشاره و تأکید کرد: همایی به‌خوبی به زبان عربی می‌خواند، می‌نوشت و سخن می‌گفت. مقدمه‌ای که بر بخش ترجمه‌های عربی «نصایح‌الملوک» غزالی نوشته، گواهی بر این امر است. همچنین، به‌گفته‌ خود او در زمان جوانی زبان فرانسه می‌دانسته است و برگردانی از کتابی فرانسوی را به صورت پاورقی در یکی از روزنامه‌های اصفهان منتشر می‌کرده است.

نمونه‌ای درخشان برای تاریخ‌نویسی شهرهای ایران

در ادامه این مراسم حسین مسجدی اظهار کرد: استاد جلال همایی در «تاریخ اصفهان» شباهت بسیاری به همشهری قدیم خود، یعنی ابوالفرج اصفهانی، دارد. تألیف «تاریخ اصفهان» هم مانند «الاغانی» قریب به ۵۰ سال به طول انجامید. دیگر این‌که، قرار بر این بوده که «الاغانی» دانشنامه‌ موسیقی باشد، اما به دایره‌المعارف عظیمی از همه‌ معارف تبدیل می‌شود که اهل دانش علوم انسانی باید از آن روزگار بداند. همان‌طورکه دامنه‌ «تاریخ اصفهان: رجال و دانشمندان» تا حدی گسترده شد که بسیاری از علوم و مسائل را با جزئیاتی حیرت‌آور در برگرفت. 

او افزود: «تاریخ اصفهان» صرفاً تاریخ نیست و شباهتی به آن تک‌نگاری‌های مرسوم ندارد. چهار جلد اول این کتاب درباره‌ ابنیه و عمارات اصفهان، هنر و هنرمندان اصفهان، مقابر و تکایایِ اصفهان است. آن‌طورکه خود همایی می‌گوید، در تابستان‌های گرم شخصاً یا به اتفاق دوستی در بقاع، ابنیه، آثار و کوچه پس‌کوچه‌های مختلف پرسه می‌زده و گردهای این سنگ‌ها و کتیبه‌ها را به آستین می‌رفته تا به هر زحمتی آن‌ها را بخواند و برای تدوین این اثر عظیم یادداشت‌برداری کند و تاریخ این شهر را به تمامی به ما نشان بدهد. همایی در جلد سوم «تاریخ اصفهان» جمله‌ غریبی نوشته است که به نظرم نماینده‌ کار او در تمام این مجلدات است: «من تمام سرمایه‌ وجود خود را، از نیروی تن و توش جوانی و روشنی چشم و قوت مزاج در سودای تاریخ این شهر  بزرگ درباختم و احدی قدر نشناخت.»

مسجدی درباره‌ ذکر مصادر و منابع کهن در «تاریخ اصفهان» گفت: همایی در یکی از مجلدات «تاریخ اصفهان» مصادر مکتوب آن را یک به یک نام می‌برد تا میزان اهمیت منابع کهن و مصادر قدیم را در تاریخ اصفهان نشان بدهد. افزون بر این، او مصادر و منابع را نقد می‌کند. مثلاً بر حافظ ابونعیم اصفهانی خرده می‌گیرد که آینده را در نظر نیاورده و با حذف صدگان و هزارگان از تاریخ‌ها ده‌ها امتزاج و اشتباه را در تاریخ رقم زده است. پس، همایی در این اثر نقد تاریخ هم می‌کند.

او سپس خاطر نشان کرد: به مناسبت عارفان و سلسله‌های تصوف در اصفهان، همایی در یکی از مجلدات «تاریخ اصفهان» در مقام محققی سخت‌گیر تصوف را نقد می‌کند. در حالی‌که خود او به واسطه‌ پدر و اجداد به بعضی از فرق تصوف منسوب است؛  یعنی لزوماً به خوش آمد کسی نمی‌نویسد. چنان‌که در کتاب رجال نکات مثبت و منفی شخصیت افراد را بی‌پرده بیان می‌کند و به ورطه‌ منزه‌طلبی رایج در کتب رجالی فرونمی‌غلتند. دو نمونه بسیار جذاب در این مبحث، بیان سقوط امین‌الشریعه‌ فشارکی در دام قدرت و مقامات ملاحسن آرندی است که از شگفتی‌های عرفان آن روزگار بود. 

مسجدی همچنین بیان کرد: امروز، مجلداتی از تاریخ اصفهان با زیرعنوان‌های گوناگون منتشر شده است. آخرین آنها «جغرافیای اصفهان» است. همایی در مجلداتی به میوه‌ها، غذاها، ضرب‌المثل‌ها و حتی نقش‌های روی سنگ‌های هزاره‌ی پل خواجو می‌پردازد. به نظر می‌رسد، این تاریخ بتواند برای تدوین تاریخ تمام شهرهای کهن و فرهنگی (مثل همدان یا تهران) الگویی منحصربه‌فردی باشد. تاریخ‌های تهران، چه مجمل چه مفصل، از زاویه‌ خاصی به آن نگریسته‌اند. این در حالی است که همایی در «تاریخ اصفهان» حیثیات گوناگون شهر را در نظر می‌گیرد. خود همایی تعریف می‌کند که علامه قزوینی با آن مقام و حیثیت در علم، با دیدن کتابچه‌های «تاریخ  اصفهان» مدتی متحیر می‌ماند و بعد از قریب به یک ساعت تورق این ها می‌گوید: اگر فرهنگ (آموزش و پرورش امروزی) در تمام مدارس خود را ببندد و این کتاب را چاپ کند، کار مهمی انجام داده است. سخن علامه قزوینی حتماً ناظر بر همین دقت‌ها و موشکافی‌های همایی است.

او درباره‌ تحلیل همایی از مشروطیت گفت: استاد همایی مباحث مختلف بحث‌انگیز را بسیار ظریف و زیرکانه در این کتاب عرضه کرده است. یکی از این ها تاریخ مشروطیت است. اصفهان به‌اندازه‌ تبریز، اگر نه بیشتر، در مشروطیت نقش داشت. 

او سپس اظهار کرد: اهل تاریخ و پژوهشگران تاریخ می‌دانند، تاریخ مشروطیت بسیار پیچیده است و پژوهشگر مشروطه با ورود به عمق آن دچار سرگردانی و حیرانی می‌شود. چنان که مرحوم اسماعیل  رضوانی، یکی از بهترین مشروطیت‌شناسان روزگار به صراحت از پیچیدگی آن سخن می‌گفت و خود مجاهدین را هم گرفتار کرد. بسیاری از همان کسانی که این حرکت را از اصفهان شروع کردند و سیل عظیم اصفهانی و بختیاری را به تهران بردند و  فتح و امضای مشروطیت را رقم زدند، بعدها پشیمان شدند. با این همه، همایی در «تاریخ اصفهان» تحلیل بسیار جالبی می‌کند که مقداری تکلیف آدم را  روشن می‌کند. این است که امیدوارم بتوانیم با مطالعه‌ این کتاب ژرف و عجیب و غریب به ارزش آن واقف شویم و به روح استاد ثابت کنیم که ما دانشجویان امروزی در حد توانمان قدردان زحمات او هستیم.

پیوند نام همایی و غزالی

سلمان ساکت ضمن اشاره به جامعیت و مقام جلال‌الدین همایی، درباره‌ پژوهش‌های او راجع‌به امام محمد غزّالی و تصحیح‌هایش از «نصیحه‌الملوک» سخن گفت: اولین کار جدی علّامه همایی به فاصله‌ سال‌های ۱۳۱۵-۱۳۱۷ برمی‌گردد که «نصحیه‌الملوک» غزالی را از روی نسخه‌ جدیدی متعلق به عبدالرحیم خلخالی تصحیح و منتشر کرد. علامه قزوینی در مجموعه‌ یادداشت‌های خود می‌نویسد، از یافتن نسخه‌ای از «نصیحه‌الملوک» ناامید شده بودم که از تهران بسته‌ای کتاب رسید و در کمال شگفتنی در آن میان نسخه‌ چاپ شده‌ همان کتاب بود.

او ادامه داد: علامه همایی همزمان با تصحیح «نصیحه‌الملوک» به روال کارهای دیگر خود درباره‌ غزالی و زمانه‌ او می‌پردازد و برای آن مقدمه‌ای مفصل فراهم می‌آورد. اما، حجم این مقدمه‌ جامع با حجم خود اثر همخوانی نداشت. از این‌رو، همایی با فاصله‌ یک سال از انتشار این تصحیح در سال ۱۳۱۷، مجموعه‌ این یافته‌ها را در کتابی مستقل به نام «غزالی‌نامه» منتشر می‌کند. پس از این، همایی پژوهش بر روی غزالی و تصحیح «نصیحه‌الملوک» را رها نمی‌کند، در سال ۱۳۴۲ نسخه‌ به‌روزتری از «غزالی‌نامه» منتشر می‌کند که به نظرم، شاهکاری پژوهشی است. خود همایی ادعا می‌کند که برای تألیف این کتاب بیش از ۲۰۰ کتاب را از نظر گذرانده است. کتاب او از توضیح درباره‌ روزگار غزالی آغاز می‌شود، در ادامه اوضاع علمی و اجتماعی عصر او بررسی می‌شود، رواج فرقه‌ها و دیدگاه‌های متفاوتی مثل اشاعره، معتزله، باطنیه و اسماعیلیه توضیح داده می‌شود و اختلافات مذهبی و پویش‌های مختلف اجتماعی پیش روی خواننده قرار می‌گیرد. یکی از بخش‌های جالب و جذاب این کتاب بازتاب واکنش‌هایی است که اندکی بعد از غزالی در مقابل  کتاب «احیای علوم دین» صورت گرفت. توضیح این که این کتاب مجموعه و دایره‌المعارف بزرگی در سنت اسلامی است که در آن زمان، از سویی در غرب عالم اسلام با واکنش‌های تندی مواجه شد و از سوی دیگر، برخی آن را ستودند و مهم‌ترین اثر در جهان اسلام تلقی کردند.

او افزود: مرحوم همایی تصحیح «نصیحه‌الملوک» را هم وانگذاشت، بلکه با دست‌یابی به نسخه‌های قدیم‌تر و بیشتر آن در سال ۱۳۵۱ تصحیحی جدید از آن ارائه کرد. او برای این تصحیح از هفت نسخه‌ فارسی، دو نسخه‌ عربی کهن و یک چاپ عربی استفاده کرده است. این کتاب شامل چند بخش است که شامل مقدمه‌ای مفصل و تصحیح‌های جداگانه براساس نسخه‌های کامل و ناقص و عربی است. همین امر باعث شده است که برخی بر علامه خرده بگیرند که کتاب را در حجمی بیشتر منتشر کرده است. همایی در مقدمه‌ مفصل این اثر به خود کتاب، ارتباط آن با کتاب‌های دیگر، غزالی و شبهات مطرح شده در انتساب بخش‌های اول و دوم اثر به غزالی پرداخته است. اما در توجیه انتساب قسمت دوم «نصیحه‌الملوک» به غزالی موفق عمل نکرده است. همایی درحالی‌که بهترین دلایل را برای عدم انتساب بخش دوم (باب‌های هفت‌گانه) به غزالی می‌آورد، اما در نهایت راضی نمی‌شود از انتساب این ها به غزالی چشم‌پوشی کند. در همان روزگار، کسانی چون عبدالحسین زرّین‌کوب این انتساب را رد می‌کند و بعدها، پاتریشیا کرونه نیز در مقاله‌ای مفصل اثبات می‌کند که این بخش از آن غزالی نیست.

ساکت در پایان گفت: به هر روی، نام همایی با غزالی پیوند خورده است و هیچ پژوهشگری در این زمینه از آثار او بی‌نیاز نیست. من نیز به پاس زحمات همایی تصحیح «زاد آخرت» غزالی را به او تقدیم کرده‌ام. 

نقش همایی در شناسایی سنگ قبر صائب

احمدرضا بهرام‌پورعمران اظهار کرد: بخشی از دستاوردهای تاریخ ‌ادبیات‌نویسیِ دورانِ جدید، مرهونِ برنامه‌ریزی برای تدوینِ کتبِ وزارتِ معارف، در سرآغاز سده‌ اخیر بوده ‌است. این آثار را بزرگانی چون فروزانفر، همایی و رضازاده‌ شفق تدوین‌ کرده‌اند و ادبیاتِ کهنِ ایران در کانونِ توجّه آن ها بوده است. در «منتخباتِ ادبیاتِ فارسی» فروزانفر اساساً سخنی از ادبیاتِ پس‌ از عصرِ تیموری به‌میان نیامده است، اما همایی و  رضازاده‌ شفق تاحدی به شعرِ سبکِ هندی و به‌ویژه صائب توجه‌ داشتند.

او ادامه داد: پس ‌از عصرِ مشروطه، نخستین‌بار محمدعلیِ تربیت در مقاله‌ «صائبِ تبریزی» و بعدها در مقاله‌ «یک صفحه‌ مختصر در رساله‌ی قرنِ حادی‌عَشَر» به معرفی و ستایش شعرِ صائب پرداخت. حیدرعلی کمالی‌اصفهانی نیز در سالِ ۱۳۰۵ گلچینی از شعر صائب منتشر کرد که در آن در کنارِ معرفی و ستایش شعر صائب، نگاهی آسیب‌شناسانه به بیان و بلاغت شعر او دارد.

او اصفهانی‌ بودنِ علّامه همایی را در این تعلقِ‌خاطر به صائب بی‌تاثیر ندانست و افزود: گرچه علامه همایی در «تاریخِ ادبیاتِ ایرانِ» شعر و فلسفه و عرفان عصر صفوی را «منحط» ارزیابی‌می‌کند، مؤلفه‌هایی از شعرِ عصرِ تیموری را در شعر سبک هندی ساری و جاری می‌بیند و به‌همین‌سبب، این اشعار را تاحدی قابلِ‌توجه می‌داند. همایی شعر صائب را لااقل به‌سببِ «استحکام الفاظ» ستودنی می‌داند. حال‌آن‌که به باورِ او، شعرِ بیدل از همین‌مایه امتیاز نیز بی‌بهره است. گویا این نخستین‌باری است که از میانِ ادبای معاصر ما کسی نامی از بیدلِ دهلوی به‌ میان‌ می‌آورَد. آن چه همایی در بخش «تعقیدهای لفظی و معنویِ» کتاب «فنون بلاغت و صناعات ادبیِ» خویش از شعرِ صائب برمی‌گزیند، نشان می‌دهد که هم‌چون کمالی، مضمون‌پردازی‌ها و نازک‌خیالی‌های مفرطِ صائب را نمی‌پسندیده ‌است.

بهرام‌پورعمران اظهار کرد: شاید نقش علامه همایی در شناسایی سنگ قبر این شاعرِ «خلّاق‌المضامین» برای جوان‌ترها جالب باشد. همایی در سال ۱۳۱۷ این سنگِ قبر را در باغی مشهور به «قبرِ آقا»، به‌اتفاقِ باغبانِ همان باغ، شناسایی‌کرد. از قضا، این باغ در محله‌ی عباس‌آباد واقع ‌شده ‌است. حدود ۱۰ ‌سالِ بعد، زنده‌یاد گلچینِ‌معانی با پی‌گیری‌های فراوان توجه مدیران فرهیخته و ادیبان بزرگِ پایتخت را به خاک‌جای صائب برانگیخت. در نهایت، در سال ۱۳۴۲ ساخت این آرام‌گاه آغاز و در سال ۱۳۴۷ افتتاح شد. علامه همایی که خود شعر نیز می‌سرود و «سنا» تخلص می‌کرد، مادّه‌تاریخی برای مقبره‌ صائب سرود که مصرع پایانی آن؛ یعنی «اساسِ طرحِ این آرامگه از فکرِ صائب شد»، برابر با سال آغاز بنای مقبره‌ صائب است.

او در پایان گفت: در ادامه‌ همین تلاش‌ها است که دهه‌های ۴۰ و ۵۰، شاهد توجه روزافزون به شعر صائب هستیم. اندک‌اندک ادیبان و شاعرانِ فراوانی به پژوهش درباره‌ صائب می‌پردازند و به پیرویِ از شعرِ او شعر می‌سرایند و به‌تدریج غزل امروز، رنگی از بلاغتِ شعرِ صائب و بعدها بیدل به‌خود می‌گیرد.

جلالِ اصفهان

مهدی نوریان اظهار کرد: استاد همایی در سال ۱۳۵۹ فوت کرد. در آن زمان دانشگاه‌ها تعطیل بود و در شرف جنگ بودیم. اوضاع ممکلت به‌قدری درهم‌وبرهم بود که مجالی نمی‌گذاشت. پیکر استاد همایی را غریبانه به اصفهان آوردند و در تخت پولاد به خاک سپردند. بعد از آن، در مسجد سید اصفهان مراسم ختمی برای او برگزار شد. این مسجد بسیار بزرگ است و جمعیت بالایی می‌گیرد. من و مظاهری با هم به مسجد رفتیم. خلیل خطیب‌رهبر، ناصرالدین شاه‌حسینی، مظاهر مصفا و محمد شفیعی برای خوشامدگویی به مردم دم در ایستاده بودند. در این میان، مظاهر مصفا به ۲۸ جفت کفش‌ جلو شبستان اشاره کرد و گفت، اصفهان بیش از این ها وامدار این مرد بزرگ است. اگر تا حالا اصفهان را به جمال و کمال می‌شناختیم، حالا او جلالی هم به آن اضافه کرد. پیش خودم فکر می‌کردم، اگر مرده‌های تخت پولاد که همایی درباره‌ آن ها تحقیق کرده است، این جا حاضر می‌شدند، این مسجد الآن پر از جمعیت بود.  

او خاطره‌ای را از حسن کسایی، استاد نی، بازگو کرد و بخشی از شعر مظاهر مصفا را در وصف جلال‌الدین همایی خواند. در ادامه، به علاقه‌ متقابل منوچهر قدسی و جلال‌الدین همایی اشاره کرد و توضیح داد: پدربزرگ قدسی مؤسس مدرسه‌ قدسیه بوده و استاد همایی مدتی در این مدرسه شاگرد پدر منوچهر قدسی بوده است. هنگامی‌که قدسی دانشجوی رشته‌ ادبیات دانشگاه تهران شده بود، به استاد همایی بسیار نزدیک بود و غالباً تابستان‌ها برای خواندن کتیبه‌ها و تحقیق درباره‌ آثار تاریخی اصفهان او را همراهی می‌کرد و از نزدیک شاهد مسائل و دشواری‌های گردآوری مواد «تاریخ اصفهان» بوده است. گویی قدسی با درگذشت استاد همایی درهم‌شکست. غصه‌ از دست دادن استاد همایی تأثیر بزرگی بر او گذاشته بود. به همین مناسبت، مرثیه‌ای گفت که چون از سوز دل برآمده بود، بسیار به دل می‌نشیند. استاد همایی به مناسبت‌هایی ماده‌تاریخ‌های بسیاری گفته بود و قدسی هم در این مرثیه، یکی از بهترین ماده‌تاریخ‌های شعر ما را گفته است. «شد در بهشت جاودان جان همایی» دقیقاً معادل ۱۴۰۰ هجری قمری؛ یعنی سال وفات استاد جلال همایی، است.

او ضمن اشاره به این که سبب بازنشستگی استاد همایی اجباری شدن قانون تمام وقت شدن اساتید دانشگاه تهران بوده است، توضیح داد: این شیوه با طرز زندگی استاد همایی درست در نمی‌آمد. همایی در نامه‌ای تقاضای بازنشستگی می‌کند و تأکید می‌کند که من همه‌ عمر تمام وقت بودم و کار دیگری نداشتم. یا کتاب خواندم یا نوشتم یا درس دادم یا جواب سوال دانشجو و دیگران را دادم. ولی اگر بخواهم این جا بنشینم، وقتم تلف می‌شود. او این تقاضای بازنشستگی را با شعری از سعدی شروع می‌کند: «رسم است به مالکان تحریر/ آزاد کنند بنده‌ی پیر». پس از آن هم با نثر فنی و آیه و حدیث و امثال و حکم و اقسام نظم و نثر نامه‌ای ادیبانه و پرتکلف به کارگزینی دانشگاه می‌فرستد که کارگزینی ناچار برای فهمیدن آن از مظاهر مصفا در دانشکده‌ ادبیات کمک می گیرد.   

نوریان در پایان گفت: همایی در سال ۴۷ یا ۴۸ سخنرانی بی‌نظیری درباره‌ خواجه نصیرالدین طوسی کرد که متن آن هم بعداً چاپ شد. در آن جلسه تصریح کرد که اگر دانشمندی تمام عیار ۷۰، ۸۰ سال عمر کرده باشد، حاصل این عمر می‌تواند دو تا سه کتاب درجه اول باشد. آثار عالی خواجه نصیرالدین طوسی در زمینه‌های گوناگون بسیار است و می‌توان گفت، هزار سال عمر مفید داشته است. به نظرم امروز می‌توان همین گفته را به استاد همایی تعمیم داد.

تصحیحی بی‌نظیر از التفهیم

علی‌اشرف صادقی با اشاره به این‌که در سال ۱۳۴۱ در دانشکده‌ ادبیات دانشگاه تهران دانشجوی جلال‌الدین همایی بوده تصریح کرد: به‌خوبی اولین جلسه‌ای که وارد کلاس شدند به یاد دارم. ایشان کراوات نمی‌زدند. کلاه شاپو و ریش داشتند. عصای خود را به صورت افقی روی میز گذاشتند و با همان لهجه‌ اصفهانی گفتند که اگر ایران را در زمینه‌ عروض غربال کنند دو، سه نفر بیشتر نیستند که می‌توانند عروض درس دهند و به دقایق آن آگاهی داشته باشند. یکی از آن دو، سه نفر همین شخصی است که روبه‌روی شما نشسته است. و شروع کردند به درس دادن. معمولاً رسم ایشان این بود که شعرهایی از سعدی و دیگران می‌خواندند که قواعد عروض را براساس آن ها شرح دهند و گاه‌گاهی هم تذکر می‌دادند که این شعرها را عمداً حفظ نکرده‌ام که برای عروض به شما ارائه دهم؛ این شعرها در ذهن من هستند و خودشان می‌آید.

او در ادامه افزود: استاد همایی از نظر دانش در تحصیلات قدیمه کامل بودند. در اصفهان نزد معلم حبیب‌آبادی و حاج آقا رحیم ارباب شاگردی کرده بودند و با این گنجینه‌ دانش به تهران آمده بودند و در دارالفنون و بعد هم در دانشگاه تهران به تدریس پرداخته بودند.

صادقی بیان کرد: همایی آگاهی خوبی به علوم قدیمه داشت که استاد فروزانفر آن مقدار تحصیل نکرده بودند. چون استاد همایی هم فقه و اصول هم هیئت و ریاضیات خوانده بود و ادبیات و صرف و نحو و به قول قدما تمام علوم قدیم ادبیه را تمام کرده بود در یک زمان در دانشکده‌های گوناگون هم دروس ادبیات و صناعات ادبی و عروض درس می‌داد و هم فقه و هیئت قدیم. 

او افزود: همایی«التفهیم» ابوریحان را بسیار مضبوط و عالمانه‌ تصحیح کرده است. پیداست که ریاضیات قدیم و مسائلی که در کتاب‌ها مطرح شده، به خوبی می‌دانسته و از عهده آن برآمده است. فقط برای تدقیق مسائل جدید به کسانی مثل مرحوم احمد آرام متوسل شد تا این ها را با فرمول‌های جدید و مسائل جدید ریاضی تطبیق دهد. به هرحال، تصحیح ایشان از «التفهیم» دیگر رودست نداشته و هیچ‌کس دیگر نتوانسته دنبال تصحیح مجدد «التفهیم» برود.

او در ادامه تصحیح‌های «کنوز المعزمین» ابن‌سینا، «مصباح‌الهدایه» عزالدین محمود کاشانی و «طربخانه» به قلم یار احمد بن حسین رشیدی اشاره کرد و توضیح داد: «طربخانه» مجموعه‌ای از اشعار خیام است. پیش از همایی، عبدالباقی گلپینارلی در ترکیه این اثر را تصحیح کرده بود و همایی با افزودن مقدمه و حواشی خوب و نکات آموختنی آن را تصحیح مجدد کرد. متون دیگری مانند «نصیحه‌الملوک» غزالی را یافت و تصحیح کرد.

***

جلال‌الدین همایی در سال ۱۲۷۸ در محله‌ پاقلعه‌ اصفهان متولد شد و نوه‌ همای شیرازی بود. در کودکی خانواده او را با آثار ادب فارسی و قرآن‌کریم آشنا کردند. بعد از فراگیری مقدمات ریاضی و علوم صرف و نحو عربی در مدرسه‌ قدسیه، ۲۰ سال برای طلبگی در حضور افرادی چون آقا سیدمحمدکاظم کرونیاصفهانی، آقا سیدمهدی درچه‌ای و آقا شیخ علی یزدی در مدرسه‌ نیم‌آورد اقامت کرد و فقیهی صاحب اجازه‌ شد. بعد از آن، تا پایان عمر به تدریس و تألیف و پژوهش در مراتب و حوزه‌های فقه و فلسفه و ادبیات مشغول بود. همایی عاشق فرهنگ و تاریخ و تمدن و هنر و ادبیات و علوم ایرانی بود و خوارداشت این ها را برنمی‌تافت. آثار او از نظر تعدد و تنوع، قابل‌توجه و از نظر دقت و نکته‌یابی، ممتاز است. معمولاً بر متن‌هایی که تصحیح کرده مقدمه‌های محققانه و مفصل نوشته و جوانب گوناگون تاریخی و ادبی و زبانی و محتوایی آن‌ها را بررسی کرده است. نکته‌یابی‌ها و ریزبینی‌های او در تمام آثار او شایان توجه است. او سرانجام، در ۲۸ تیر ۱۳۵۹ دار فانی را وداع گفت. از او آثار بسیاری بر جای مانده است، از این میان، «تاریخ اصفهان» درازدامن‌ترین اثر او است که ۵۰ سال برای آن وقت گذاشت و چاپ آن را به چشم ندید.

................ هر روز با کتاب ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...