اگر جنگ برای مردم خاصه مردمِ رشت -که داستان در آنجا روایت میشود- فقر و بدبختی و قحطسالی به بار آورده است، اما این دو برادر سرشار از نعمتاند... احمدگل با رفتنش به دیدار ارباب دختر خودش را هم قربانی میدهد... کوتهبینی و خودرأیی میرزا کوچک خان مانع این میشود که جنبش جنگل به انقلاب منجر شود... وارثان بیثباتیهای سیاسی و جنبشهای ناکام بیش از هرکس فقرا هستند... داستان پُر از سبک زندگی است؛ سبک زندگی اواخر قرن گذشته
...
هیچ خبری از حجاب راهبهها و سوگند خوردنشان نیست، درعوض آیرا از سنت روایت پیکارسک استفاده میکند... مرا آماده کردهاند که فرشته باشم، فرشته نگهبان همه مجرمان، دزدها و قاتلان... این کارهای خوبی که در تنهایی و خیالاتش انجام میدهد، سزار را تبدیل به راهبه میکند. ولی، در زندگی واقعی، او یک دروغگوی قهار است... رمز و راز دروغگوی خوب بودن را فاش میکند: «باید خیلی قانعکننده وانمود کنی که چیزهای واضح را نمیدانی.»
...
متوجه مادهمگس جوانی شد که در مرز میان پوره و سس نشسته بود... پوست آبدار و سبزش، بانشاط زیر نور خورشید میدرخشید... دور کمرش چنان شکننده و ظریف بود که گویا میتوانست با سبکترین نسیم بشکند... جابهجایی حشره و انسان و توصیفات آبدار و تنانه از مگس علاوه بر شوخی شیطنتآمیز پلوین با توصیفات رمانهای احساساتی و حتی کلاسیک، کاریکاتورگونهای است گروتسک از وضعیت بشر
...
سیر آفاق و انفس مردی جوان و آمریکایی بهنام لاری برای یافتن معنای زندگی است که از غرب تا شرق عالم را طی میکند... تحت تاثیر زیبایی او نمیتواند بدیهایش را ببیند... زنی سطحی، حسود و کینهتوز است... به نظر من آنها که میگویند عشق بدون شهوت میتواند وجود داشته باشد، چرند میگویند. وقتی مردم میگویند بعد از آنکه شهوت مرد، عشق هنوز زنده است، دارند از چیز دیگری صحبت میکنند که عشق نیست، انس و مهر و همخویی و عادت است
...
بسیاری از مردم اطلاعات گستردهای پیرامون انسان و جهان و طبیعت و شریعت در ذهن جمعآوری میکنند اما در برابر سادهترین آسیبهای نفسانی؛ تمایلات ناصواب درونی زانو میزنند... برخی رنجها آدمی را از پای در میآورند؛ از ارزش و آرامش جان میکاهند و اثری تلخ و گاهی جبرانناپذیر در زندگی از خود به جای میگذارند. رنج دلبستگیهای حقیر؛ رنج برخاسته از جهل و نادانی و رنج وابستگی به تایید و تکذیب دیگران از این جنس است.
...
دختر پرشور و حرارتیست که طبق رسوم و با انتخاب پدر و مادرش، همسر یک تاجر پرکار میشود. با گذشت زمان، حوصلهاش از زندگی بیتحرک و حضور کمرنگ شوهرش سر میرود و گرفتار غم تنهایی و افسردگی عاطفی میشود. درست در همین جا، مردی به نام کرامپاس وارد حیات خلوت عواطف زنانهاش میشود و... افی بریست رمانی دربارهی طلاق عاطفی، زندگی جداگانه زوجها، تنهایی، فرار به رابطه دیگر و حسادت است
...
عبیدالله بن زیاد در روز هفتم محرّم به عمر سعد نامه زد که: «بین حسین بن علی و اصحابش با آب فاصله میاندازی! چرا؟ چون همان کاری را که با عثمان کردند، ما امروز باید مقابله کنیم...» قضیه چیست؟ مگر آنجا امام حسین(ع) مقصّر بودند؟ ... انقلابیون راه آب را به خلیفه بسته بودند... آیا استفاده از «عطش» در فقه شیعه به عنوان «سلاح جنگی» توصیه شده است؟!
...
رمانی عملگرایانه است. رمانی در ستایش اقدام به جنبش (انقلاب). از این منظر بهواسطه «همسایهها» میتوان به تاریخ اجتماعیِ مردم نگاهی دقیق انداخت. تنها چیزی که در مخیله مردم آن دوران نمیگنجد، اصلاح است. آنان بهجز تغییر به چیز دیگری رضا نمیدهند. احمد محمود در این رمان بیش از هر رمان دیگرش به عمل انقلابی دل بسته است. عمل انقلابی در رسیدن به خودآگاهی طبقاتی. عمل انقلابی در/ با رسیدن به خودآگاهی انقلابی
...
بهترین بخش از ما وارد کتاب میشود. ما نویسندهها، جز استثناهایی نادر و فوقالعاده، آنقدر فوقالعاده یا عاقل یا هوشمند نیستیم که ممکن است انتظار برود یا امیدش باشد. کاملا برعکس... نویسندگان داستانهای تاریخی مثل مورخان زیر فشار یافتن مدراک برای گزارههایی که مینویسند نیستند. همین که غلطبودن چیزی که مینویسیم ثابت نشود برای ما کافی است...
...
کوچهها بیشتر به نام اشخاص سرشناس ساکن در آنها بود... کوچه عباسعلیخان، سرهنگ توپخانه در گذر قورخانه و کوچه میرزاحسینخان حکیمباشی در گذر افشارها در محله سنگلج؛ یا به نام برخی از گروههای قومی یا ایلی مانند کوچه گندشلوها، باجمالوها و قرقانیها در گذر افشارها، کوچه عربها در گذر دباغخانه و ترکمانها در گذر پایین... نانوا را به سبب گرانفروشی یا ناکافی بودن پخت نان در تنور میانداختند و میسوزاندند؛ قصاب یا بازاری را به جرمی ناچیز «نسق میکردند» یعنی از ناحیه نرمه گوشش به دیوار میخکوب میکردند
...
سلوچ را در هفتادوسه چهار شب یكسره نوشتم... در این كتاب به زن و شخصیت زن، زنهایی كه پیشتر دیده نمیشدند پرداختهام... هاجر سیزدهساله میرود به خانه مردی كه آنقدر زن اولش را زده كه زن دیگر به درد نمیخورد و علیل و بدبخت به گوشهای افتاده. شب زفاف دختر است و دختر رفته به خانه شوهر... «كی میتوانی دلآسوده به خواب روی، وقتی كه دخترت را همین یك دم پیش به حجله فرستادهای». جیغ و جیغ و جیغ! نیزههای شكستهای به دل شب...
...
دلهره مردی که به همسرش خیانت میکند و نگرانیاش از لو رفتن و در خطر بودن آبرو و اعتبارش را در اثر به خوبی حس میکنیم. کسی که خیانت میکند کوچکترین اتفاقات مثل نگاهها، راه رفتنها و صداها را نشانهای از لو رفتن خود میداند و همواره در عذاب است... دروغ هر چه از حقیقت دورتر باشد، هر چه ادعایش وقیحانهتر باشد، هر چه اجرایش مطمئنتر باشد، موثرتر است. دروغهای نصفه نیمه بدند. عذاب الیماند. هم برای کسی که دروغ میگوید و هم برای کسی که دروغ میشنود
...
شیخ فضل الله نوری: نوشتن قانون اساسی بدعت است!... مصباح یزدی: مشروعیت قانون اساسی به ولیفقیه است و اگر قانون اساسی امضای ولیفقیه را نداشت کاغذ پارهای بیش نبود چرا که وی جانشین امام زمان(عج) است و پیروی از او بر همگان واجب است... اکثریت مردم چه حقی دارند که تایید کنند قانون اساسی را؟!... مرحوم نائینی: برای مقید کردن حاکم به ناچار باید قانون اساسی داشته باشیم و امکان نظارت بر حاکم بر اساس قانون اساسی باید وجود داشته باشد
...