تهاجم کور| الف


هر رویدادی در این جهان، شامل مجموعه‌ای از نقاط عطف است. از رویدادهای طبیعی گرفته تا حوادث تاریخی و اجتماعی و غیره. به‌طور مثال، شب یلدا در طول سال یک نقطه عطف است، چون از فردای آن شب، روشنی بر تاریکی غلبه می‌یابد و روزها بلند‌تر می‌شوند. با این وصف می‌توان گفت، در تاریخ هشت ساله جنگ تحمیلی استکبار جهانی علیه ایران، شروع«جنگ شهرها» از سوی دشمن، یک نقطه عطف مهم بود. چون صفحه جدید و متفاوتی در پرونده این جنگ گشود که گستره میدان نبرد را به سر‌تا‌سر خاک دو کشور ایران و عراق کشاند.

اگر چه دشمن هجوم خود را با بمباران فرودگاه بین‌المللی مهرآباد تهران در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ آغاز کرد، اما مجموع حملات دشمن به شهر‌ها و بخصوص تهران، در آن سال بیشتر جنبه غافلگیری داشت و هنوز به صورت یک راهبرد مشخص و تعیین کننده از سوی دشمن در نیامده بود. تقریباً در چهارمین سال جنگ، یعنی اسفند ۱۳۶۳بود که حاکمان بعثی عراق در پی شکست‌های مکرر در جبهه‌های جنگ و تحقیر شدن توسط نیروهای ایرانی- که نمونه بارز آن، فتح خرمشهر در سوم خرداد۱۳۶۱ بود - به فکر افتادند برای به زانو در آوردن ایران و کشاندن دولت‌مردان به پای میز مذاکره، با زیر پا گذاشتن اصول انسانی و عرف بین‌المللی، حمله به شهر‌ها و کشتار غیر‌نظامیان را آغاز کردند.

جنگ شهر‌ها (تهران) زینب اسلامی

از این رو، کتاب «جنگ شهر‌ها (تهران)» [اثر زینب اسلامی] پس از یک مقدمه ۱۶ صفحه‌ای، به ثبت و توصیف حملات هوایی عراق به تهران – از اسفند ۱۳۶۳ تا پایان جنگ- پرداخته که با یک نگاه کلی می‌توان دریافت، زحمات زیادی برای تألیف آن کشیده شده است. زیرا مؤلف سعی کرده است این حملات غیر انسانی را از زوایای مختلف مورد کنکاش قرار دهد و حتی المقدور از منابع گوناگون برای روایت رویدادها و حواشی آنها بهره بگیرد. منابعی همچون، نشریات و خبر‌گزاری‌ها و نقلِ قول‌های فرماندهان نظامی، مسئولان سیاسی، شاهدان عینی و اسناد سازمان‌های بین‌المللی امکان مناسبی به وجود آورده‌اند تا مخاطب در جریان ماجراها و حال و هوای پر التهاب آن روزها قرار گیرد و به درک خوبی از انگیزه دشمن و عکس‌العمل مردم و مسئولان برسد و به همین دلیل می‌تواند منبع قابل اتکایی برای پژوهشگران دفاع مقدس باشد. چرا که این روایت‌ مستند، غیر از ثبت و ضبط بخش مهمی از تاریخ دفاع مقدس، به دلیل جزئیاتی که از آن روزها ارائه می‌دهد، ارزش جامعه شناختی و مردم‌شناسی نیز دارد. به طور مثال وقتی گفته می‌شود، دولت به صاحبان خانه‌های آسیب‌دیده مبلغ ده تا پانزده هزار ریال کمک می‌کند، یا صاحبخانه‌ای رضایت می‌دهد دیوار را خانه‌اش را تخریب کنند تا کمک به زیر آوار ماندگان سریع‌تر صورت گیرد، مخاطب می‌تواند، تصویری نسبتاً روشن از اوضاع اقتصادی و روحیه مردم در آن ایام به دست آورد. علاوه بر این‌ها با دنبال کردن رویدادها، می‌توان دریافت که چگونه مردم و نیروهای نظامی روز‌به‌روز توانمند‌تر می‌شوند و در مقابله با دشمن ابتکارات جدیدی از خود نشان می‌دهند. برای نخستین بار نیروهای آتش‌نشانی موفق به ساخت دستگاه زنده‌یاب می‌شوند تا بهتر بتوانند افرادی را که زیر آوار مانده‌اند، نجات دهند. در روزهای اول موشک‌باران گفته می‌شود که به دلیل سرعت عمل آنها، امکان پیش‌بینی و اعلام وضعیت خطر با پخش آژیر قرمز از رادیو وجود ندارد، اما در ادامه کار به جایی می‌رسد که دقایقی قبل از اصابت موشک‌های دشمن، آژیر قرمز به صدا در می‌آید! وقتی همه این جزئیات مثل پازل کنار هم قرار می‌گیرند، معمای مقاومت و پایداری مردم تا حدی رمز‌گشایی می‌شود و آن چیزی نیست غیر از وحدت کلمه و ایمان به حقانیت خویش در برابر ظلم و تجاوز.

در بُعد نظامی نیز گمان‌ها و اظهار نظرهای جالبی از سوی راویان مطرح می‌شود که متأسفانه مورد شرح و تفسیر قرار نمی‌گیرند. مثلاً گفته می‌شود که شروع جنگ نیز با کودتای «نوژه» ارتباط داشت. چون از طرفی، بعد از کودتا، نوعی جوّ بی‌اعتمادی در نیروی هوایی به‌وجود آمده بود و به همین خاطر نیروی هوایی عملاً تعطیل شده بود و «داخل هواپیماهای جنگی، تار عنکبوت بسته بود!» از سوی دیگر، عده‌ای از کودتاچیانی که به عراق گریخته بودند، وضعیت نا‌به‌سامان ارتش ایرانِ پس از انقلاب را در اختیار دشمن گذاشته بودند و همین موضوع آنان را به هوس عقده‌گشایی و تهاجم انداخته بود. همچنین اشاره به واقیعیت‌های مانند اینکه: تنها دو هفته قبل از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت از سوی ایران و پایان جنگ، امام خمینی(ره)، هر گونه تردید در ادامه جنگ را خیانت به اسلام دانسته بود، یا اشاره به سیاست «مهار دو‌جانبه» آمریکا در قبال جنگ عراق علیه ایران، همگی مانند سؤال‌ها و سرنخ‌هایی هستند که مخاطب را در‌گیر می‌کنند و گویا با پایان این کتاب، اگر وی روحیه تحقیق داشته باشد، کارش تازه شروع می‌شود.

البته، به رغم همه امتیازها و محاسنی که این کتاب دارد، نواقص و کمبودهایی نیز در تدوین آن مشهود است که البته در برابر داشته‌های آن – بویژه سی سال پس از پایان جنگ- قابل اغماض است و چیزی از ارزش کار نمی‌کاهد. چرا که مؤلف با تلاشی ستودنی کار را یک قدم پیش برده و مبنایی را پدید آورده است که می‌تواند در آینده الهام‌بخش آثار تحلیلی، تاریخی و اجتماعی دیگری در این حوزه از دفاع مقدس باشد.

برخی از نکته‌های تکمیلی که جا دارد در ویراست‌ها یا حتی کتاب‌های بعدی به آنها پرداخته شود، عبارتند از:

۱. نداشتن آمار کلی از حملات هوایی دشمن و تعداد بمب‌ها و موشک‌های اصابت کرده به پایتخت که می‌توانست به صورت یک طرح«اینفوگرافیک» ضمیمه کار شود.

۲. وجود تناقض در ثبت برخی رویدادها: به طور مثال در صفحه ۷۴، با اشاره به حمله هوایی ۱۷ فروردین۶۴، ابتدا به شهادت یک تن اشاره شده و در ادامه که به خنثی‌سازی بمب پرداخته، مشخص می‌شود دو نفر به شهادت رسیده بودند.

۳. باقی گذاردن ابهامات برای مخاطب: برای نمونه در صفحه ۳۵ که به بمباران هلیکوپتر‌سازی پرداخته شده، گفته شده است که واحد آتش‌نشانی آنجا غیر فعال بوده و بعد بین معاون عملیات آتش‌نشانی تهران (آقای کولیوند) و پرسنل آتش‌نشانی مستقر در آنجا صحبت‌هایی رد و بدل می‌شود که مفهوم آنها مشخص نیست؛ «یک جوانی آمد و گفت: [به دلیل استنشاق گازهای سمی] الان برای شما شیر می‌آورند. گفتم، تو اصلاً کی هستی؟ یک پیر‌مرد آمد و گفت: مسئول آتش‌نشانی است. گفتم چرا هیچکدامتان نیستید؟ گفت بازخواست نکنید!... آنها به عمق قضیه پی برده بودند، بعد ماهم قضیه را جمع کردیم.» یعنی معلوم نمی‌شود آنها در مورد چه قضیه‌ای صحبت می‌کردند.

۳. عدم ثبت دقیق برخی اعلام: در صفحه ۵۶ به دیدار صدام با حسنی‌مبارک و ملک حسین اشاره می‌شود، بدون که جایگاه سیاسی آنها قید شده باشد. مؤلف دقت نداشته است این اسامی که خود با آنها آشناست، ممکن است برای پژوهشگران آینده مبهم باشند.

۴. عدم رعایت خط سیر زمانی در گزارش برخی رویدادها: در صفحات ۴۰ و ۵۳ به مقابله به مثل ایران و حمله موشکی به بانک«رافدین» بغداد اشاره شده است. در حالی که حملات موشکی عراق هنوز آغاز نشده و بدیهی است که مقابله به مثل نباید قبل از اقدام دشمن مطرح شود. یا در صفحه ۲۶۲ بعد از شرح ده‌ها بمباران و موشک‌باران توسط دشمن، نقل قول بدون تاریخی از زنده‌یاد هاشمی رفسنجانی- نماینده امام خمینی در شورای عالی دفاع- آمده است که در آن گویا ایشان برای اولین بار با این پدیده مواجه شده است.

۵. عدم ثبت دقیق برخی رویدادها: در صفحه ۲۵۲ آمده است که «نیروی هوایی سپاه یک موشک را در حوالی یافت‌آباد در آسمان منفجر کرد...» که خلاف واقع است. زیرا نگارنده این یادداشت آن زمان در حوالی یافت‌آباد زندگی می‌کرد و شاهد عینی سقوط یک موشک عمل‌نکرده دشمن در گورستان یافت‌آباد بوده است. همچنین در کتاب «حرفه‌ای» نوشته مرتضی قاضی، به نقل از زنده‌یاد جواد شریفی این موضوع با جزئیات ذکر شده است. یا درصفحه ۲۸۵ به افتادن یک موشک – که معلوم نیست عمل کرده یا نه- در کوه‌های اطراف عبدل‌آباد اشاره شده است. در حالی که اطراف منطقه عبدل‌آباد واقع در جنوب تهران تا شعاع حد‌اقل بیست کیلومتری هیچ کوهی وجود ندارد. همچنین در صفحه ۲۴۶ آمده است : «شنبه ۱۵اسفند۱۳۶۶، اولین موشک در تهران افتاد...» که البته این اولین موشک‌باران عراق نبوده و معلوم نیست که عبارت «اولین» در اینجا به چه معنی است.

در پایان، همان‌طور که گفته شد این اثر به رغم پاره‌ای نواقص ویرایشی و محتوایی، در نوع خود قابل احترام و قدمی رو به جلو است. زیرا موارد بدیعی را واکاوی کرده است که می‌تواند راه‌گشای محققین بعدی باشد. نکاتی نظیر حال و هوای نمازهای جمعه تهران در آن روزها و تلاش دشمن در خاموش کردن این رسانه تاثیر‌گذار به عنوان یک عامل قدرتمند در حفظ انسجام ملی، یا حمله هوایی دشمن همزمان با بمب‌گذاری منافقین در صفوف نمازگزاران و ارتباط تنگاتنگ این گروهک با دشمن، جملگی صحنه‌های عبرت‌آموزی هستند که توانسته است پایداری مردم را در غلبه بر چنان بحران‌هایی به تصویر بکشد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

در قرن بیستم مشهورترین صادرات شیلی نه استخراج از معادنش که تبعیدی‌های سیاسی‌اش بود. در میان این سیل تبعیدی‌ها چهره‌هایی بودند سخت اثرگذار که ازجمله‌ی آنها یکی‌شان آریل دورفمن است... از امید واهی برای شکست دیکتاتور و پیروزی یک‌شبه بر سیاهی گفته است که دست آخر به سرخوردگی جمعی ختم می‌شود... بهار پراگ و انقلاب شیلی، هردو به‌دست نیروهای سرکوبگر مشابهی سرکوب شده‌اند؛ یکی به دست امپراتوری شوروی و دیگری به دست آمریکایی‌ها ...
اصلاح‌طلبی در سایه‌ی دولت منتظم مطلقه را یگانه راهبرد پیوستن ایران به قافله‌ی تجدد جهانی می‌دانست... سفیر انگلیس در ایران، یک سال و اندی بعد از حکومت ناصرالدین شاه: شاه دانا‌تر و کاردان‌تر از سابق به نظر رسید... دست بسیاری از اهالی دربار را از اموال عمومی کوتاه و کارنامه‌ی اعمالشان را ذیل حساب و کتاب مملکتی بازتعریف کرد؛ از جمله مهدعلیا مادر شاه... شاه به خوبی بر فساد اداری و ناکارآمدی دیوان قدیمی خویش واقف بود و شاید در این مقطع زمانی به فکر پیگیری اصلاحات امیر افتاده بود ...
در خانواده‌ای اصالتاً رشتی، تجارت‌پیشه و مشروطه‌خواه دیده به جهان گشود... در دانشگاه ملی ایران به تدریس مشغول می‌شود و به‌طور مخفیانه عضو «سازمان انقلابی حزب توده ایران»... فجایع نظام‌های موجود کمونیستی را نه انحرافی از مارکسیسم که محصول آن دانست... توتالیتاریسم خصم بی چون‌وچرای فردیت است و همه را یکرنگ و هم‌شکل می‌خواهد... انسانها باید گذشته و خاطرات خود را وا بگذارند و دیروز و امروز و فردا را تنها در آیینه ایدئولوژی تاریخی ببینند... او تجدد و خودشناسی را ملازم یکدیگر معرفی می‌کند... نقد خود‌ ...
تغییر آیین داده و احساس می‌کند در میان اعتقادات مذهبی جدیدش حبس شده‌ است. با افراد دیگری که تغییر مذهب داده‌اند ملاقات می‌کند و متوجه می‌شود که آنها نه مثل گوسفند کودن هستند، نه پخمه و نه مثل خانم هاگ که مذهبش تماما انگیزه‌ مادی دارد نفرت‌انگیز... صدا اصرار دارد که او و هرکسی که او می‌شناسد خیالی هستند... آیا ما همگی دیوانگان مبادی آدابی هستیم که با جنون دیگران مدارا می‌کنیم؟... بیش از هر چیز کتابی است درباره اینکه کتاب‌ها چه می‌کنند، درباره زبان و اینکه ما چطور از آن استفاده می‌کنیم ...
پسرک کفاشی که مشغول برق انداختن کفش‌های جوزف کندی بود گفت قصد دارد سهام بخرد. کندی به سرعت دریافت که حباب بازار سهام در آستانه ترکیدن است و با پیش‌بینی سقوط بازار، بی‌درنگ تمام سهامش را فروخت... در مقابلِ دنیای روان و دلچسب داستان‌سرایی برای اقتصاد اما، ادبیات خشک و بی‌روحی قرار دارد که درک آن از حوصله مردم خارج است... هراری معتقد است داستان‌سرایی موفق «میلیون‌ها غریبه را قادر می‌کند با یکدیگر همکاری و در جهت اهداف مشترک کار کنند»... اقتصاددانان باید داستان‌های علمی-تخیلی بخوانند ...