کتاب «ماهی رنگین‌کمان و یک اتفاق دیگر» [Rainbow fish to the rescue] با نویسندگی و تصویرگری مارکوس فیستر[Marcus Pfister] از سوی انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به چاپ چهارم رسید.
 

ماهی رنگین‌کمان و یک اتفاق دیگر [Rainbow fish to the rescue] مارکوس فیستر[Marcus Pfister]
به گزارش خبرگزاری مهر، «ماهی رنگین‌کمان و یک اتفاق دیگر» نوشته مارکوس فیستر، نویسنده و تصویرگر سوئدی است که سیدمهدی شجاعی ترجمه آزادی از آن داشته است.

در خلاصه داستان این کتاب که از مجموعه کتاب‌های «ماهی رنگین‌کمان» فیستر است، آمده؛ «سال‌ها پیش، در دریایی عمیق، یک ماهی زیبا با پولک‌های رنگی و نقره‌ای زندگی می‌کرد که ماهی‌های دیگر او را «ماهی رنگین‌کمان» صدا می‌زدند. ماهی رنگین‌کمان عادت داشت با تکبر و غرور در آب شنا کند و زیبایی پولک‌هایش را به نمایش بگذارد. یک روز اتفاقی افتاد و ماهی‌ها از دور و بر ماهی رنگین‌کمان پراکنده شده و او را تنها گذاشتند. از آن به بعد، او یک ماهی غریب و تنها و افسرده بود، تا این‌که به سراغ اختاپوس حکیم رفت و....»

مجموعه کتاب‌های «ماهی رنگین‌کمان» تاکنون به ۶۰ زبان ترجمه شده و بیش از ۳۰ میلیون نسخه از این کتاب‌ها در جهان به فروش رسیده است.

مارکوس فیستر در برن، سوئیس متولد شد. اولین کتاب تصویری او، «بوف خواب‌آلود» از سوی NorthSouth Books در سال ۱۹۸۶ منتشر شد، اما موفقیت بزرگ او شش سال بعد با ماهی رنگین‌کمان اتفاق افتاد. امروز مارکوس بیش از ۵۰ کتاب منتشر کرده است که به بیش از ۶۰ زبان ترجمه شده و جوایز بی‌شمار بین‌المللی دریافت کرده‌اند.

کتاب «ماهی رنگین‌کمان و یک اتفاق دیگر» که مناسب کودکان بالای ۱۱ سال است، با شمارگان ۲ هزار و ۵۰۰ نسخه و با قیمت ۱۲ هزار تومان در فروشگاه‌های کانون پرورش فکری و مجموعه شهر کتاب در دسترس علاقه‌مندان قرار دارد.

این کتاب اولین بار در سال ۱۳۸۰ به چاپ رسید و شمارگان آن تاکنون ۲۷ هزار و ۵۰۰ نسخه بوده است.

................ هر روز با کتاب ...............

او «آدم‌های کوچک کوچه»ــ عروسک‌ها، سیاه‌ها، تیپ‌های عامیانه ــ را از سطح سرگرمی بیرون کشید و در قامت شخصیت‌هایی تراژیک نشاند. همان‌گونه که جلال آل‌احمد اشاره کرد، این عروسک‌ها دیگر صرفاً ابزار خنده نبودند؛ آنها حامل شکست، بی‌جایی و ناکامی انسان معاصر شدند. این رویکرد، روایتی از حاشیه‌نشینی فرهنگی را می‌سازد: جایی که سنت‌های مردمی، نه به عنوان نوستالژی، بلکه به عنوان ابزاری برای نقد اجتماعی احیا می‌شوند ...
زمانی که برندا و معشوق جدیدش توطئه می‌کنند تا در فرآیند طلاق، همه‌چیز، حتی خانه و ارثیه‌ خانوادگی تونی را از او بگیرند، تونی که درک می‌کند دنیایی که در آن متولد و بزرگ شده، اکنون در آستانه‌ سقوط به دست این نوکیسه‌های سطحی، بی‌ریشه و بی‌اخلاق است، تصمیم می‌گیرد که به دنبال راهی دیگر بگردد؛ او باید دست به کاری بزند، چراکه همانطور که وُ خود می‌گوید: «تک‌شاخ‌های خال‌خالی پرواز کرده بودند.» ...
پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...