کتاب «روزی روزگاری، سرجو لئونه» [Conversations oveo sergio leone] گفت‌وگوی سرجو لئونه با نوئل سیمسولو [Noel Simsolo] با ترجمه نادر تکمیل‌همایون و مرجان شریفی خراسانی پس از ۲۲ سال تجدید چاپ شد.

روزی روزگاری، سرجو لئونه» [Conversations oveo sergio leone] سرجیو

به گزارش کتاب نیوز به نقل از هنرآنلاین؛ کتاب حاوی گفت‌وگوی نوئل سیمسولو با سرجو لئونه فیلمساز است. دوستی این دو بعد جذابی به کتاب بخشیده است. لئونه در این گفت‌وگو صمیمانه از خودش و فیلم‌هایش می‌گوید. کتاب از مرز روایت‌های شخصی فراتر می‌رود و همزمان به مسایل کلی و مرتبط به سینما می‌پردازد. این اثر از جهاتی جنبه‌های زندگینامه خود نوشته‌ای هم دارد. صحبت‌های این فیلمساز در کتاب فقط به کار دوستداران سینما و دست‌اندرکاران نمی‌آید بلکه خط‌‌مشی اخلاقی و انسانی نیز در آن به چشم می‌خورد.

با توجه به مقدمه نویسنده، ۱۵ سال رفاقت و دوستی با سرجو لئونه پایه و اساس کتاب را تشکیل می‌دهد. ۱۵ سال گفت‌وگو میان پاریس، کن و رم. ۱۵ سال ملاقات و تجدید دیدار در جشنواره‌های مختلف، در کافه‌های پاریس، رستوران‌های شیک یا خانه دوستان و خویشان. ۱۵ سال گردش و قدم زدن در بازارهای عتیقه‌فروشی و اقامت در هتل‌های مجلل پاریس و جنوب فرانسه. ۱۵ سال گفت‌وگوی تلفنی و قرارمدارهای حرفه‌ای تا شاید تهیه‌کننده‌ای حاضر به سرمایه‌گذاری شود و پانزده سال تا سرانجام این کتاب پدید آمده است.

او توضیح می‌دهد: «من مشاور دوست و محرم اسرار سرجو لئونه بودم و بخت این را یافتم که در اماکن مختلف همراه او باشم: دفتر وکالت، منزل ژان گابن، میهمانی‌های پرخرج و جلسات کار با تهیه‌کننده‌ها، شبگردی و سرگردانی در کوچه و پس‌کوچه‌های پایتخت‌های متعدد و حضور سر صحنه فیلمبرداری. تصویری که از او دارم، تصویر مردی است بدبین، هشیار، ناراضی، وفادار به دوستان واقعی و مکار با مردمان حیله‌گر. او مردی بود دلباخته خانواده و برای افرادی که زندگی خود را وقف سینما کرده‌اند، احترام زیادی می‌گذاشت. او سینمادوستی واقعی و تمام‌عیار بود».

سیمسولو گفته است: «از همان دیدار اول برای من مسلم شد که نیت او از فیلمسازی، بر هم ریختن و واژگون کردن همه کهن الگوهای موجود در سینما است. نوشتار سینمایی او حکایت از فاصله‌ای داشت که لئونه مایل بود با داده‌های موجود در سینما بگیرد و مسیری را که می‌خواست بپیماید. نشان می‌داد. او هرگز تماشاگران را فراموش نمی‌کرد. لئونه یک نگره‌پرداز بود اما قدرت این را هم داشت که با دقت و ظرافت نظریه‌هایش را در فیلم‌های خود به‌طور عملی پیاده کند».

لئونه زندگی عجیبی داشته است. او فرزند یکی از کارگردان‌های معروف سینمای صامت بوده که به‌علت مخالفتش با فاشیسم سال‌های سال بیکار مانده بود. سرجو بچگی چندان مرفهی نداشته تا این که کار در سینما را به‌عنوان دستیار کارگردان آغاز می‌کند. او با فیلمسازهای ایتالیایی همچون ویتوریو دسیکا، ماریو بونارد و استنو شروع به کار کرد و بعدها دستیار فیلمسازهای معروف آمریکایی شد.

در این کتاب لئونه به‌رغم ظاهر قصه‌گویی که به خود می‌گیرد، هشیارانه تلاش‌های سبک‌شناسانه موجود در فیلم‌هایش را تفسیر و تحلیل می‌کند.

باید گفت آثار سرجوخه لئونه تاثیر فراوانی بر سینمای امروز گذاشته است. او که خود آثار جان فورد و هوارد هاکس را تحسین می‌کرد، رابط سینمای پرطرفدار و مردمی گذشته و سینمای آینده است. «روزی روزگار در آمریکا» هم سال‌های سال نه‌تنها به‌عنوان فیلم الگوی سینمای نوآر، بلکه فیلم الگوی خود سینما باقی خواهد ماند.

دلیل این که آثار سرجو لئونه تا این حد ماندگار هستند متعدد است: اول از همه او به فیلمسازهای بزرگ احترام مطلق می‌گذارد و همین‌طور به قانون‌های سنتی وسترن. از نظر او تصویر و صدا سبک سینمایی را می‌سازد و ذات و جوهره سینما دلیل وجودی آن را تشکیل می‌دهد. این جوهره اصیل همه باسمه‌های موجود در گونه‌های سینما را بر هم می‌زند. دلیل دوم این است که همواره با این نگرش، لئونه قصه و حکایتی را نیز روایت می‌کند و اخلاق موجود در مکتب نئورآلیسم، حقیقتی انکارناشدنی به فیلم‌های او می‌بخشد، و سرانجام این که فیلم‌های او جنبه‌ای بازیگونه دارند و ضربانگ آن‌ها از موسیقی وام گرفته شده است و زمان و فضا، رها از هر حالت تئاتری و ادبی، از معماری و نقاشی الهام می‌گیرد.

«مجسمه غول‌پیکر جزیره رودز»، «به‌خاطر یک مشت دلار»، «به‌خاطر چند دلار بیشتر»، «خوب، بد، زشت»، «روزی روزگاری در غرب»، «سرت را بدزد احمق» و «روزی روزگاری در آمریکا» فیلم‌های لئونه هستند.

چاپ دوم کتاب «روزی روزگاری، سرجو لئونه» گفت‌وگو با نوئل سیمسولو با ترجمه نادر تکمیل‌همایون و مرجان شریفی خراسانی امسال- ۱۴۰۱ در نشر روزنه‌کار منتشر شده است. این اثر نخستین بار سال ۱۳۷۹ نشر یافته بود. تصاویری ضمیمه این اثر است.

................ هر روز با کتاب ................

هنر |
ایده مدارس خصوصی اولین بار در سال 1980 توسط رونالد ریگان مطرح شد... یکی از مهم‌ترین عوامل ضعف تحصیلی و سیستم آموزشی فقر است... میلیاردرها وارد فضای آموزشی شدند... از طریق ارزشیابی دانش‌آموزان را جدا می‌کردند و مدارس را رتبه‌بندی... مدارس و معلمان باکیفیت پایین، حذف می‌شدند... از طریق برخط کردن بسیاری از آموزش‌ها و استفاده بیشتر از رایانه تعداد معلمان کاهش پیدا کرد... مدرسه به‌مثابه یک بنگاه اقتصادی زیر نقاب نیکوکاری... اما کیفیت آموزش همچنان پایین ...
محبوب اوباش محلی و گنگسترها بود. در دو چیز مهارت داشت: باز کردن گاوصندوق و دلالی محبت... بعدها گفت علاوه بر خبرچین‌ها، قربانی سیستم قضایی فرانسه هم شده است که می‌خواسته سریع سروته پرونده را هم بیاورد... او به جهنم می‌رفت، هر چند هنوز نمرده بود... ما دو نگهبان داریم: جنگل و دریا. اگر کوسه‌ها شما را نخورند یا مورچه‌ها استخوان‌هایتان را تمیز نکنند، به زودی التماس خواهید کرد که برگردید... فراری‌ها در طول تاریخ به سبب شجاعت، ماجراجویی، تسلیم‌ناپذیری و عصیان علیه سیستم، همیشه مورد احترام بوده‌اند ...
نوشتن از دنیا، در عین حال نوعی تلاش است برای فهمیدن دنیا... برخی نویسنده‌ها به خود گوش می‌سپارند؛ اما وقتی مردم از رنج سر به طغیان برآورده‌اند، بدبختیِ شخصیِ نویسنده ناشایست و مبتذل می‌نماید... کسانی که شک به دل راه نمی‌دهند برای سلامت جامعه خطرناک‌اند. برای ادبیات هم... هرچند حقیقت، که تنها بر زبان کودکان و شاعران جاری می‌شود، تسلایمان می‌دهد، اما به هیچ وجه مانع تجارت، دزدی و انحطاط نمی‌شود... نوشتن برای ما بی‌کیفر نیست... این اوج سیه‌روزی‌ست که برخی رهبران با تحقیرکردنِ مردم‌شان حکومت کنند ...
کسی حق خروج از شهر را ندارد و پاسخ کنجکاوی افراد هم با این جمله که «آن بیرون هیچ چیز نیست» داده می‌شود... اشتیاق او برای تولید و ثروتمند شدن، سیری ناپذیر است و طولی نمی‌کشد که همه درختان جنگل قطع می‌شوند... وجود این گیاه، منافع کارخانه را به خطر می‌اندازد... در این شهر، هیچ عنصر طبیعی وجود ندارد و تمامی درختان و گل‌ها، بادکنک‌هایی پلاستیکی هستند... مهمترین مشکل لاس وگاس کمبود شدید منابع آب است ...
در پانزده سالگی به ازدواج حسین فاطمی درمی‌آید و کمتر از دو سال در میانه‌ی اوج بحران‌ ملی شدن نفت و کودتا با دکتر زندگی می‌کند... می‌خواستند با ایستادن کنار خانم سطوتی، با یک عکس یادگاری؛ خود را در نقش مرحوم فاطمی تصور کرده و راهی و میراث‌دار او بنمایانند... حتی خاطره چندانی هم در میان نیست؛ او حتی دقیق و درست نمی‌دانسته دعوی شویش با شاه بر سر چه بوده... بچه‌ی بازارچه‌ی آب منگل از پا نمی‌نشیند و رسم جوانمردی را از یاد نمی‌برد... نهایتا خانم سطوتی آزاد شده و به لندن باز می‌گردد ...