مجلدات دوم و سوم مجموعه داستان‌های شاهنامه نوشته محسن دامادی توسط انتشارات کتابسرای نیک منتشر و راهی بازار نشر شدند.

محسن دامادی زال و رودابه

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، مجلدات دوم و سوم مجموعه داستان‌های شاهنامه نوشته محسن دامادی به‌تازگی توسط انتشارات کتابسرای نیک منتشر و راهی بازار نشر شده‌اند.

جلد نخست این مجموعه، داستان «هفت‌خان رستم» بود و جلد دوم این‌مجموعه، داستان «رستم و سهراب» است؛ داستانی که گویی همه آن را می‌دانند، اما باور عمومی روایتی است که غالبا بعضی نقالان قهوه خانه گفته‌اند. طبق روایت نقالان، رستم از روی بی‌خبری و نادانسته، با سهراب به میدانِ مبارزه رفت و فرزندِ خود را کُشت.

دامادی نویسنده این‌کتاب با استناد به شاهنامه، اصلِ داستان را به گونه‌ای دیگر بازآفرینی و در قالب داستان روایت کرده است. او می‌نویسد: «چه رازی در این داستانِ کم نظیرِ شاهنامه نهفته است؟ چرا رستم با آنکه فرزندِ خود را شناخت، در یکی از زیباترین داستان های اندوه بار (تراژیک) جهان با او مبارزه کرد و او را کشت؟ رازِ ماندگاری و محبوبیتِ نامِ رستم، حتا پس از کشتنِ فرزند، از چیست؟»

جلد سوم مجموعه پیش‌رو هم داستان «زال و رودابه» است؛ قصه عشقی ممنوع بینِ جوانی سیستانی و دختری از کابل. زال و رودابه خلاف خواسته پدران و حاکمان، شیفته و شیدای یکدیگر شده و برای اینکه به وصال هم برسند، باید با مذهب و سنت یکدیگر مبارزه کنند یا به تفاوت‌های آن کنار بیایند.

دامادی درباره این‌داستان هم نوشته است: «زال و رودابه داستانِ عشق و دلدادگی است. عشقی که ممنوع میشود! گویی فردوسی بزرگ میگوید: بلای جدایی به خاطرِ رنگ، نژاد، مذهب و مرز، پیشینهای کهن دارد؛ زخمی است که تازه مانده، اگر هنوز بالاترین جلوهی ضد انسانی، یعنی جنگ و جنایت زنده و بارز است... اما در داستانِ زال و رودابه، عالیترین نشانههای زندگی یعنی فداکاری و پایمردی نیز نقشی پر رنگ دارد.»

................ هر روز با کتاب ...............

پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...
من از یک تجربه در داستان‌نویسی به اینجا رسیدم... هنگامی که یک اثر ادبی به دور از بده‌بستان، حسابگری و چشمداشت مادی معرفی شود، می‌تواند فضای به هم ریخته‌ ادبیات را دلپذیرتر و به ارتقا و ارتفاع داستان‌نویسی کمک کند... وقتی از زبان نسل امروز صحبت می‌کنیم مقصود تنها زبانی که با آن می‌نویسیم یا حرف می‌زنیم، نیست. مجموعه‌ای است از رفتار، کردار، کنش‌ها و واکنش‌ها ...
می‌خواستم این امکان را از خواننده سلب کنم؛ اینکه نتواند نقطه‌ای بیابد و بگوید‌ «اینجا پایانی خوش برای خودم می‌سازم». مقصودم این بود که خواننده، ترس را در تمامی عمق واقعی‌اش تجربه کند... مفهوم «شرف» درحقیقت نام و عنوانی تقلیل‌یافته برای مجموعه‌ای از مسائل بنیادین است که در هم تنیده‌اند؛ مسائلی همچون رابطه‌ فرد و جامعه، تجدد، سیاست و تبعیض جنسیتی. به بیان دیگر، شرف، نقطه‌ تلاقی ده‌ها مسئله‌ ژرف و تأثیرگذار است ...