ترجمه کتاب‌های «قصه‌ی یک سال مزخرف» و «دختری که می‌خواست کتاب‌ها را نجات دهد» برای بچه‌ها منتشر شد.

به گزارش ایسنا،  کتاب «قصه‌ی یک سال مزخرف» نوشته هتر اسمیت با ترجمه کیوان عبیدی آشتیانی در ۲۳۶ صفحه با شمارگان ۲۰۰۰ نسخه و قیمت ۳۵ هزار تومان در انتشارات فاطمی عرضه شده است. این کتاب برنده جایزه ادبی «کودکان کانادا» شده است.

در نوشته پشت جلد کتاب آمده است: جت بعد از سالی مزخرف، برای گذراندن تعطیلات تابستان پیش مادربزرگش می‌رود. او که حالا می‌داند هر شروع تازه‌ای به معنای یک شروع خوب نیست، با این امید به خانه ساحلی مادربزرگش می‌رود که بتواند همه چیز را فراموش کند. اما جت رازی در دل دارد؛ راز و خاطراتی از آن سال مزخرف که در ذهنش مرور می‌شوند و همچون سنگ‌های ساحلی صیقل می‌خورند. داستانی زیبا در قالب شعر آزاد؛ داستانی درباره غفلت و بخشش.

 همچنین کتاب «دختری که می‌خواست کتاب‌ها را نجات دهد» نوشته کلاوس هاگروپ با ترجمه عطیه الحسینی و تصویرگری لیسا آیساتو در ۶۰ صفحه با شمارگان ۲۰۰۰ نسخه و  بهای ۳۶هزار تومان در نشر  یادشده راهی بازار شده است.

این‌کتاب درباره دختری به نام آنا است که متوجه شده چه سرنوشتی در انتظار کتاب‌هایی است که کسی آن‌ها را از کتابخانه امانت نمی‌گیرد. حالا که این‌مساله را فهمیده نه راه پس دارد نه راه پیش؛ باید عملیات نجات را شروع کند. داستان کتاب پیش‌رو درباره عشق به کتاب‌ها و کسانی است که در کتاب‌ها زندگی می‌کنند؛ در هر سنی که هستند...

نسخه اصلی این‌کتاب در سال ۲۰۱۷ با تصویرگری لیسا آیساتو در نروژ چاپ شده و حق انتشار ترجمه فارسی آن توسط آژانس ادبی کیا به انتشارات فاطمی واگذار شده که به موجب آن، امسال نسخه ترجمه آن در ایران چاپ شده است.

در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم:

آنا رفت توی فکر. اگر کتاب‌هایی که کسی آن‌ها را نمی‌خواند از بین بروند، آن‌وقت آدم‌های توی کتاب‌ها هم از بین می‌روند. مثل یک برگ پاییزی. خشک می‌شوند، خُرد می‌شوند و تبدیل به غبار می‌شوند.
بعد هم باد آن‌ها را با خودش خواهد برد، برای همیشه. حتی فکرش هم ترسناک بود. نزدیک آنا بزند زیر گریه، اما یک‌دفعه عصبانی شد و گفت: «ما باید کتاب‌ها را نجات بدهیم.»
خانم مانسِن لبخند زد.
«امیدوار بودم دقیقا همین را بگویی.» اما سوال مهم این‌ بود: آن‌ها چه‌طور می‌توانستند کتاب‌ها را نجات بدهند؟
یعنی باید کتاب‌ها را برمی‌گرداندند توی قفسه‌ها؟ آنا گفت: «نه، آن‌وقت آقای میلتون بِرگ پیدایشان می‌کند و دوباره مجبور می‌شود آن‌ها را از بین ببرد.»

................ هر روز با کتاب ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...