«ایتالو کالوینو» یکی از بزرگترین نویسندگان ایتالیا در قرن بیستم، پانزده اکتبر سال 1923 در شهر سانتیاگو دلاس کوبا متولد شد.

ایتالو کالوینو

به گزارش فارس، این نویسنده که از جمله فعال‌ترین نویسندگان قرن بیستم محسوب می‌شود، سال‌ها به عنوان منتقد و نظریه‌پرداز نیز در عرصه‌های فرهنگی قلم زده و فضای انتقادی آثار وی موجب شده تا او به عنوان یکی از مهمترین داستان‌نویس‌های ایتالیا در دوران معاصر باشد.

از «ایتالو کالوینو» آثار زیادی به زبان‌های مختلف و همینطور فارسی ترجمه شده است که از میان آنها می‌توان به «شوالیه ناموجود» ، «آقای پالومار»، «
اگر شبی از شب‌های زمستان مسافری»، «چرا باید کلاسیک‌ها را خواند»، «شاه گوش می‌کند»، «کمک‌های کیهانی» و «بارون درخت‌نشین» اشاره کرد.

«کالوینو» در سال 1923 در شهر سانتیاگو دلاس وگاس کوبا متولد شد.او تا پنج سالگی در این شهر ماند و بعد از آن به همراه خانواده‌اش به ایتالیا نقل مکان کرد.

او در دوران نوجوانی در سال 1943 به نهضت مقاومت ایتالیا و پس از آن به حزب کمونیست ایتالیا پیوست و چند سال بعد در سال 1947 با ارائه پایان‌نامه‌ای درباره «
جوزف کنراد» در رشته زبان و ادبیات ایتالیایی از دانشگاه تورین فارغ‌التحصیل شد.

از همین سال «1947» او همکاری‌اش را با روزنامه‌ای به نام «لونیتا» آغاز کرد.

«کالوینو» اولین اثرش را نیز در همین سال با نام «راه عنکبوت» به رشته تحریر درآْورد.این رمان برای «کالوینو» جایزه «ریچنه» را به همراه آورد و موجب شد تا او با بسیاری از مشاهیر و ادیبان ایتالیا مثل «ناتالیا گینزبرگ» و «الیو ویتورینی» آشنا شود.

«ایتالو کالوینو» در دهه 50 به نوعی از ادبیات تخیلی روی آورد و در آثارش از حکایت‌های پندآمیز استفاده می‌کرد.او در این سال‌ها به نوعی درگیر نوع هجو اجتماعی و سیاسی در آثارش بود.

«شوالیه ناموجود» و مجموعه داستان «مورچه آرژانتینی» از جمله این کارهاست.

این نویسنده در طول حیات ادبی خود در ژانرها و سبک‌های مختلفی قلم زده است و از او داستان، رمان، مجموعه مقالات، یادداشت و رساله‌های علمی متعددی منتشر شده است.

او نویسنده‌ای مبدع و نوآور است که خلاقیت بسیاری در خلق آثار ادبی از خود نشان داده است.
بسیاری از ادیبان و منتقدان از کالوینو به عنوان نویسنده‌ای پست‌مدرن یاد می‌کنند.

«ایتالو کالوینو» این نویسنده صاحب نام ایتالیایی سرانجام سپتامبر سال 1985 در شهر «سیه‌نا» واقع در ایتالیا چشم از جهان فرو بست. 

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...