دکتر مصدق؛ از افسانه تا واقعیت | الف


چه کسی فکرش را می‌کرد که روزی یک جوان انگلیسی بردارد کتابی بنویسد درباره کودتای 28 مرداد 1332، آن هم با نگاهی موشکافانه و از همه مهمتر بی‌طرفانه. آدمیزاد موجود پیش‌بینی نشده ای است؛ خیلی سال پیش در همان بحبوحه مبارزات ضد انگلیسی دکتر مصدق، که انگلستان کار را به دادگاه لاهه کشید و دکتر مصدق برای تأمین هزینه‌های دادرسی، بخشی از زمین‌های خانوادگی‌اش را فروخت و راهی لاهه شد تا بخرج خودش از دارایی‌ خدادادی ایرانی جماعت حفاظت کند، چنان پرشور و قانع کننده در دادگاه دفاع کرد که حتی قاضی انگلیسی هم رأی به نفع ملت ایران داد! روزگاری بود که مطبوعات انگلیسی چنان تصویری از مصدق در افکار عمومی ساخته بودند که گویی تجسم ابلیس در شمایل پیرمردی لجوج و مکار است. چرچیل هم علنا (به تحقیر) می گفت کاری که این پیرمرد کچل با ما کرد هیتلر با آن سازوبرگ نظامی اش نکرده بود!

 «میهن پرست ایرانی» [Patriot of Persia : Muhammad Mossadegh and a tragic Anglo-American coup] اثر کریستوفر دوبلگ [Christopher de Bellaigue]

اما براستی دکتر مصدق که بود؟ در طول شصت و چند سالی که از کودتای بیست هشت مرداد گذشته همواره تبلیغات رسمی دولتی چه در سال‌های پیش از انقلاب و چه در سال‌های بعد از انقلاب علیه او بوده؛ اما دکتر مصدق همچنان به عنوان قهرمانی ملی در ذهن روح بخش قابل توجهی از مردم این دیار درخشید، چنان که همیشه یادآوری نامش همانقدر که غرورانگیز بوده، غم‌انگیز هم بوده، همچون بغضی در گلو ... حکومت‌ها هیچ‌گاه نتوانسته‌اند در درازمدت حقایق تاریخی را جور دیگری جلوه دهند، حقیقت همیشه از تنگ‌ترین منافذ هم که شده به بیرون درز می‌کند و بعد از آن دیگر این خود مردم هستند که درباره این شخصیت‌های تاریخی دست به قضاوت می‌زنند.

درباره دکتر محمد مصدق تاکنون کتاب‌های بسیاری نوشته شده است، اما آنچه که «میهن پرست ایرانی» [Patriot of Persia : Muhammad Mossadegh and a tragic Anglo-American coup] اثر کریستوفر دوبلگ [Christopher de Bellaigue] که با ترجمه هرمز همایون‌پور توسط نشر کندوکاو به بازار آمده را در خور اعتنا می‌سازد فی‌نفسه ملیت انگلیسی نویسنده نیست. بلکه خصوصیاتی است که دوبلگ به عنوان پژوهشگری بی‌طرف برای این کتاب رقم زده است.

کریستوفر دوبلگ متولد سال ۱۹۷۱ در لندن است، تحصیلاتشان را در دانشگاه کمبریج با فرهنگ، زبان و ادبیات هندی شروع کرد، بعد به زبان فارسی گرایش پیدا کرد. چند سالی در ترکیه به عنوان خبرنگار کار کرده و سپس به ایران آمد و خبرنگار مقیم مجله ” اکونومیست (Economist)” در تهران شد. همسر او ایرانی است و همین مساله به همراه سال‌ها حضور او در ایران، نقشی کلیدی در آشنایی با زبان و فرهنگ ایرانی داشته و درنهایت در نوشتن کتاب حاضر و تحلیل‌های واقع‌بینانه او نیز تاثیر بسیار زیادی گذاشته است.

چنانچه کریستوفر دوبلگ اشاره کرده از همان نخستین سفرهایش به ایران، میزان شیفتگی جوانان به این چهره تاریخی در ایران (دکتر مصدق) توجه او را به خود جلب کرده، همین باعث شکل‌گیری تصمیم نگارش این کتاب شده که حدود شش سال نوشتن آن طول کشیده است.

آنچه باعث شده کتاب «میهن پرست ایرانی» در قیاس با آثار مشابه ممتاز باشد، درکی است که دوبلگ از جامعه ایرانی در یک بستر فرهنگی و تاریخی بدست آورده و با اذعان به این نکته که کنش‌ها و واکنش‌های دکتر محمد مصدق را باید با توجه به خاستگاه خانوادگی او و همچنین جامعه‌ای که در آن زیسته مورد بررسی قرارداد، به نوشتن کتاب پرداخته است. درک این واقعیت که رفتار سیاسی، اجتماعی و حتی خانوادگی  مصدق را بدون شناختی از او در چارچوب فرهنگ ایرانی نمی‌توان سنجید و فهمید؛ موجب تازگی فضای حاکم براین کتاب و همچنین سنجیده بودن قضاوت‌های او از موقعیت‌های تاریخی که مصدق در آن حضور داشته شده است.

کتاب دوبلگ با این بیت زیبا از شاهنامه فردوسی آغاز می شود:
به خردی به خوی کیان اخت شد
از این روی نامش کیاندخت شد

این شعر در مدخل که وصف حال مصدق است، به روشنی حکایت از همدلی نویسنده با این چهره برجسته‌ی تاریخ معاصر ایران دارد (البته اشاره ظریفی هم به نام فرزند دوبلگ کیاندخت است!)؛ اما این همدلی که معمولا گریبانگیر همه کسانی است که نسبت دکتر مصدق به شناخت می رسند، مانع از آن نشده که او ضعف ها و اشتباهات سیاسی مصدق را که بی شک در شکست خوردن حکومت ملی و پیروزی کودتا گران تاثیر داشته نادیده بگیرد. البته او در همه این زمینه ها تحلیل های خاص خود را دارد.

دوبلگ معتقد است که غربیان درک چندان درستی از رفتار دکتر مصدق نداشتند و البته این عدم درک درست نیز در نهایت به ضرر مردم ایران و همراه شدن آمریکا و انگلیس در انجام کودتا شده است. انگلیسی ها علاوه بر در نظر گرفتن منافع مالی خود، مصدق را به عنوان کسی می دیدند که قدرت امپراطوری آنها را در جهان به چالش کشیده و آمریکاییان نیز از منظر نفوذ و گسترش کمونیسم در ایران به هراس افتاده بودند.

از این منظر ، نویسنده سعی کرده به روانشناسی شخصیت دکتر مصدق نیز پرداخته و درسایه این رویکرد روانشناختی رفتارهای سیاسی او را به تحلیل بکشد و نقاط ضعف و قوت را پیش روی خواننده بگذارد. بنابراین کتاب مملو از جزئیات دقیق درباره زندگی خصوصی مصدق از کودکی تا هنگام مرگ است؛ جزئیاتی که بازتاب آنها در راستای شناخت و توجیه رفتارهای سیاسی دکتر مصدق صورت گرفته است. برای نمونه وقتی مصدق به دعوت مشیرالدوله برای وزارت عدلیه از اروپا راهی ایران می شود؛ با کشتی از مارسی به بمبئی و بعد از بمبئی به سمت خلیج فارس می آید. در این کشتی  او به سرپرسی کاکس برمی خورد که مسئولیتی در بخش امور خاورمیانه‌ی وزارت خارجه‌ی انگلیس داشت و مدت‌ها در بوشهر زندگی کرده بود. دوبلگ شرح می دهد وقتی مصدق به کاکس می گوید می‌خواهم در بندر خودمان، بوشهر، از کشتی پیاده شوم و کاکس از او می‌پرسد: «مگر بوشهر بندر ایران است؟» و مصدق  این توهین را هیچ وقت فراموش نمی کند. نویسنده با آوردن روایت هایی اینچنین با جذابیت از زمینه های عینی و ذهنی مصدق برای لزوم مبارزه با استعمار انگلیس پرده برمی دارد.

دوبلگ در تحلیل وقایع دوران نخست وزیری مصدق نیز دیدگاه خاص خود را دارد، او برخلاف بسیاری که اقدام مصدق برای انحلال مجلس را نمونه ای اشتباهات و عملکردهای غیر قانونی مصدق ارزیابی کرده اند، معتقد است وقتی جریانهایی از داخل و خارج و قدرتهای جهانی  با تمام سعی‌شان می خواهند حکومت و دولت را از کار بیندازند و ساقط کنند؛ استفاده مصدق از اهرم های باقی مانده برای نجات دولت مردمی اش نمی تواند نشانه قانون گریزی او باشد. 

زبان کتاب، زبانی است روایی و در عین حال تحلیلی. جنبه های روایی اثر که با اتکای نویسنده به زندگی پرفراز و فرود مصدق و بویژه دوران طوفانی ملی شدن صنعت نفت شکل گرفته به خوبی خواننده را باخود همراه می کند و جنبه های تحلیلی باعث می شود، در یک فرایند بینش افزایانه مشارکت داشته باشد. کتاب در پانزده فصل نوشته شده، دوبلگ با درک این واقعیت که مصدق در اذهان ایرانیان واقعیتی تمام شده نیست، کتابش را (به شیوه معمول) به وقایع زندگی مصدق از تولد تا مرگ محدود نکرده، بلکه او به نقش ادامه دار مصدق و سایه ای که بر تاریخ سیاسی ایران در سالهای بعد دارد و همچنین حضور اسطوره ای او در حافظه جمعی مردمی که مصدق را به سان قهرمانی زمین خورده دوست دارند، دنبال می کند.

در جذابیت و روانی کتاب حاضر  علاوه بر توانایی های کریستوفر دوبلگ، نمی توان از اشاره به ترجمه بسیار خوب دکتر هرمز همایون پور صرف نظر کرد؛ به ویژه اینکه علایق شخصی و گستردگی مطالعات ایشان، در پیراستگی و شایستگی ترجمه دخیل بوده همچنین با یادداشتها و پی نوشت هایی که برای درک بهتر اثر نوشته شده اند. افزون بر این دکتر همایون پور مقدمه ای مفصل به قلم خود به ابتدای کتاب افزوده است، مقدمه ای که ریشه در خاطرات و خوانده های خود او از حال و هوای ایام کودتای 28 مرداد دارد. این مقدمه خواندنی علاوه بر جذابیت هایی که برای مخاطب کتاب می تواند داشته باشد، او را با حال و هوای حاکم بر آن روزگار نیز آشنا ساخته و مدخل بسیار خوبی برای ورود به متن اصلی اثر محسوب شود.

سرانجام اینکه برای آنها که دوست دارند کتابی مستند و برخوردار از تحلیل های مستدل و منصفانه درباره زندگی دکتر محمد مصدق و کودتای 28 مرداد بخوانند، اثری جذاب تر از این نمی توان معرفی کرد.

[این کتاب نخستیتن بار در در سال ۱۳۹۱ با عنوان «ایرانی میهن پرست: محمد مصدق و کودتای امریکایی- انگلیسی» با ترجمه عبدالرضا هوشنگ‌مهدوی و توسط نشر البرز منتشر شده ست.]

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

در قرن بیستم مشهورترین صادرات شیلی نه استخراج از معادنش که تبعیدی‌های سیاسی‌اش بود. در میان این سیل تبعیدی‌ها چهره‌هایی بودند سخت اثرگذار که ازجمله‌ی آنها یکی‌شان آریل دورفمن است... از امید واهی برای شکست دیکتاتور و پیروزی یک‌شبه بر سیاهی گفته است که دست آخر به سرخوردگی جمعی ختم می‌شود... بهار پراگ و انقلاب شیلی، هردو به‌دست نیروهای سرکوبگر مشابهی سرکوب شده‌اند؛ یکی به دست امپراتوری شوروی و دیگری به دست آمریکایی‌ها ...
اصلاح‌طلبی در سایه‌ی دولت منتظم مطلقه را یگانه راهبرد پیوستن ایران به قافله‌ی تجدد جهانی می‌دانست... سفیر انگلیس در ایران، یک سال و اندی بعد از حکومت ناصرالدین شاه: شاه دانا‌تر و کاردان‌تر از سابق به نظر رسید... دست بسیاری از اهالی دربار را از اموال عمومی کوتاه و کارنامه‌ی اعمالشان را ذیل حساب و کتاب مملکتی بازتعریف کرد؛ از جمله مهدعلیا مادر شاه... شاه به خوبی بر فساد اداری و ناکارآمدی دیوان قدیمی خویش واقف بود و شاید در این مقطع زمانی به فکر پیگیری اصلاحات امیر افتاده بود ...
در خانواده‌ای اصالتاً رشتی، تجارت‌پیشه و مشروطه‌خواه دیده به جهان گشود... در دانشگاه ملی ایران به تدریس مشغول می‌شود و به‌طور مخفیانه عضو «سازمان انقلابی حزب توده ایران»... فجایع نظام‌های موجود کمونیستی را نه انحرافی از مارکسیسم که محصول آن دانست... توتالیتاریسم خصم بی چون‌وچرای فردیت است و همه را یکرنگ و هم‌شکل می‌خواهد... انسانها باید گذشته و خاطرات خود را وا بگذارند و دیروز و امروز و فردا را تنها در آیینه ایدئولوژی تاریخی ببینند... او تجدد و خودشناسی را ملازم یکدیگر معرفی می‌کند... نقد خود‌ ...
تغییر آیین داده و احساس می‌کند در میان اعتقادات مذهبی جدیدش حبس شده‌ است. با افراد دیگری که تغییر مذهب داده‌اند ملاقات می‌کند و متوجه می‌شود که آنها نه مثل گوسفند کودن هستند، نه پخمه و نه مثل خانم هاگ که مذهبش تماما انگیزه‌ مادی دارد نفرت‌انگیز... صدا اصرار دارد که او و هرکسی که او می‌شناسد خیالی هستند... آیا ما همگی دیوانگان مبادی آدابی هستیم که با جنون دیگران مدارا می‌کنیم؟... بیش از هر چیز کتابی است درباره اینکه کتاب‌ها چه می‌کنند، درباره زبان و اینکه ما چطور از آن استفاده می‌کنیم ...
پسرک کفاشی که مشغول برق انداختن کفش‌های جوزف کندی بود گفت قصد دارد سهام بخرد. کندی به سرعت دریافت که حباب بازار سهام در آستانه ترکیدن است و با پیش‌بینی سقوط بازار، بی‌درنگ تمام سهامش را فروخت... در مقابلِ دنیای روان و دلچسب داستان‌سرایی برای اقتصاد اما، ادبیات خشک و بی‌روحی قرار دارد که درک آن از حوصله مردم خارج است... هراری معتقد است داستان‌سرایی موفق «میلیون‌ها غریبه را قادر می‌کند با یکدیگر همکاری و در جهت اهداف مشترک کار کنند»... اقتصاددانان باید داستان‌های علمی-تخیلی بخوانند ...