کتاب «روزهای لاجوردی» بیست و هفتمین کتاب از مجموعه بیست و هفتی‌ها به قلم مریم عرفانیان است که به زندگی‌نامه سردارشهید مهدی لاجوردی از فرماندهان زرهی گردان امام سجاد (ع) لشکر ۲۷ محمد‌رسول‌الله (ص) با بیانی روان و صمیمی می‌پردازد.

مرور روزهای لاجوردی با شهید مهدی لاجوردی

به گزارش کتاب نیوز به نقل از فارس، کتاب «روزهای لاجوردی» بیست و هفتمین کتاب از مجموعه بیست و هفتی‌ها به قلم مریم عرفانیان است که به زندگی‌نامه سردارشهید مهدی لاجوردی از فرماندهان زرهی گردان امام سجاد (ع) لشکر ۲۷ محمد‌رسول‌الله (ص) با بیانی روان و صمیمی می‌پردازد.

کتاب حاضر مخاطب را با متنی جذاب و خواندنی با واقعیت‌های زندگی سردارشهید از دوران کودکی تا زمان شهادت و بر اساس مصاحبه‌هایی که با خانواده و دوستان و همرزمانش شده به دور از بزگ نمایی، شعارزدگی و خیال پردازی رو به رو می‌کند.

در بخشی از کتاب می‌خوانیم؛

بعد از اینکه محمد به صورت رسمی جبهه رفت، مسئول تدارکات گردان زرهی شد. هر دفعه به جبهه می‌رفت، نسرین هم مثل اکرم تنها می‌شد. مدتی بود سیدمهدی اسباب کشی کرده و رفته بود پشت خیابان میرداماد. آن خانه را از طریق دوستش محسن اسماعیلی از دادستانی گرفته بودند. البته اولش اسماعیلی به این خانه آمده و در طبقه بالا می‌نشست. او اسم سید مهدی را هم داده و گفته بود که از بچه‌های جنگ است و ایشان هم بیاید از طبقه پایین استفاده کند. دادستانی هم موافقت کرده بود. خانه سیصد متر بود و انگار اصلاً سروته نداشت. در همان حین، اسماعیلی داشت خانه‌ای سه طبقه در جایی دیگر می‌ساخت. یک روز، سید مهدی به دیدنش رفت و گفت: « محسن خودتو درگیر دنیا نکن . یه روز می‌شه که پشیمون می‌شی و به حرف من هم می‌رسی. بیا منطقه و فکر و ذهنتو درگیر اونجا کن. » مادیات برای سید مهدی اهمیتی نداشت. با اینکه از طرف سپاه به رسمی‌ها سهمیه می‌دادند که خانه بگیرند ، تنها شخصی که اصرار کردند که خانه بگیرد و نگرفت، سید مهدی بود.
او ادامه داد: «من که دلبستگی به این خانه‌ها ندارم.»
مسئولیت کاری سیدمهدی بیشتر شده بود و مجبور بود مدام در منطقه حضور داشته باشد. در نبودن‌های طولانی، اکرم خیلی دلتنگ می‌شد. یک‌بار به مهدی گفت‌: «وقتی نیستی، نمی‌تونم تو خونه خودم تنها بمونم. یا باید خونه پدر شما باشم، یا پدر خودم که راه هر دو هم دوره. سخته که این مسیرو مدام برم و بیام یا اونا بیان پیش من بمونن. ما رو هم با خودت ببر.»
سیدمهدی تصمیم گرفت خانواده را همراهش ببرد. یک بار که خانه هادیان رفته بود، به آنها گفت که خیلی‌ها دزفول آمده‌اند و معمولاً به دو فرمانده با هم یا دو سپاهی توی دزفول خانه بزرگی می‌دهند و کرایه‌اش را از حقوقشان کم می‌کنند. ولی چون محمد بسیجی است و نظامی نیست، نمی‌توانیم خانه بگیریم. اما اگر شما راضی به آمدن باشید، می‌توانم جایی را برای زندگی دو خانواده جور کنم.

نسرین آن روزها نمی‌دانست مسئولیت محمد چیست که آن قدر دیر مرخصی می‌آید. حالا او هم حس و حال اکرم را درک می‌کرد. هر دو بچه دار بودند و از طرفی تهران و اراک هم بمباران می‌شد و امنیت نداشت. یادش آمد آخرین باری که محمد جبهه می‌رفت، تولد سونیا را در نبود پدرش توی خانه مادرش جشن گرفتند و سونیا ...

علاقه‌مندان می‌توانند این کتاب ۳۱۹ صفحه‌ای را با قیمت ۳۰ هزار تومان از نشر ۲۷ بعثت تهیه و مطالعه کنند.

................ هر روز با کتاب ...............

هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...
هنگام خواندن، با نویسنده‌ای روبه رو می‌شوید که به آنچه می‌گوید عمل می‌کند و مصداق «عالِمِ عامل» است نه زنبور بی‌عسل... پس از ارائه تعریفی جذاب از نویسنده، به عنوان «کسی که نوشتن برای او آسان است (ص17)»، پنج پایه نویسندگی، به زعم نویسنده کتاب، این گونه تعریف و تشریح می‌شوند: 1. ذوق و استعداد درونی 2. تجربه 3. مطالعات روزآمد و پراکنده 4. دانش و تخصص و 5. مخاطب شناسی. ...