من آدم خوش‌بختی بودم که پشت کتاب‌های کودک، خودم را قایم نکردم و حرف سیاسی نزدم... احمدرضا بچه‌ی کرمان است؛ او بعد از خواجوی کرمانی، مشهورترین شاعر کرمانی است... در سال‌هایی، کار برای کودکان را آغاز کرد که کسی برای بچه‌ها اهمیت قائل نبود...

«احمدرضا احمدی» گفت: اگر جایزه «هانس کریستین اندرسن» به من تعلق گیرد، افتخاری برای ملتم است و با دریافت آن، به جوانان خواهم گفت که می‌توانند با کار و کوشش در جامعه ثمربخش باشند؛ ولی اگر نشد، من همان احمدرضا احمدی هستم که جدی‌ترین مسایل را به شوخی می‌گیرد.

احمدرضا احمدی


به‌گزارش روابط عمومی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، در مراسم بزرگداشت احمدرضا احمدی این نویسنده کودکان با اشاره به چهل سال تلاش در عرصه هنر و ادبیات کودک، گفت: من آدم خوش‌بختی بودم که پشت کتاب‌های کودک، خودم را قایم نکردم و حرف سیاسی نزدم.

نویسنده «هفت روز هفته دارم» در ادامه به فعالیت‌های خود در پیش از انقلاب به عنوان مسوول واحد موسیقی اشاره کرد و گفت: در آن زمان در حوزه موسیقی تن به ابتذال ندادیم و تدوین ردیف موسیقی ایرانی، آوازهای محمدرضا شجریان، شعرخوانی و ضبط صدای شاعران مهم و .. از جمله افتخاراتم در کانون بوده است.

احمدی هم‌چنین گفت: بعد از انقلاب نیز در کانون با همکاری آقای حجت و دوستان دیگر، ترانه معروف «خلیج همیشگی فارس» را با آقای علیقلی کار کردیم که این اصطلاح «خلیج همیشگی فارس» بعدها کاملا جا افتاد و مرسوم شد.

این شاعر مطرح کشور، در بخش دیگری از سخنانش به نامزدی جایزه هانس کریستین اندرسن اشاره کرد و گفت: یکی از محاسن پیری این است که افراد خیلی خوشحال نمی‌شوند و از شنیدن چیزی تعجب نمی‌کنند. من جوایز متعددی را از هم‌وطنان خود گرفته‌ام و آرزو دارم، اگر این جایزه را به من دادند، حسن‌های وجود‌ی‌ام از بین نروند، چون معتقدم انسان موجودی است که می‌تواند دچار نخوت شود.

وی ادامه داد: اگر این جایزه به من تعلق گیرد، افتخاری برای ملتم است و با دریافت آن، به جوانان خواهم گفت که می‌توانند با کار و کوشش در جامعه ثمربخش باشند؛ ولی اگر نشد، من همان احمدرضا احمدی هستم که جدی‌ترین مسایل را به شوخی می‌گیرد.

در ادامه هوشنگ مردادی کرمانی، نویسنده پیشکسوت نوجوانان نیز متنی را برای همشهری‌اش خواند که حاضران از آن استقبال کردند.
مرادی کرمانی گفت: احمدرضا بچه‌ی کرمان است؛ او بعد از خواجوی کرمانی، مشهورترین شاعر کرمانی است. اگر خودش شعرهای خودش را بخواند، آدم خوشش می‌‌آید.
او هم‌چنین داشتن کاریزما را ویژگی اصلی شخصیت احمدی عنوان کرد و افزود: او تنها شاعری است که شعرش توسط مردم خوانده می‌شود، درد و غم نهفته دارد. خودش هم از کسی کینه به دل نمی‌گیرد.
مرادی کرمانی گفت: احمدرضا پر از خاطره است با آدم های جورواجور. حواس‌اش جمع است چگونه از خودش مواظبت کند.

در این مراسم هم‌چنین مصطفی رحماندوست نیز به سال‌های دهه چهل اشاره کرد و جریانی که در پس کتاب کودک، حرف‌های سیاسی خود را می‌زدند. به عقیده رحماندوست، احمدرضا احمدی کسی بود که در سال 48 اولین کتاب کودک خود را منتشر کرد و نخواست سیاسی‌کاری کند.

رحماندوست افزود: احمدرضا در سال‌هایی، کار برای کودکان را آغاز کرد که کسی برای بچه‌ها اهمیت قائل نبود. این شاعر و نویسنده کودکان در ادامه به توقیف اولین کتاب احمدی در زمان رژیم پهلوی اشاره کرد و گفت: این کتاب به غلط، سیاسی دیده شد و این شبهه به وجود آمد که او نیز ادبیات کودک را سپری برای حرف‌های سیاسی کرده، اما ادامه فعالیت احمدی در سال‌های دهه شصت، این تصور را باطل کرد.

رحماندوست به حرکت سیال و کودکانه‌ای اشاره کرد که در آثار بزرگ‌سالانه احمدی نیز وجود دارد و حتی پا را فراتر از این گذاشت و آرزو کرد کاش احمدرضا، به‌جای این که کودکی را در آن کتاب شعرهای بزرگ‌سال پنهان می‌کرد، 14 کتاب دیگر نیز به 14 کتاب کودکش اضافه می‌کرد.

پخش گزیده ای از فیلم مستند "وقت خوب مصائب " ساخته ناصر صفاریان بخش دیگر این مراسم بود. این فیلم مجموعه ای از گفت و گوهایی با احمد رضا احمدی و هنرمندان مطرح کشور در عرصه های مختلف است که به بررسی زندگی و آثار این شاعر می پردازد.

در این مراسم، تندیس "مداد پرنده " معتبرترین تندیس کانون که تنها به تعدادی از پیشکسوتان این عرصه اهدا شده، به همراه لوح تقدیر و هدایای دیگر، تقدیم به احمدرضا احمدی شد.
هم چنین تعدادی از ناشران خصوصی و دیگر موسسات فعال در عرصه ادبیات کودک و نوجوان، با ارسال هدایا و لوح‌هایی ضمن بزرگ‌داشت از این شاعر و نویسنده؛ حرکت کانون را ستودند.

احمدرضا احمدی در 30 اردیبهشت 1319 در کرمان در خانواده‌ای مذهبی چشم به جهان گشود. جد پدری وی ثقه‌الاسلام کرمانی، و جد مادری‌اش آقا شیخ محمود کرمانی است. حاج محمدرضا کرمانی از فعالان نهضت مشروطیت در کرمان، دایی مادری احمدی است. پدر وی مصطفی از کارمندان وزارت دارایی و نیز از درویشان حلقه‌ی "ذوالریاستین" بود. احمدرضا تحصیلات ابتدایی را در دبستان کاویانی کرمان و بعد از کوچیدن خانواده‌اش به تهران در سال 1326 در مدرسه‌های ادبی و صفوی تهران و دوره‌ی متوسطه را در دبیرستان دارالفنون ناصرخسرو و هدف شماره 3 طی کرد و در سال 1345 با اخذ دیپلم ادبی از دارالفنون فارغ‌التحصیل شد و سربازی را با عنوان سپاهی دانش در روستای ماهونک کرمان گذراند.

پس از پایان خدمت در گروه صنعتی بهشهر، گروه تبلیغات استخدام شد. مدتی بعد با انتشارات روزن به همکاری پرداخت و سردبیری مجله روزن را بر عهده گرفت. در سال 1349 برای گذراندن دوره‌ای یک ماهه در رشته انیمیشن کودکان راهی آمریکا شد. از مهر همان سال تا 1358 مدیریت تولید صفحه و نوار کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان را داشت و از سال 1358 با سمت ویراستاری در مرکز انتشارات کانون به کار پرداخت و در سال 1373 بازنشسته شد.

احمدی در سال 1343 به همراه
نادر ابراهیمی، اسماعیل نوری علاء، مهرداد صمدی، محمدعلی سپانلو، بهرام بیضایی، اکبر رادی، جعفر کوش‌آبادی، مریم جزایری و جمیله دبیری گروه ادبی "طرفه" را با هدف دفاع از هنر موج نو تأسیس کرد. انتشار دو شماره مجله طرفه و تعدادی کتاب در زمینه شعر و داستان از فعالیتهای این گروه است. او در سال 1355 همکاری با برنامه رادیویی "ظهر روز هفتم" را با تهیه‌کنندگی "مسعود بهنود" در نگارش و قرائت متن پذیرفت. «طرح» نام نخستین دفتر شعر احمدی است. این دفتر زمینه پدید آمدن جریانی را در شعر نو فارسی فراهم کرد که بعدها "موج نو" نام گرفت.

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...