شاپور عظیمی، مترجم، نویسنده، منتقد سینما و مدرس برجسته‌ی ایرانی، در ۶۱ سالگی دار فانی را وداع گفت.

شاپور عظیمی

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا؛ عظیمی با بیش از ۳ دهه فعالیت در حوزه‌ی سینما، ادبیات و روان‌شناسی، تأثیری انکارناپذیر در گسترش دانش سینمایی و فرهنگی ایران داشت. او با ترجمه و تألیف آثار مرجع و نگارش مقالات تحلیلی، نام خود را در تاریخ فرهنگی ایران جاودانه کرد. در ادامه نگاهی جامع به فعالیت‌های این چهره‌ی تأثیرگذار و آثار مهمش خواهیم داشت.

شاپور عظیمی متولد ۱۳۴۲ تهران و دارای مدرک کارشناسی ارشد سینما بود. او از دوران دانشجویی با نوشتن مقالات تحلیلی و نقدهای سینمایی، ورود خود را به دنیای حرفه‌ای سینما اعلام کرد. نوشته‌هایش در نشریاتی چون «فیلم‌نگار»، «صنعت سینما» و «دنیای تصویر» به چاپ می‌رسید و به‌سرعت به‌عنوان یکی از منتقدان معتبر و آگاه شناخته شد.

شاپور عظیمی در طول فعالیت حرفه‌ای خود بیش از ۳۰ عنوان کتاب را از انگلیسی به فارسی ترجمه کرد. ترجمه‌های او با دقت و امانت‌داری از متن اصلی، به منابعی ارزشمند برای دانشجویان، پژوهشگران و علاقه‌مندان به سینما و ادبیات تبدیل شدند. در ادامه مهم‌ترین آثار ترجمه‌شده‌ی او را مرور می‌کنیم:

«اصول اساسی کارگردانی سینما» اثر نیکلاس تی. پروفرس، «فیلمنامه‌نویسی در قرن ۲۱» اثر لیندا آرنسون، «روان‌شناسی و زیبایی‌شناسی سینما» به قلم ژان میتری، «هیچکاک در مقام فیلسوف» اثر رابرت یانالدر، «معناسازی» اثر دیوید بوردول، «بازیگردانی» به قلم جودیت وستون، «طراحی و نوشتن داستان‌های معمایی» اثر پاتریشیا های‌اسمیت، «شهامت مورد تنفر بودن» به قلم ایچیرو کیشیمی (کتابی روان‌شناسی با محوریت آموزه‌های آدلری)، «یادداشت‌های برادران کارامازوف»اثر  ژاک کاتو، «رمان و فیلمنامه گریز» والتر هیل و جیم تامسون؛ و رمان «روانی » به قلم رابرت بلاک (این رمان الهام‌بخش فیلم معروف «روانی» آلفرد هیچکاک است.)

عظیمی علاوه بر فعالیت‌های نویسندگی و ترجمه، سال‌ها در دانشگاه‌ها و مؤسسات آموزشی سینما تدریس کرد. او در کارگاه‌های آموزشی متعدد، تجربیات خود را به نسل‌های جوان منتقل کرد.

................ هر روز با کتاب .................

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...