جایزه پولیتزر واجد شرایط بودن در رشته‌های هنری خود را گسترش داد و با اصلاح در مقررات خود الزام شهروند آمریکا بودن را برای جوایز کتاب، درام و موسیقی حذف کرد.

جوزف پولیتزر [Joseph Pulitzer]  جایزه

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، هنگامی که جوزف پولیتزر [Joseph Pulitzer] ناشر روزنامه، جوایز پولیتزر را سال ۱۹۱۷ بنیاد نهاد آن را فقط مختص آمریکایی‌ها تعریف کرد. این مهاجر مجارستانی در وصیت نامه خود اهدای جوایز سالانه برای یک «رمان آمریکایی»، یک «نمایشنامه اصلی آمریکایی»، «بهترین تاریخ آمریکا» و «بهترین بیوگرافی آمریکایی» تعیین کرد.

در طول دهه‌ها که از اهدای این جایزه گذشت تعداد جوایز به ۸ دسته در بخش کتاب شامل کتاب داستانی، بیوگرافی، خاطرات یا زندگینامه، شعر، غیرداستانی عمومی، تاریخ، نمایش و موسیقی و ۱۵ دسته در روزنامه‌نگاری افزایش یافت؛ اما تاکنون در بخش هنری یعنی کتاب، درام و موسیقی تنها شهروندان آمریکایی شانس رقابت داشتند.

یکی از استثناها در بخش کتاب تاریخی بود که به نویسندگانی از هر ملیت اجازه می‌داد تا کتاب‌هایی درباره تاریخ آمریکا نوشته باشند و در این رقابت حضور یابند، اما اکنون در بخش تاریخ نیز طبق مقررات جدید باید توسط نویسندگان ساکن آمریکا نوشته شده باشد.

جوایز پولیتزر در بخش روزنامه‌نگاری مدت‌هاست که آثار روزنامه‌نگاران از هر ملیتی را پذیرفته و تنها شرط این است که این نوشته توسط رسانه‌های مستقر در آمریکا منتشر شده باشد. این الزام بدون تغییر باقی مانده است.

در توضیح این تغییرات گفته شده: هیات مدیره می‌خواهد مطمئن باشد که جوایز شامل کسانی که آثار برجسته‌ای در کتاب، درام و موسیقی تولید می‌کنند بشود و به معنی به‌روزرسانی قوانین ما و انطباق با اهداف جوزف پولیتزر است. الزامی وجود ندارد که نوشته‌های بخش کتاب، درام و موسیقی در ابتدا به زبان انگلیسی در آمریکا منتشر شده باشند.

جوایز پولیتزر که دانشگاه کلمبیا خانه آن است، توسط جوزف پولیتزر، روزنامه‌نگار و ناشر روزنامه مجار-آمریکایی تأسیس شد که پس از فوتش در سال ۱۹۱۱، سرمایه‌اش را به دانشگاه کلمبیا واگذار کرد و طبق وصیت او بخشی از آن برای تأسیس مدرسه و بخش دیگر برای تاسیس جوایز پولیتزر صرف شد.

هیات مدیره این جوایز ۱۸ نفر و متشکل از روزنامه‌نگاران یا مدیران خبری برجسته از رسانه‌های سراسر آمریکا و همچنین ۵ تن از دانشگاهیان یا افراد رشته‌های هنری تشکیل شده است.

مقررات اصلاحی در انتخاب برندگان جوایز ۲۰۲۵ که بهار ۲۰۲۴ کارش را شروع می‌کند، اجرایی می‌شود.

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...