گوته و هملتی دیگر | شرق


گوته در دوره پایانی آفرینش ادبی‌اش چند اثر منتشر کرد که سال‌ها درگیر نوشتن‌شان بود. شاهکار او، نمایش‌نامه «فاوست»، یکی از آثار این دوره کار گوته است که چند دهه طول کشید تا شکل نهایی‌اش را بیابد. «فاوست» نمایش‌نامه‌ای است با زبانی منظوم و در دو بخش و با مضمونی که گوته آن را تراژیک نامیده بود. «فاوست» از 1771 تا 1831، یعنی در طول شش دهه نوشته و تکمیل شد. در این دوره طولانی حوادث تاریخی دوران‌سازی رخ دادند که گوته شاهدشان بود و در اثرش به بازنمایی آنها پرداخت. در آغاز این دوره انقلاب جمهوری‌خواهانه فرانسه به وقوع پیوست و سپس دوره جنگ‌های ناپلئونی از راه رسید و در نهایت شکل‌گیری سرمایه‌داری ابتدایی و اراده کشورهای توسعه‌یافته اروپایی برای استعمار جهانی.



دوران پایانی عمر گوته با گسترش شرق‌گرایی همراه بود و تأثیر این ویژگی در دو اثر دیگر این دوران از کار گوته دیده می‌شود. یعنی در واپسین رمان گوته با عنوان «سال‌های شاگردی ویلهلم مایستر» [Wilhelm Meisters Lehrjahr یا Wilhelm Meister's Apprenticeship] و همچنین در «دیوان غربی-شرقی»[West-östlicher Diwan]. در «دیوان غربی-شرقی» جهان‌وطنی گوته آشکارا دیده می‌شود اگرچه آشنایی گوته با تاریخ و ادبیات شرقی به سال‌ها پیش از آن و به دوره کودکی گوته برمی‌گردد.

گوته اگرچه از دهه‌ها پیش در ایران شناخته می‌شد و از برخی آثار او بیش از یک ترجمه به فارسی موجود است اما رمان مهم «سال‌های شاگردی ویلهلم مایستر» تا همین اواخر به فارسی ترجمه نشده بود. این رمان اخیرا با ترجمه امیر معدنی‌پور در نشر کتاب‌ فانوس منتشر شده است. آن‌طورکه مترجم کتاب هم توضیح داده، نخستین خبر از این رمان گوته در روزنوشت تاریخ شانزدهم فوریه سال 1777 او دیده می‌شود. طرح ابتدایی رمان دارای هشت دفتر بود و همان‌طورکه اشاره شد کار نوشتنش سال‌ها طول کشید. گوته در این رمان پرحجمش تصویری از دوران پرتلاطمی که در آن زندگی کرده بود ارائه داده و به گونه‌ای که می‌شود گفت «متن رمان سطر به سطر، پاراگراف به پاراگراف، برآمده از زمانه نویسنده است و برشی از روح دوران او».

قهرمان رمان گوته به خاطر علاقه زیادش به شکسپیر، ویلهلم نامیده شده و او درواقع به‌نوعی خود گوته بوده و سرنوشتش نیز تا حد زیادی برگرفته از زندگی واقعی گوته است. ویلهلم در جایی از رمان به گروهی تئاتری می‌پیوندد. آنها تصمیم می‌گیرند نمایش‌نامه «هملت» را اجرا کنند و نقش هملت را ویلهلم بازی می‌کند. مترجم رمان درباره این نکته نوشته: «رفتن ویلهلم در جلد هملت بی‌حکمت نیست، بلکه دارای نکته‌ای نمادین تواند بود. هملت، جوان اول بافرهنگ و دودل و کله‌شق نمایش‌نامه شکسپیر از قهرمانان نامیرای ادبیات سده هفدهم است. گوته در سده هجدهم می‌زید و ای ‌بسا سده نو نیازمند هملت/ قهرمان تازه است. آیا ویلهلم هملت سده هجدهم است؟ گوته در اجرای نمایش‌نامه شکسپیر ردای هملت را بر تن ویلهلم می‌کند و گویی با این کار پیامی به جهان ادب و هنر می‌فرستد و می‌گوید: خانم‌ها! آقایان! اینک ویلهلم، هملت امروز».

«سال‌های شاگردی ویلهلم مایستر» هم از منظر زیبایی‌شناسی و هم از لحاظ تاریخی-فلسفی اهمیت زیادی در تاریخ رمان دارد. لوکاچ در «نظریه رمان»، درون‌مایه آن را «مصالحه فرد مسئله‌دار» با «واقعیت ملموس و اجتماعی» می‌داند. مصالحه‌ای که یک سازگاری ساده یا هماهنگی از پیش تعیین‌شده نیست بلکه «نوع شخصیت و ساختار طرح داستان با این ضرورت صوری مشروط می‌شود که مصالحه میان درون‌بود و جهان، هرچند مسئله‌آفرین، اما امکان‌پذیر است، و انسان ملزم است تا به بهای مبارزاتی دشوار و آوارگی‌هایی سخت مصالحه‌ای را جست‌وجو نماید که در نهایت نیل به آن امکان‌پذیر است». «سال‌های شاگردی ویلهلم مایستر» به لحاظ سیر تکوین شخصیت رمان بسیار قابل توجه است. در روایت گوته شاهد رشد ذهنی ویلهلم، از دوران جوانی تا بزرگسالی‌، هستیم و از این حیث رمان در دسته رمان تربیتی جای می‌گیرد. در واقع «سال‌های شاگردی ویلهلم مایستر» از اولین و درخشان‌ترین نمونه‌های این ژانر ادبی است. ویلهلم، جوانی است شاعرپیشه که به طبقه بورژوا تعلق دارد اما درعین‌حال از سبک زندگی بورژوازی بیزار است و تصمیم دارد با رهاشدن از قیدوبندهای این زندگی به دنبال شکوفاکردن استعدادهای درونی‌اش برود.

لوکاچ در تحلیل «سال‌های شاگردی ویلهلم مایستر» بر ارتباط میان فرد و اجتماع تأکید می‌کند. موضوع قابل توجه این است که در این روایت برای پاسخ‌دادن به درونی‌ترین خواست‌های فردی باید ساختارهای اجتماعی را جست‌وجو کرد. به این ترتیب ارتباطی دوسویه میان فرد و جهان اجتماعی بیرونی برقرار می‌شود و بلوغ فردی یا شکوفایی انسان از این مسیر محقق می‌شود: «چنین بلوغی، آرمان انسانیتی است آزاد که تمام ساختارهای زندگی اجتماعی را شکل‌های ضروری همبودی انسانی تلقی می‌کند اما با این همه، این ساختارها را فقط عرصه و موقعیتی می‌داند که در آنها ذات اساسی زندگی به شیوه‌ای فعال بیان می‌شود؛ و در نتیجه آنها را نه چون وجود برای خود سیاسی و حقوقی، بلکه به عنوان ابزارهای ضروری هدفی که از این ساختارها فراتر می‌روند تصاحب می‌کند». بر این اساس لوکاچ معتقد است که گوته در «سال‌های شاگردی ویلهلم مایستر» راه میانه‌‌ای را بین ایده‌آلیسم انتزاعی که کاملا معطوف به عمل ناب است و رمانتیسم که عمل را درونی کرده و به نظاره‌گری تقلیل می‌دهد می‌جوید. در این بستر، ساختار شخصیت‌ها و سرنوشت‌ها، ساختار محیط اجتماعی آنها را تعیین می‌کند و به تعبیر لوکاچ با یک حالت بینابین روبه‌رو هستیم: ساختارهای زندگی اجتماعی نه بازتاب‌های جهانی استعلایی و استوار و مطمئن هستند و نه نظمی بسته در خود با پیوندهایی روشن که با این پنداشت که خود غایت خویش است به حقیقت مطلق تبدیل شود.

لوکاچ معتقد است که جهان رمانی چون این رمان گوته به‌هیچ‌وجه خالی از خطر نیست. در این جهان از یک‌ سو دسته‌ای از آدم‌ها به دلیل ناتوانی از انطباق خوبش به سوی نابودی می‌روند و دسته‌ای دیگر هم با تسلیم زودهنگام و بی‌قید و شرط‌شان در برابر واقعیت در ارزیابی خطری که پیش‌رویشان است ناتوان می‌شوند. در این جهان رستگاری از پیش تعیین‌شده‌‌ای وجود ندارد اگرچه راه‌های رستگاری فردی وجود دارد و می‌توان دسته‌ای از آدم‌ها را هم دید که به‌رغم همه خطاها و گمراهی‌هایشان در کنار هم به مقصد می‌رسند. ازاین‌رو به اعتقاد لوکاچ حس قدرت و نیرویی که از این نوع رمان بیرون می‌زند از تعدیل شخصیت مرکزی‌ای برمی‌خیزد که به نوبه خود به این باور متکی است که امکان حیات سرنوشت‌های مشترک وجود دارد و می‌توان ساختارهای مشترکی را بر زندگی تحمیل کرد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

بابا که رفت هوای سیگارکشیدن توی بالکن داشتم. یواشکی خودم را رساندم و روشن کردم. یکی‌دو تا کام گرفته بودم که صدای مامانجی را شنیدم: «صدف؟» تکان خوردم. جلو در بالکن ایستاده بود. تا آمدم سیگار را بیندازم، گفت: «خاموش نکنْ‌نه، داری؟ یکی به من بده... نویسنده شاید خواسته است داستانی «پسامدرن» بنویسد، اما به یک پریشانی نسبی رسیده است... شهر رشت این وقت روز، شیک و ناهارخورده، کاری جز خواب نداشت ...
فرض کنید یک انسان 500، 600سال پیش به خاطر پتکی که به سرش خورده و بیهوش شده؛ این ایران خانم ماست... منبرها نابود می‌شوند و صدای اذان دیگر شنیده نمی‌شود. این درواقع دید او از مدرنیته است و بخشی از جامعه این دید را دارد... می‌گویند جامعه مدنی در ایران وجود ندارد. پس چطور کورش در سه هزار سال قبل می‌گوید کشورها باید آزادی خودشان را داشته باشند، خودمختار باشند و دین و اعتقادات‌شان سر جایش باشد ...
«خرد»، نگهبانی از تجربه‌هاست. ما به ویران‌سازی تجربه‌ها پرداختیم. هم نهاد مطبوعات را با توقیف و تعطیل آسیب زدیم و هم روزنامه‌نگاران باتجربه و مستعد را از عرصه کار در وطن و یا از وطن راندیم... کشور و ملتی که نتواند علم و فن و هنر تولید کند، ناگزیر در حیاط‌خلوت منتظر می‌ماند تا از کالای مادی و معنوی دیگران استفاده کند... یک روزی چنگیز ایتماتوف در قرقیزستان به من توصیه کرد که «اسب پشت درشکه سیاست نباش. عمرت را در سیاست تلف نکن!‌» ...
هدف اولیه آموزش عمومی هرگز آموزش «مهارت‌ها» نبود... سیستم آموزشی دولت‌های مرکزی تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا توده‌ها را در مدارس ابتدایی زیر کنترل خود قرار دهند، زیرا نگران این بودند که توده‌های «سرکش»، «وحشی» و «از لحاظ اخلاقی معیوب» خطری جدی برای نظم اجتماعی و به‌علاوه برای نخبگان حاکم به شمار روند... اما هدف آنها همان است که همیشه بوده است: اطمینان از اینکه شهروندان از حاکمان خود اطاعت می‌کنند ...
کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...