از جوانی تا میانسالگی | آرمان امروز


مجموعه‌داستان «سلمانی وارطان» نوشته‌ سپیده خمسه‌نژاد نمایشنامه‌نویس و نویسنده به‌تازگی از سوی نشر هلیا منتشر شده‌ است. «سلمانی وارطان» شامل پنج داستان رئال است؛ داستان‌هایی که بر تضادی استوارند که هسته‌ اصلی ذات و حرکت زندگی انسان است- روایت‌هایی پراکنده اما متجانس از اتفاقات و برداشت‌های روزمره‌ زندگی‌ که از خلال ادراک و احساساتی زنانه و به دور از دخالت تفکرات ضمیمه‌ساز نویسنده نوشته شده‌ تا بحران‌های سرنوشت‌ساز و مسائل قابل‌اعتنای زمانه بازگو شود.

سلمانی وارطان سپیده خمسه نژاد

او در داستان‌هایش از دردهای بزرگ تاریخی یا اجتماعی سخنی به میان نمی‌آورد؛ بلکه از نقص‌ها و دردهای کوچکی می‌گوید که خرده‌خرده زندگی آدم‌ها را بی‌سروصدا می‌جوند. آدم‌های قصه‌های او بی‌قرارند و بی‌قراری آنها عمیق و فلسفی نیست. آنها یا در جدال با گذشته‌اند یا عاجز از درک آینده.

شخصیت‌های داستان‌های او مانند آثار رئالیستی که نه روی فرد، بلکه روی اجتماع تمرکز دارد، فردی مشخص، غیرعادی یا متفاوت نیستند. بلکه افرادی از طبقه‌ متوسط‌اند که تب‌وتاب‌های درونشان همان دغدغه‌های انسان معاصر است. درونمایه‌ مجموعه‌داستان‌ها را عشق، زنانگی و گسستگی هویت تشکیل می‌دهند که روایت‌گر احساسات، عواطف، ناکامی‌ها، شادی‌ها، دلتنگی‌ها و افسردگی‌هایند.

در این مجموعه حس تنهایی عمیقی به چشم می‌خورد و ترسیم احوال زنان درونگرایی را شاهدیم که روبه‌روی جهانی ایستاده‌اند که با آن غریبه‌اند. زنانی که در آستانه‌ آگاهی تلاش می‌کنند با تصمیم‌های کوچک از وضعیت موجود بگریزند (مانند موژان در داستان «لحظه‌ قطعی») یا خود را اثبات کنند (مانند افسون در داستان «تشک»):
«در این فکرها بود که زن پیش‌دستی کرد و پرسید: قصد مهاجرت دارید یا تغییر دکوراسیون؟
افسون خندید و گفت: «هر دو.»
مشتری، که پس از خوردن چای و عصرانه احساس صمیمیت بیشتری می‌کرد، گفت هیچ‌گاه ازدواج نکرده. چند ماهی است که از خانواده مستقل شده و از ترس حرف‌هایشان هنوز جرات نکرده تخت دونفره بخرد. یک سایز بلاتکلیف خریده که نه یکنفره است و نه دونفره. رفقا حسابی مسخره‌اش کرده‌اند که خاک بر سرت تو درست‌بشو نیستی. حالا هم با خریدن این تخت می‌خواهد میخش را سفت بکوبد تا استقلالش را جدی بگیرند. یک‌جوری انگار که به خودش گوشزد می‌کرد گفت: «دیگر چهل سالم شده.»
و جرعه‌ای چای نوشید.
«ولی فکر کنم آدم روی تخت دونفره بیشتر احساس تنهایی کند.»
افسون لبخندی زد و گفت: «درعوض می‌توانی حسابی رویش غلت بزنی.»

نویسنده در هریک از داستان‌ها بر زنِ تنها، زنِ عاشقِ، زنِ بیمار، زنِ رنج‌دیده تمرکز دارد. این زنان در طبقات اجتماعی متفاوتی قرار دارند. از افسون که نمایه‌های زنِ مدرن دارد تا پروانه زنی که در گذشته مانده، فیروزه که آلزایمر به هویتش چنگ انداخته، فرشته زنی پشت پنجره و موژی زنی در قرنطینه‌ خودخواسته.

گذشته برای نویسنده معادله‌ای است که حل نمی‌شود. او نمی‌داند با آن چه کند، گاه آن را پنهان می‌کند تا چیزی به یادش نیاید و گاه به جست‌وجوی آن می‌رود تا چیزی به یادش بیاید. با این‌حال تلاش می‌کند تا گذشته را حول روزمره، حول احساسات و عواطف قراردهد. و گاهی با تلنگری هرچند کوچک ظاهر می‌شود و ادامه‌ی زندگی را متاثر از حضور آن می‌کند (داستان «ساز داود» و «سلمانی وارطان»). داستان «ساز داود» قصه‌ نرسیدن و مهاجرت است که بعد از سال‌ها دوری و فاصله سر باز کرده. داود بخشی از هویتش وابسته به گذشته است.

«داود می‌خواست از دردی بگوید که ضربان داشت و با هر تپش سوزشی بیشتر و عمیق‌تر را بر استخوان پشت گسیل می‌کرد. آنقدر به درد دقیق شد و دنبال کلمه‌ درست گشت که درد یادش رفت. حتی وقتی زبان آلمانی یاد گرفت فهمید آدم فقط به زبان مادری درد می‌کشد.» میان‌سالی نکته‌ قابل‌ تامل این دو داستان است و گرانیگاه نوشته‌های اوست. میان‌سالی برای داستان‌هایی که او روایت می‌کند صرفا دوره‌ای از زندگی و استمرار دوره جوانی نیست؛ زیرا آنان تجربه‌های پُرتب‌وتابی را در دل تحولات اجتماعی و سیاسی سپری کرده‌اند. این مساله باعث شده که تجربه‌ میان‌سالی با تجربه‌ جوانی در ادبیات نویسنده بیانگر دو دنیای به‌ کلی متفاوت باشد. درواقع دره‌ای عمیق میان دو دوره به وجود آورده؛ دره میان ایده‌آل‌های جوانی و روزمرگی میان‌سالی؛ که مساله‌‌دارشدن شخصیت‌های داستانی او برآمده از چنین تنشی است: تنش میان ایده‌های سپری‌شده با روزمره‌ای که دچارش شده‌اند. گذشته و حال نویسنده را به خود مشغول می‌کند. مساله برای او تماما حول این سوال می‌چرخد که حال چه نسبتی با گذشته دارد و آیا حال می‌تواند پاسخی به گذشته باشد؟

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

نخستین، بلندترین و بهترین رمان پلیسی مدرن انگلیسی... سنگِ ماه، در واقع، الماسی زردرنگ و نصب‌شده بر پیشانی یک صنمِ هندی با نام الاهه ماه است... حین لشکرکشی ارتش بریتانیا به شهر سرینگاپاتام هند و غارت خزانه حاکم شهر به وسیله هفت ژنرال انگلیسی به سرقت رفته و پس از انتقال به انگلستان، قرار است بر اساس وصیت‌نامه‌ای مکتوب، به دخترِ یکی از اعیان شهر برسد ...
تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...