خلاصه‌ای از رمان معروف "هاکلبری فین" با عنوان "ماجراهای هاکلبری‌فین" نوشته مارک تواین با ترجمه و تلخیص مجید آقاخانی از سوی شرکت سهامی کتابهای جیبی وابسته به موسسه انتشارات امیرکبیر منتشر شد.

به گزارش مهر، این کتاب که از مجموعه "خلاصه‌ رمانهای برجسته" توسط این ناشر چاپ شده است به خلاصه رمان "هاکلبری‌فین" اختصاص دارد.

در کتاب "ماجراهای هاکلبری‌فین" می‌خوانیم: وقتی بیدار شدیم نگاهی به وسایل دزدها کردیم و دیدیم پتو و چکمه و لباس و یک عالمه کتاب و توتون و خرت و پرتهای دیگر بینشان است. تا حالا ما هیچ‌وقت این‌قدر مایه‌دار نشده بودیم. آن روز بعداز ظهر همه‌اش توی جنگل دراز کشیده بودیم و حرف می‌زدیم و خوش می‌گذراندیم و من کتاب می‌خواندم.

ماجراهای هاکلبری‌فین در واقع جلد دوم کتاب "تام‌سایر" است که این‌بار داستان از زبان پسر کم‌سوادی به نام هاک (هاکلبری‌) روایت می‌شود.

 مارک تواین (1835- 1910) نام مستعار ساموئل لنگهورن کلمنز نویسنده شوخ‌طبع و طنزپرداز آمریکایی است. معروف‌ترین آثارش تام سایر و هاکلبری‌فین در زمینه ادبیات نوجوانان است که از شهرتی جهانی برخوردارند. از دیگر آثار معروف مارک‌تواین می‌توان به "شاهزاده و گدا" اشاره کرد.

کتاب "ماجراهای هاکلبری‌فین" با شمارگان 3000 نسخه در 177 صفحه و به قیمت 1800 تومان منتشر شده است.

نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...
داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...