کتاب «نمایش در ژاپن» اثر تحقیقی بهرام بیضایی بعد از ۵۷ سال تجدید چاپ شد.

نمایش در ژاپن بهرام بیضایی

به گزارش کتاب نیوز به نقل از هفت صبح، کتاب «نمایش در ژاپن» نخستین بار در سال ۱۳۴۳ منتشر شده است. زمانی که بیضایی ۲۶ سال داشت و این نشانه آن است که او از همان دوران جوانی دغدغه نمایش و تحقیق در دوره‌های مختلف تاریخ نمایش در ایران و جهان را در سر می‌پروراند.

این کتاب یک مطالعه نمایش در ژاپن همراه با پنج متن (شناخته به نامِ نمایش در ژاپن) و کتابی است در نمایشِ ژاپنی از بهرام بیضایی که سالِ ۱۳۴۳ ابتدا از سوی انتشارات مجلّه موسیقی به چاپ رسید. داریوش آشوری و سهراب سپهری در بخش‌های ترجمه به بیضایی کمک کردند. نسخه آغازین این کتاب به صورت مقاله‌ای در زمستانِ ۱۳۳۸ نوشته شد. سال ۱۳۴۳ به صورت چند مقاله بازنویسی و تیر و مرداد ۱۳۴۳ در شماره ۸۹ و ۹۰ در مجلّه موسیقی چاپ شد. زمستان همان سال مجموعه این مقالات به صورتِ کتاب چاپ شد.

فهرست مطالب این کتاب عبارت است از: نمایش در ژاپن، نو، متن: آتسوموری، ئویماتسو، کیوگن، متن: پرنده‌گیر در دنیای مردگان، نینگیوجوروری، متن: خودکشی دلباختگان در سونه‌زاکی، کابوکی، متن: کانجینچو، نمایش معاصر، ضمیمه: برگی از زیبائی‌شناسی نمایش. او در سرآغاز کتاب می‌نویسد: «در مجموعه «کوجی کی- Kojiki» که شامل افسانه‌های ژاپنی مربوط به خدایان، و پیش از پیدایش بشر است آمده که روزی زنخدای خورشید «آما_ تراسو Ama terasu» که از برادرش «سوسا-نو-ئو Susa_no_o» خدای دریاها رنجیده خاطر شده بود، از آسمان پایین آمد، به درون غاری رفت، تخته سنگی بر در غار نهاد و جهان تاریک شد.

دیگر خدایان برای باز آوردن او به جلوی غارش رفتند. زنخدا «ئوزوم – Uzume» با پای برهنه به رقصی پر شور و هیاهو پرداخت، سپس همگی به طرب آمدند و رقص و پایکوبی آغاز نهادند. «آما – تراسو» از راه کنجکاوی به در غار آمد و تخته سنگ را کمی به کنار زد و از تماشای پایکوبی هشت میلیون خدا دچار شگفتی شد‌. خدایان دیگر ناگهان سنگ را کنار کشیدند و جهان روشن شد. سپس او را از نردبان آسمان بالا بردند و در میانه‌ آسمان که جایش بود قرار دادند.»

بهرام بیضایی (زاده ۵ دی ۱۳۱۷) نویسنده و کارگردانِ ایرانیِ فیلم و نمایش است. از کارهای دیگرش می‌شود تدوین فیلم، تهیه فیلم، مقاله‌نویسی، ترجمه چند نمایشنامه، نگارش یکی دو داستان و چند شعر و انبوهی پژوهشِ تاریخی و ادبی و استادی در دانشگاه را برشمرد. بیضایی از فیلم‌سازانِ صاحب سبک و معتبر و از نویسندگان و اندیشمندانِ برجسته نمایش و ادبیات نوین فارسی به‌شمار می‌رود. بعضی از نمایشنامه‌هایش به زبان‌های دیگری ترجمه و در آسیا و اروپا و آمریکای شمالی چاپ و اجرا شده‌ است.

ده فیلم بلند و چهار فیلم کوتاه و کمابیش هفتاد کتاب و نمایش‌هایی بر صحنه‌های شهرهای مختلف ایران و گاه غیر از ایران از سالِ ۱۳۴۱ به بعد کارنامه هنریِ بیضایی را تشکیل می‌دهد. بسیاری از اهل نظر نمایشنامه و فیلمِ مرگ یزدگرد را شاهکارِ او دانسته‌اند. این اثر را مانند دیگر آثار بیضایی، انتشارات روشنگران و مطالعات زنان منتشر خواهد کرد. بیضایی از نویسندگان برجسته و پرکارِ روزگارش به شمار می‌رود.

پنج تا از نام‌هایِ مستعارِ شناخته شده‌اش عبارت است از «مهرداد رهسپار»، «ع. سالک»، «اعظم علیان»، «بهروز برومند» و «کاوه اسماعیلی». نوشته‌های بیضایی از اواخرِ دهه ۱۳۳۰ به بعد بعضی از مهم‌ترین نمایشنامه‌ها و فیلمنامه‌ها و پژوهش‌های زبان فارسی را در بر می‌گیرد. بعضی از این‌ها به بنگالی و کردی و ارمنی و گرجی و لهستانی و ترکی و عربی و ایتالیایی و فرانسوی و اسپانیایی و انگلیسی و آلمانی نیز درآمده است. نخستین کتابِ بیضایی به سالِ ۱۳۴۱ در تهران چاپ شد که مجموعه‌ای کوچک از دو نمایشنامه به نام‌های «مترسک‌ها در شب» و «عروسک‌ها» بود.

او در همان اوایلِ دهه ۱۳۴۰ مقاله‌نویسِ پرکاری نیز بود. سالِ ۱۳۳۳ مجلّه پست تهران نپذیرفت که نوشته‌ای از بیضاییِ نوجوان را چاپ کند. امّا او از اواخرِ دهه ۱۳۳۰ در مجلّاتی مانند علم و زندگی و هنر و سینما و موزیک ایران و آرش مقاله می‌نوشت. بعضی از مقالات آن دوره به صورت کتاب هم منتشر شد، از جمله در کتاب نمایش در ایران.

به رغم بدبینیِ ناقدانی چون صمد بهرنگی، دهه ۱۳۴۰ دوره رونقِ نمایشنامه فارسی شد و بیضایی، با غلامحسین ساعدی و اکبر رادی، یکی از سه نمایشنامه‌نویسی به شمار می‌رفت که معروف یا به قولِ سیمین دانشور در دهه ۱۳۶۰، «تثبیت‌شده» و «مطرح» شدند. از دهه ۱۳۵۰ فیلمنامه‌نویسی نیز جزوِ کارِ نویسندگیِ حرفه‌ای بیضایی شد و تا پایان قرن ادامه یافت، چنان که نمایشنامه‌نویسی‌اش. بیضایی از پایه‌گذارانِ کانون نویسندگان ایران نیز بود، که سپس‌تر از آن کناره‌گرفت.

کتاب «نمایش در ژاپن» در 140 صفحه وزیری با قیمت 80هزار تومان توسط انتشارات روشنگران و مطالعات زنان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...