کتاب «شیراز؛ یک شهر سی‌ویک داستان» با گردآوری محمد کشاورز منتشر شد.

شیراز؛ یک شهر سی‌ویک داستان محمد کشاورز

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایسنا، این کتاب در ۴۲۴ صفحه، با شمارگان ۱۱۰۰ نسخه و قیمت ۷۵هزار تومان توسط انتشارات نیلوفر و به سفارش سازمان فرهنگی اجتماعی شهرداری شیراز منتشر شده است.

«در بازار وکیل: سیمین دانشور»، «تخت ابونصر: صادق هدایت»، «کفترباز: صادق چوبک»، «لولی سرمست: رسول پرویزی»، «دهان دوخته: ابوتراب خسروی»، «کوه برفی: امین فقیری»، «گلک: ابوالقاسم فقیری» و «عدلو: صمد طاهری» از جمله داستان‌های این مجموعه هستند. همچنین محمد کشاورز، سیروس رومی، احمد آرام، محمد طلوعی، علی‌اکبر سلیمان‌پور، احمد اکبرپور، فرهاد حسن‌زاده، اکبر صحرایی، طیبه گوهری، ندا کاووسی‌فر، مهدی جعفری، بابک طیبی، فاطمه‌مهر خان‌سالار، احسان عبدی‌پور، محمدهادی پورابراهیم، قاسم شکری، حسین مقدس، حسین دهقان، میترا معینی، مجتبی فیلی، نغمه کرم‌نژاد، پیمان برومند و سندی مومنی افراد دیگری هستند که داستانی از آن‌ها در این کتاب آمده است‌.

در نوشته پشت ‌جلد کتاب «شیراز؛ یک شهر سی‌ویک داستان» می‌خوانیم: «سی‌ویک داستان این کتاب هرکدام نگاهی دارند به گوشه‌ای از شهر شیراز؛ شهری که قرن‌هاست در شعر کهن فارسی حضوری زیبا و چشمگیر دارد. شیراز در صدسال اخیر میزبان مهمان‌نوازی برای داستان معاصر ایران بوده است. بی‌شک داستان ایرانی شهر شیراز را خانه خود دانسته که این‌گونه راحت و بی‌تعارف در گوشه و کنارش پرسه زده، از حال و هوای بازار وکیل با عمر چندصدساله تا خیابان‌ها و مراکز خرید مدرن امروز، از کوچه‌ها و محله‌های قدیمی تا مجتمع‌های مسکونی نوساز از غم و شادی اهالی‌اش گفته و از آداب و رسوم و فرهنگ آنان حرف زده است. در این مجموعه رابطه انسان و شهر محور همه داستان‌هاست. در بازه زمانی حدود یک قرن، یعنی از دهه اول قرن چهاردهم هجری شمسی تا همین سال پایانی یک‌هزار و سیصد و نود و نه، هر داستان این مجموعه بنا به توان نویسنده‌اش بیانگر و آینه‌گردان زندگی و زمانه مردمان شهر شیراز شده‌اند.

................ هر روز با کتاب ...............

بابا که رفت هوای سیگارکشیدن توی بالکن داشتم. یواشکی خودم را رساندم و روشن کردم. یکی‌دو تا کام گرفته بودم که صدای مامانجی را شنیدم: «صدف؟» تکان خوردم. جلو در بالکن ایستاده بود. تا آمدم سیگار را بیندازم، گفت: «خاموش نکنْ‌نه، داری؟ یکی به من بده... نویسنده شاید خواسته است داستانی «پسامدرن» بنویسد، اما به یک پریشانی نسبی رسیده است... شهر رشت این وقت روز، شیک و ناهارخورده، کاری جز خواب نداشت ...
فرض کنید یک انسان 500، 600سال پیش به خاطر پتکی که به سرش خورده و بیهوش شده؛ این ایران خانم ماست... منبرها نابود می‌شوند و صدای اذان دیگر شنیده نمی‌شود. این درواقع دید او از مدرنیته است و بخشی از جامعه این دید را دارد... می‌گویند جامعه مدنی در ایران وجود ندارد. پس چطور کورش در سه هزار سال قبل می‌گوید کشورها باید آزادی خودشان را داشته باشند، خودمختار باشند و دین و اعتقادات‌شان سر جایش باشد ...
«خرد»، نگهبانی از تجربه‌هاست. ما به ویران‌سازی تجربه‌ها پرداختیم. هم نهاد مطبوعات را با توقیف و تعطیل آسیب زدیم و هم روزنامه‌نگاران باتجربه و مستعد را از عرصه کار در وطن و یا از وطن راندیم... کشور و ملتی که نتواند علم و فن و هنر تولید کند، ناگزیر در حیاط‌خلوت منتظر می‌ماند تا از کالای مادی و معنوی دیگران استفاده کند... یک روزی چنگیز ایتماتوف در قرقیزستان به من توصیه کرد که «اسب پشت درشکه سیاست نباش. عمرت را در سیاست تلف نکن!‌» ...
هدف اولیه آموزش عمومی هرگز آموزش «مهارت‌ها» نبود... سیستم آموزشی دولت‌های مرکزی تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا توده‌ها را در مدارس ابتدایی زیر کنترل خود قرار دهند، زیرا نگران این بودند که توده‌های «سرکش»، «وحشی» و «از لحاظ اخلاقی معیوب» خطری جدی برای نظم اجتماعی و به‌علاوه برای نخبگان حاکم به شمار روند... اما هدف آنها همان است که همیشه بوده است: اطمینان از اینکه شهروندان از حاکمان خود اطاعت می‌کنند ...
کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...