رمان «باور کنید حال‌مان خوب است!» نوشته کامیل پاگان با ترجمه پریسا یزدی منتشر شد.

به گزارش ایسنا، این رمان در ۲۶۴ صفحه و با بهای ۴۰ هزار تومان در نشر خزه عرضه شده است.

در معرفی ناشر از این رمان آمده است: پاگان در این رمان، با طنز و اندوه، داستان پنه لوپه رویزکار را تعریف می‌کند که همسر، مادر، دوست و پیش از همه‌ این‌ها، خودش است: یک زن. اما یک تراژدی او را وامی‌دارد تا دوستی، ازدواج و فردیتش را بازبینی کند و سؤالاتی جدی از خودش بپرسد: آیا من همان چیزی هستم که نشان می‌دهم؟ صداقت تا کجا و به چه قیمتی؟
این نویسنده تا به حال پنج رمان نوشته که همگی از پرفروش‌های آمازون و واشنگتن‌پست بوده‌اند، اما با پنجمین و جدیدترین رمان خود، یعنی «باور کنید حال‌مان خوب است!» اثری خلق کرده که علاوه بر اقبال عموم مخاطبان، به گفته‌ خودش نزدیک‌ترین اثر به زندگی شخصی‌ اوست. کتاب‌های پاگان به ده‌ها زبان ترجمه شده و بسیاری از نوشته‌هایش در نشریات معتبری از جمله نیویورک‌تایمز و اپرا به چاپ رسیده است.

او با نثر شیرین و شاعرانه‌اش به یادمان می‌آورد که زندگی و عشق آن چیزی نیست که انتظارش را داریم، اما درست همان چیزی است که به آن نیازمندیم.

لیز فنتون و لیزا استینک، نویسندگان کتاب پرفروش «شبگردی دختران» درباره این رمان گفته‌اند: «رمانی زیبا که هم خنده‌دار است و هم دلهره‌آور. خواندن آخرین اثر کامیل پاگان برای هر زنی که سعی کرده (و به احتمال زیاد نتوانسته) همه را از خودش راضی نگه دارد، امری ضروری است.»

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...