داستان کوتاه «نامرئی» جایزه 15هزار پوندی جایزه ملی داستان کوتاه بریتانیا را به خود اختصاص داد.

به گزارش ایسنا، «جو لوید»‌ نویسنده ولزی توانست جایزه ملی داستان کوتاه بریتانیا (جایزه ملی داستان کوتاه بی‌بی‌سی) را برای داستان کوتاه «نامرئی» دریافت کند.

داستان کوتاه «‌نامرئی» درباره زنی به نام «مارتا»‌ است که مدعی است با خانواده‌ای نامرئی که در یک عمارت نامرئی زندگی می‌کنند، دوستی دارد.

«‌لوید» داستان کوتاه خود را پس از آن‌که به طور اتفاقی تاریخچه زنی متعلق به قرن هجدهم را در وب‌سایت «‌دیکشنری بیوگرافی ولز» مطالعه کرد، نوشت.

«لیندا کلارک»، «لوسی کالدول»‌، «ژاکلین کروکس»‌ و «تامسین گری» از دیگر نویسندگانی بودند که برای کسب این جایزه با «لوید» به رقابت پرداختند. به هر یک از نویسندگانی که به مرحله نهایی این جایزه راه‌ یافتند 600 پوند اهدا می‌شود.

رئیس هیات داوران این دوره از جایزه بیان کرد تمامی داوران برای انتخاب داستان‌ «نامرئی»‌ به عنوان برنده جایزه ملی داستان کوتاه BBC، هم‌رای بودند.

سال گذشته «اینگرید پرساد» نویسنده اهل کشور ترینیداد با اولین داستان کوتاه خود با عنوان «شکر سیب» جایزه 15 هزار پوندی جایزه ملی داستان کوتاه بریتانیا (جایزه ملی داستان کوتاه بی‌بی‌سی) را در رقابت با دیگر نامزدها به خانه برد. 

مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...
عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...
مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...
از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...