کتاب نخستین «جشنواره ملی عکس شاهنامه» به کوشش کوروش جوادی منتشر شد.

جشنواره ملی عکس شاهنامه کوروش جوادی

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایسنا، در معرفی این ‌کتاب که با قیمت ۶۰ هزار تومان در نشر باد منتشر شده، آمده است: این کتاب با مقدمه میرجلال الدین کزازی، جلال خالقی مطلق و قدمعلی سرامی همراه با ۵۷ عکس برگزیده نخستین جشنواره ملی عکس شاهنامه منتشر شده است.

پیش‌تر نسخه انگلیسی این کتاب از سوی دانشگاه کمبریج و نسخه دیجیتالی آن در ایران منتشر شده بود.

در بخشی از یادداشت جلال خالقی مطلق درباره این کتاب آمده است: «نگارنده این سطور در زندگی خویش کتاب‌های مصوّر از شاهنامه و آثار دیگر ادب فارسی اثرِ نگاره‌گران دیروز و امروز بسیار دیده است، ولی کتاب حاضر بر دل او تأثیری دیگر داشت و احساسی را زنده کرد که غربی‌ها بدان «نوستالژی» می‌گویند. این اصطلاح در اصل به معنی «دلتنگی برای میهن» است، ولی امروزه عموما به معنی «دلتنگی و اشتیاق و میل و آرزو به گذشته» به کار می‌رود و شاید بتوان آن را کوتاه «گذشته‌گرایی» و یا «گذشته‌یادی» و یا «گذشته‌دلی» گفت. در کتاب حاضر «نوستالژی» در هر دو معنی کهن و نو آن به‌خوبی نمود می‌کند.
من بر ارزش هنری مینیاتورهای قدیمی واقفم. ولی از سوی دیگر، دیدن این‌که رستم با آن همه ابهّت و یال و کوپال در آن تصویرها با سرِ تراشیده و چشم‌های مغولی، مانند کودکان یتیم در گوشه‌ای کِز کرده است، راستش چنگی به دل من نمی‌زند. در مقابل، بیشتر نگاره‌ها و تندیس‌های کتاب حاضر ادعایی در زمینه هنر رسمی و سنتی ندارند، بلکه مجموعه‌ای از هنر مردم است؛ ساده‌تر بگویم، سفره دل مردم است که اگر خوراک‌های رنگین در کاسه‌های زرّین ندارد، ولی نان و پنیر و سبزی‌اش لذّتی ویژه دارد. در این مجموعه گویی فردوسی و شاهنامه‌اش جزو لاینفکّ زندگی مردم شده، فرزانه طوس با مردم در خانه و کوی و بازار در رفت و آمد و گفت‌وگوست و در غم و شادی آن‌ها شریک است. یک‌جا تصویر حکیم را به دیوار کوچه یا خانه‌ای کشیده‌اند، چنان‌که گویی او بر رفتار مردم نظارت می‌کند».

................ هر روز با کتاب ...............

بابا که رفت هوای سیگارکشیدن توی بالکن داشتم. یواشکی خودم را رساندم و روشن کردم. یکی‌دو تا کام گرفته بودم که صدای مامانجی را شنیدم: «صدف؟» تکان خوردم. جلو در بالکن ایستاده بود. تا آمدم سیگار را بیندازم، گفت: «خاموش نکنْ‌نه، داری؟ یکی به من بده... نویسنده شاید خواسته است داستانی «پسامدرن» بنویسد، اما به یک پریشانی نسبی رسیده است... شهر رشت این وقت روز، شیک و ناهارخورده، کاری جز خواب نداشت ...
فرض کنید یک انسان 500، 600سال پیش به خاطر پتکی که به سرش خورده و بیهوش شده؛ این ایران خانم ماست... منبرها نابود می‌شوند و صدای اذان دیگر شنیده نمی‌شود. این درواقع دید او از مدرنیته است و بخشی از جامعه این دید را دارد... می‌گویند جامعه مدنی در ایران وجود ندارد. پس چطور کورش در سه هزار سال قبل می‌گوید کشورها باید آزادی خودشان را داشته باشند، خودمختار باشند و دین و اعتقادات‌شان سر جایش باشد ...
«خرد»، نگهبانی از تجربه‌هاست. ما به ویران‌سازی تجربه‌ها پرداختیم. هم نهاد مطبوعات را با توقیف و تعطیل آسیب زدیم و هم روزنامه‌نگاران باتجربه و مستعد را از عرصه کار در وطن و یا از وطن راندیم... کشور و ملتی که نتواند علم و فن و هنر تولید کند، ناگزیر در حیاط‌خلوت منتظر می‌ماند تا از کالای مادی و معنوی دیگران استفاده کند... یک روزی چنگیز ایتماتوف در قرقیزستان به من توصیه کرد که «اسب پشت درشکه سیاست نباش. عمرت را در سیاست تلف نکن!‌» ...
هدف اولیه آموزش عمومی هرگز آموزش «مهارت‌ها» نبود... سیستم آموزشی دولت‌های مرکزی تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا توده‌ها را در مدارس ابتدایی زیر کنترل خود قرار دهند، زیرا نگران این بودند که توده‌های «سرکش»، «وحشی» و «از لحاظ اخلاقی معیوب» خطری جدی برای نظم اجتماعی و به‌علاوه برای نخبگان حاکم به شمار روند... اما هدف آنها همان است که همیشه بوده است: اطمینان از اینکه شهروندان از حاکمان خود اطاعت می‌کنند ...
کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...