شعر بیدل را به‌خاطر تعلقش به مکتب هندی نیست که دوست دارم، بلکه به‌خاطر وجوهی در شعر اوست که او را از خیلی از هندی‌سرایان متمایز می‌کند... مشترکات میان دو ملت، مشترکاتی اصیل و واقعی است. براساس مصلحت‌های سیاسی نیست که تابع اوضاع زمانه باشد... چیزی که ما به آن سخت نیازمندیم، آگاهی‌بخشی و درس گرفتن از تاریخ است، چون تاریخ فقط برای مردمی تکرار نخواهد شد که از آن درس می‌گیرند.


مرتضی کاردر | همشهری

هرچه پیش‌تر می‌آییم شمار مخاطبان شعر بیدل دهلوی و سبک هندی بیشتر می‌شود. شاعری که تا چند دهه پیش اندکی از فارسی‌زبانان او را می‌شناختند حالا طرفداران بسیار دارد که در جست‌و‌جوی شعرها و حل مشکله‌های دیوان او برآمده‌اند. مرکز ثقل بسیاری از فعالیت‌ها در حوزه بیدل‌پژوهی محمدکاظم کاظمی است؛ شاعری که در سال‌های اخیر بیشتر همت خود را صرف توضیح و تبیین شعر بیدل کرده است. سال‌هاست جلسه‌های منظم بیدل‌خوانی او در پردیس سینمایی هویزه مشهد برگزار می‌شود و همزمان سال‌هاست که او در صفحه‌های خود در شبکه‌های اجتماعی یادداشت‌هایی با عنوان «امروز با بیدل» منتشر می‌کند که به شرح مشکله‌های شعر بیدل می‌پردازد. در سال‌های اخیر چند گزیده از شعرهای بیدل به انتخاب او منتشر شده است؛ «گزیده دیوان بیدل»، «گزیده غزلیات بیدل»، «مرقع صد رنگ» و «کلید در باز» که رهیافت‌هایی است به شعر بیدل دهلوی. انتشارات سپیده‌باوران همزمان با نمایشگاه کتاب «گزیده رباعیات بیدل» را به انتخاب کاظمی منتشر کرده است. انتشار گزیده رباعیات بیدل را بهانه کردیم تا به سراغ محمدکاظم کاظمی برویم و درباره بیدل‌پژوهی در میان فارسی‌زبانان گفت‌و‌گو کنیم. در حاشیه‌ بحث نیز نظر او را درباره ماجراهای پیش‌آمده درباره مهاجران افغانستان جویا شدیم.

محمد کاظم کاظمی محمدکاظم کاظمی

پیش‌تر نیز گزیده‌ای از رباعیات بیدل به انتخاب شما منتشر شده بود. حالا گزیده‌ای دیگر از رباعیات بیدل را منتشر کرده‌اید. لطفا درباره ویژگی‌های این گزیده و تفاوت آن با گزیده قبلی بفرمایید.
من تا حال 4گزیده از شعرهای بیدل ارائه کرده‌ام، هر کدام به نیتی و برای شماری از مخاطبان. بعضی از نظر تعداد آثار گزینش‌شده فرق دارد و بعضی از نظر شرح و توضیحات. در این میان کتاب‌های اصلی‌تر «گزیده غزلیات بیدل» و «گزیده رباعیات بیدل» است چون در این هر دو کتاب از طرفی کوشیده‌ام که همه غزل‌ها و رباعی‌هایی را که به‌نظرم بیشتر قابل توجه و اعتنا می‌آمده‌اند گردآوری کنم و از طرفی شعرها با شرح و توضیح همراه باشد. «مرقع صدرنگ» شامل 100رباعی از بیدل بود و کتاب فعلی شامل 618رباعی است و طبیعتا گزیده کامل‌تری است.

استقبال از کتاب در نمایشگاه چگونه بود؟ 
در نمایشگاه، فروش این کتاب بیشتر از انتظار ناشر بود. شاید هم در این اوضاع کنونی، انتظار فروش کم بوده که تعداد کمتری از کتاب عرضه شده و به پایان رسیده است. 

در سال‌های اخیر شمار پژوهش‌ها و مقاله‌ها درباره بیدل در ایران بسیار بیشتر شده است. استادان زبان فارسی در اقصی‌نقاط جهان نیز به بیدل توجه بیشتری نشان داده‌اند. ارزیابی کلی‌تان را درباره این پژوهش‌ها بفرمایید. فکر می‌کنید کدامشان برای مخاطبان فارسی‌زبان مفیدتر است؟ 
باید اعتراف کنم که آنچنان که درگیر خود شعر بیدل هستم، به پژوهش‌هایی که درباره این شاعر صورت گرفته است و می‌گیرد اشراف ندارم. در مجموع به‌نظرم پرداختن به وجوه بلاغی شعر بیدل مفیدتر است. هنرمندی‌های بیدل در حوزه تخیل و زبان هنوز جای کاوش دارد. مثلا یکی از کتاب‌های خوب در این زمینه «واژه‌نامه شعر بیدل» دکتر اسدالله حبیب است که می‌توان گفت یک فرهنگ جامع و سودمند از لغات و اصطلاحات شعر بیدل و در واقع، یک کتاب کلیدی است.

یکی از مشغله‌های جانبی شما در سال‌های اخیر حضور در شبکه‌های اجتماعی و بحث درباره بیدل در گروه‌هایی بوده است که با عنوان «بیدل‌خوانی» یا «کلید در باز» و... شکل گرفته است. دغدغه‌های دوستداران بیدل در شبکه‌های اجتماعی از چه جنسی است؟ بحث‌های صورت‌گرفته در این گروه‌ها، از شناسایی نیازهای مخاطبان شعر بیدل تا شرح مشکله‌ها یا حتی کشف‌های تازه در حوزه بیدل‌شناسی، چقدر توانسته است برای شما یا دیگر بیدل‌پژوهان راهگشا باشد؟
در این مورد اگر به پرسش اولی شما گریزی بزنیم، به‌نظر من عموم علاقه‌مندان شعر بیدل در دو حوزه نیاز به همفکری و هم‌افزایی دارند. یکی کشف و ارائه شعرهای درخشان این شاعر است چون شعرهای بیدل اختلاف سطح بسیاری دارد و آثار درخشان در میان بسیار شعرهای متوسط و یا حتی گاه ضعیف پنهان شده است. اما از طرفی این کشف یک جنبه رازآمیز دیگر هم دارد. برجسته شدن یک شعر بیدل درنظر مخاطب به نحو عجیبی به میزان انس و وقوف او بر شعر بیدل بستگی دارد. یعنی کسی که 10 سال با شعر بیدل مأنوس است با کسی که یک سال است مأنوس است، گزینش اینها از شعرهای بیدل بسیار با هم فرق دارد هرچند هر دو همه دیوان او را خوانده باشند. برای خود من در 20 سال اول آشنایی با شعر بیدل، مرتبا غزل‌های درخشان بیدل در حال تغییر بودند، تا بعد در زمان انتشار گزیده غزلیات به یک ثبات نسبی رسید.

ما در این شبکه‌های اجتماعی، هرچند به‌صورت اعلام‌ناشده، همین 2کار را می‌کنیم. یعنی هم شعرهای خوب بیدل را به اشتراک می‌گذاریم و هم به درک و دریافت شعر او کمک می‌کنیم. این هم مسیری است پایان‌ناپذیر؛ یعنی کسی که 30 سال است با شعر بیدل آشناست هم گاهی محتاج دریافت‌های دیگران از شعر اوست.

گزیده رباعیات بیدل محمد کاظم کاظمی

یکی از مسائلی که سبب می‌شود دوستداران شعر بیدل با احتیاط به سراغ او بروند تصور دشوار بودن بیدل است. شما پیش‌تر کتاب «کلید در باز» را با عنوان فرعی رهیافت‌هایی به شعر بیدل منتشر کردید. فکر می‌کنید متن‌های این‌چنینی چقدر ذهنیت مخاطبان را از شعر و سبک هندی تصحیح و کار را برایشان راحت می‌کند و ما برای نزدیکی بیشتر عموم مخاطبان به شعر بیدل به چه کتاب‌ها و مقاله‌های مقدماتی دیگری نیازمندیم؟ 
بله «کلید در باز» برای من از این نظر یک کار مهم بود. تا جایی که من خبر دارم و البته اطلاعات من ممکن است کامل نباشد، با اینکه شعر بیدل همواره به دشواری معروف بوده است، ما کتاب یا رساله مستقلی که مشخصا به همین موضوع و روش‌های رفع این دشواری بپردازد نداشته‌ایم. یعنی در مورد مهم‌ترین چالش مخاطبان با شعر بیدل، عملا کتابی نداشته‌ایم. از این نظر «کلید در باز» به‌نظرم راهی به کانون این دشواری‌ها باز کرده است. ولی طبیعتا این حاصل کار یک نفر است و آن هم در حجم و گستره‌ای نه چندان زیاد. من فکر می‌کنم هنوز برای نشان‌دادن وجوه دشواری‌ها در شعر بیدل و راه برخورد با آنها بسیار جای بحث است، به‌خصوص وجوه معنوی آن. من در کتاب «کلید در باز» فقط به وجوه صوری یعنی زبان و تخیل و امثال اینها پرداخته‌ام و آن هم در حد توان خویش. بخش عمده‌ای از دشواری شعر بیدل مربوط به معانی آن، به‌خصوص معانی عرفانی و فلسفی است که من در این کتاب بسیار به اجمال از آن گذشته‌ام چون وقوف و اطلاعات چندانی در این زمینه نداشته‌ام.

شاعران دیگر سبک هندی از بیدل نیز مهجورترند. چرا شما در این سال‌ها خود را فقط وقف بیدل کرده‌اید؟ 
حقیقت این است که من از لحاظ روحیه و سلیقه شعری، با شعر مکتب هندی به‌طور عام چندان میانه‌ای ندارم. تربیت شعری من به تبع نظام آموزشی ما بیشتر خراسانی بوده است و روحیه‌ام هم با قصاید مکتب خراسانی بسیار سازگاری دارد. در میان شاعران مکتب هندی فقط با بیدل توانسته‌ام انس بگیرم شاید از این جهت که به‌نظر من آن جنبه‌های برجستگی شعر خراسانی و عراقی که در شعر دیگر هندی‌سرایان کمرنگ است، در شعر بیدل پررنگ است.
در واقع شاید بشود گفت که من شعر بیدل را به‌خاطر تعلقش به مکتب هندی نیست که دوست دارم، بلکه به‌خاطر وجوهی در شعر اوست که او را از خیلی از هندی‌سرایان متمایز می‌کند. از این‌رو با دیگران نتوانستم چندان انس بگیرم، به‌خصوص صائب با همه عظمتش و با همه تأثیری که بر بیدل گذاشته است و هیچ منکر آن نیستم.
البته وقوف بر شعر دیگر شاعران مکتب هندی می‌تواند در گره‌گشایی از شعر بیدل بسیار مؤثر باشد و من اعتراف می‌کنم که کتاب‌هایم از این نظر نقص دارد که آثار دیگر شاعران این مکتب را چندان به کمک نگرفته‌ام.

پرسش آخر من پرسش بسیاری از دوستداران شعر بیدل و علاقه‌مندان کارهای شماست؛ آیا به‌زودی گزیده مفصل‌تری از غزل‌های بیدل یا تصحیح کامل دیوان بیدل را منتشر خواهید کرد؟ 
نه دیگر گزیده‌سازی که کافی است. چون الان بعد از گذشت حدود 15 سال از گزیده غزلیات، آنقدر غزل‌های تازه‌ای به چشمم نیامده است که به مجموعه افزوده شود. همچنین برای رباعیات که در عمل رباعیات بیدل را 4 بار به این منظور خواندم و به‌نظر خودم به حد کفایت رسید. ولی ممکن است که درصورت تجدید چاپ غزلیات بیدل، شرح و توضیح‌های آن کامل‌تر شود.
اما در تصحیح دیوان، من دانش و بضاعت علمی این کار را ندارم. خوشبختانه غزلیات بیدل به تصحیح دکتر طباطبایی و دکتر قزوه آماده شده است و من فکر می‌کنم برای سال‌ها بسنده خواهد بود. فقط خدا کند این کتاب که همه منتظر چاپ آن‌اند، بالاخره چاپ شود. من بیشتر رغبت دارم که به دریافت‌های ذوقی و گره‌گشایی از شعرهای بیدل مشغول باشم و این با ذوق و روحیه من هم نزدیک‌تر است. این کار را امیدوارم در قالب سلسله مطالب «امروز با بیدل» که حدود 10 سال است به‌صورت قسمت قسمت در فضای مجازی منتشر می‌شود ادامه دهم و حاصل آن را به‌صورت کتابی منتشر کنم، ولی نمی‌دانم چه زمان.


شما به‌عنوان یکی از شخصیت‌های شناخته‌شده مهاجران افغانستان در ایران هستید. صحبت‌های دکتر عباس عراقچی درباره مهاجران افغان به جز نگرانی‌هایی که برای هموطنان افغان ایجاد کرد، همدلی‌های بسیاری را نیز برانگیخت. بار دیگر شعرهای شما ازجمله «بازگشت» و «شمشیر و جغرافیا» در شبکه‌های اجتماعی بازنشر شد. شما یادداشت درخشان «مهاجران افغانستان و شمشیر داموکلس» را نوشتید. بسیاری نیز به نشانه همدلی یادداشت‌هایی در پاسخ به شما نوشتند و شعرهایی سرودند. فکر می‌کنید روزی برسد که مفهوم «وطن فارسی» که شما در نوشته‌هایتان بر آن تأکید می‌کنید، آنقدر قدرتمند شود که بر مرزها و معادله‌های سیاسی غلبه کند؟ 
بله این همدلی‌ها برایم خیره‌کننده و حتی دور از انتظار بود. همدلی میان دو ملت روزبه‌روز پررنگ‌تر می‌شود. سال‌هاست که دیگر اهالی مطبوعات و هنر و ادبیات ایران، بیش از اینکه طرفدار سیاست‌های سختگیرانه بعضی مسئولان باشند، هوادار مهاجران ما هستند و در دو سه سال اخیر این قضیه به سطح رسانه ملی هم کشیده شده است. به‌نظرم این نخستین بار بود که یکی از مقامات عالی‌رتبه دولتی به‌خاطر سخنانش در مورد مهاجران، از سوی یک برنامه تلویزیونی دعوت به عذرخواهی شد. من آینده را از این روی روشن می‌بینم که مشترکات میان دو ملت، مشترکاتی اصیل و واقعی است. براساس مصلحت‌های سیاسی نیست که تابع اوضاع زمانه باشد. به همین دلیل این وفاق و همدلی دو ملت به‌نظرم رو به گسترش خواهد بود. ولی خب، نباید نقش بازی‌های پنهان منطقه‌ای را هم نادیده گرفت؛ همان چیزی که در قرن‌های پیش هم اتفاق افتاد و ما را برای دهه‌ها از هم جدا ساخت. چیزی که ما به آن سخت نیازمندیم، آگاهی‌بخشی و درس گرفتن از تاریخ است، چون تاریخ فقط برای مردمی تکرار نخواهد شد که از آن درس می‌گیرند.

................ هر روز با کتاب ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...