چاپ تازه کتاب «ردِپای عشق در شعر زنان جهان؛ از هزاره‌های قبل از میلاد تا امروز» ترجمه فریده حسن‌زاده منتشر شد.

ردِپای عشق در شعر زنان جهان؛ از هزاره‌های قبل از میلاد تا امروز  فریده حسن‌زاده

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایسنا، در معرفی مجموعه که در نشر زرینِ اندیشمند منتشر شده، آمده است:
کتاب حاویِ شعرهایی‌ از مارگارت آتوود، شاعر شهیر کانادایی، شارون الدز (برنده پولیتزر ۲۰۱۳)، کرول آن دافی (ملک‌الشعرای انگلیس)، لوئیز الیزابت گلوک (برنده‌ نوبل امسال۲۰۲۰)، آن برونته، می سوانسن (ملقب به سلطانِ شاعران)، الیزابت جنینگز (برنده جایزه سامرست موام)، سارا تیز دیل (برنده پولیتزر ۱۹۱۸)، لیدی مری وُرت لی مونتاگیو (جالب‌ترین زنِ قرنِ هفدهم و هجدهم انگلستان) و بسیاری از شاعران زن ِ سرشناس کشورهای مختلفِ جهان از ژاپن و چین تا هند و آمریکای لاتین است.

در این کتاب علاوه بر شعر، زندگی‌نامه‌ هر یک از شاعران همراه با داستان‌هایِ پشتِ پرده‌ بسیاری از شعرها آمده است. مخاطبانِ این شعرهای عاشقانه تنها در نقش معشوق ظاهر نمی‌شوند؛ دیگران از پدر و مادر گرفته تا فرزند و نوه، رنجبرانِ دوران و محرومان از حقوق اجتماعی و انسانی نیز از مخاطبانِ فراموش‌نشدنیِ این شعرهای عاشقانه‌اند.

فریده حسن‌زاده، مترجم این کتاب در مقدمه‌ چاپ دوم می‌نویسد: عنوانِ «عاشقانه» برای کتابِ شعر عنوانی‌ست فاقد دقَت و صحَت. چرا؟ زیرا شعر تنها رشته‌ هنر است که بی‌واسطه از عشق حرف می‌زند. یعنی مترادف و معادلی جز عشق ندارد. اما اگر بخواهیم از سلیقه‌ ویترین برای فروش بهتر و برداشتِ تبلیغاتی از شعر رضایت دهیم و بگوییم عاشقانه‌ها، آن وقت حق تقدم فقط با عاشقانه‌هایی‌ خواهد بود که از تفاهم بین دو قلب حرف می‌زنند. چیزی بس نادر و رشک‌برانگیز. باقی همه حکایت وصال و فراق است که هر دو برای نشان دادنِ عظمتِ تنهاییِ جانکاه آدمیزاد است.


نمونه‌ای از شعرهای این کتاب:

«عشقِ پاک»
از شاعر برزیلی آدلیا پرادو

فقط عشق پاک می‌خواهم من.
دیگر پاک نیست نگاهِ یاران به یکدیگر.
چون ایمان، جرقه‌ای می‌زند در نگاه‌شان و
خاموش می‌شود، بی‌یافتنِ راهی به سوی نور.

عشقِ پاک، پوست و استخوان، نیِ قلیان
اما بادوام چون چکمه‌های قدیمی،
دیوانه‌ عشق‌ورزی و زاد و ولد
تا بی‌نهایت، تا روزِ قیامت، تا ابد.

عشقِ پاک، حرف نمی‌زند، عمل می‌کند .
در همه جای خانه بوسه می‌کارد
بوسه‌هایی با سه رنگِ اصلی و بنیادی،
آرزوها و رؤیاهایی سپید و ارغوانی،
ساده اما عمیق.

عشقِ پاک خوب است
زیرا پیر نمی‌شود.
همه‌ فکر و ذکرش بدیهیات است،
از نگاه همان بیرون تراود که در اوست:
"تو زنی
و
من َمرد"
عشقِ پاک
هرگز دچارِ وهم یا سوء تفاهم نمی‌شود،
امیدِ ناب است، خواستنِ ناب:
فقط عشقِ پاک می‌خواهم من.

................ هر روز با کتاب ...............

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...