به گزارش تسنیم، کتاب «فاطمه بقیة‌النبوه» تلاشی است در راستای احیای سیره حضرت فاطمه(س) و شرحی است از مظلومیت ایشان. کتاب حاصل سلسله دروس و حلقات فاطمیه حجت‌الاسلام و المسلمین میرزامحمدی، پژوهشگر، است که به منظور معرفت‌افزایی طلاب، مادحین، ذاکرین و جویندگان معارف اهل بیت(ع) تدوین شده است.

این کتاب در هفت فصل تنظیم شده است که در این فصول مباحث مختلفی از جمله حوادث پس از رحلت پیامبر اکرم(ص)، اموال رسول خدا(ص)، سیره حضرت زهرا(س) پس از رحلت پیامبر(ص) و ... مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.

در بخش‌هایی از این کتاب می‌خوانیم: مَثَل «نور خدا» وجود مقدس چهارده معصوم(ع) است که در این آیه نور تجلی کرده است؛ یعنی بهترین بیان و بنان برای شناخت خداوند متعال، چهارده معصوم(ع) هستند. بنابراین انبیا(ع) هم در شناخت پروردگار عالم باید به این چهارده نور مقدس متوسل شوند. از این ‌رو، باید با تدبیر در آیه شریفه بفهمیم چگونه مَثَل الهی به ائمه(ع) تفسیر شده است. ... خداوند مثل نور خود را با نام حضرت فاطمه(س) آغاز می‌کند و می‌فرماید: «مَثَلُ نُورِهِ کَمِشکاةٍ». امام صادق(ع) می‌فرمایند: «مشکاة حضرت فاطمه(س) است». در «حدیث کساء» هم ابتدا خداوند نام حضرت فاطمه(س) را می‌آورد و می‌فرماید: «هٌم فاطِمةٌ و اَبُوها و بُعلُها و بَنُوها» این چه سری است که خداوند از نام حضرت فاطمه(س) شروع کرده است؟

طبق بیان آیه شریفه، حضرت فاطمه(س) نقش چراغدان را دارد؛ یعنی محفظه‌ای برای حفاظت از چراغ است. بنابراین ایشان مأمن و محلی برای حفظ، حراست و امنیت چراغ است. پیامبر(ص) مصباح، سراج منیر و داعی الی الله است: «وَداعِیاً الی اللهِ بِإذنِهِ و سِراجاً مُنیراً»؛ و چراغی که نور افشانی می‌کند. امیرالمومنین علی(ع) «زُجاجَةٍ» است. «زُجاجَةٍ» یعنی شیشه و آبگینه‌ای که نور را می‌گیرد و با زیبایی خاصی آن را به خارج منتشر می‌کند.

این که در روایات فرمودند: حضرت فاطمه(س) «مشکاه» است، یعنی همان‌طوری که چراغدان حافظ چراغ است و مانع از شکستن، آسیب دیدن و از بین رفتن آن می‌شود و نمی‌گذارد نور آن خاموش شود، حضرت فاطمه(س) نیز پاسدار و نگهبان پیامبر اکرم(ص) و امیرالمؤمنین علی(ع) است و مراقب است که مبادا نور این دو خاموش شود.

................ هر روز با کتاب ...............

او «آدم‌های کوچک کوچه»ــ عروسک‌ها، سیاه‌ها، تیپ‌های عامیانه ــ را از سطح سرگرمی بیرون کشید و در قامت شخصیت‌هایی تراژیک نشاند. همان‌گونه که جلال آل‌احمد اشاره کرد، این عروسک‌ها دیگر صرفاً ابزار خنده نبودند؛ آنها حامل شکست، بی‌جایی و ناکامی انسان معاصر شدند. این رویکرد، روایتی از حاشیه‌نشینی فرهنگی را می‌سازد: جایی که سنت‌های مردمی، نه به عنوان نوستالژی، بلکه به عنوان ابزاری برای نقد اجتماعی احیا می‌شوند ...
زمانی که برندا و معشوق جدیدش توطئه می‌کنند تا در فرآیند طلاق، همه‌چیز، حتی خانه و ارثیه‌ خانوادگی تونی را از او بگیرند، تونی که درک می‌کند دنیایی که در آن متولد و بزرگ شده، اکنون در آستانه‌ سقوط به دست این نوکیسه‌های سطحی، بی‌ریشه و بی‌اخلاق است، تصمیم می‌گیرد که به دنبال راهی دیگر بگردد؛ او باید دست به کاری بزند، چراکه همانطور که وُ خود می‌گوید: «تک‌شاخ‌های خال‌خالی پرواز کرده بودند.» ...
پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...