کتاب «آینده چگونه خواهد بود» [What the Future Looks Like] نوشته جیم الخلیلی [Jim Al-Khalili] با ترجمه محمدعلی جعفری توسط انتشارات فاطمی منتشر و راهی بازار نشر شد.

آینده چگونه خواهد بود» [What the Future Looks Like] نوشته جیم الخلیلی [Jim Al-Khalili]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، این‌کتاب یکی از عناوین مجموعه «کتاب‌های فانوس» است که این‌ناشر در حوزه کتاب‌های عمومی علمی منتشر می‌کند.

جیم الخلیلی نویسنده عراقی انگلیسی این‌کتاب، ۵۹ سال دارد و نشان امپراتوری بریتانیا، نشان مایکل فارادی انجمن سلطنتی و اولین نشان استیون هاوکینگ سال ۲۰۱۶ را در کارنامه دارد. او فیزیکدان، نویسنده و یک‌چهره تلویزیونی است. او در حال حاضر به‌عنوان استاد فیزیک نظری و صاحب کرسی مشارکت همگانی در علم، در دانشگاه ساری مشغول است. الخلیلی علاوه بر نگارش و پژوهش در حوزه فیزیک هسته‌ای و زیست‌شناسی کوانتومی، در برنامه‌های تلویزیونی و رادیویی حضور داشته و درباره علم امروز صحبت کرده است.

این‌نویسنده می‌گوید از دیدگاه متافیزیک، این‌که آینده ما مقدر است یا نامعلوم، و این‌که تقدیر ما در جهانی علیت‌بنیاد، تعیین شده یا آزادیم آن را به دلخواه خود تغییر دهیم، همچنان موضوع بحث دانشمندان و فیلسوفان است؛ گرچه گاهی می‌توان به طرز معقولی نسبت به آن‌چه اتفاق خواهد افتاد، خاطرجمع بود؛ چون برخی از رویدادهای آتی اجتناب‌ناپذیرند، خورشید برای چندمیلیاردسال دیگر به درخشیدن ادامه می‌دهد، زمین دور محور خودش می‌چرخد و ما هم پیر می‌شویم.

الخلیلی در کتاب «آینده چگونه خواهد بود» هم هشدار داده هم مخاطب خود را از برخی مسائلِ مربوط به آینده، خاطرجمع کرده است. به‌هرحال ساختن آینده از نظر او، نیازمند توجه و تمرکز است. این‌کتاب ۵ فصل اصلی دارد که به‌ترتیب عبارت‌اند از: «آینده سیاره ما»، «آینده ما»، «آینده آنلاین»، «ساختن آینده» و «آینده دوردست». در این‌فصول نویسنده درباره جمعیت‌شناسی، زیست‌کره، تغییر اقلیم، آینده پزشکی، ژنوم‌شناسی و مهندسی ژنتیک، زیست‌شناسی مصنوعی، گذار از انسان‌باوری، فضای ابری و اینترنت اشیا، امنیت سایبری، هوش مصنوعی، رایانش کوانتومی، مواد هوشمند، انرژی، حمل‌ونقل، رباتیک، سفر بین ستاره‌ای و مستعمرنشینی در منظومه شمسی، آخرالزمان، دورنوردی و سفر در زمان صحبت کرده است.

در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم:

وقتی به یک کلید ضربه می‌زنم، الکترون‌ها از سیم‌ها و مدارها و درگاه‌های منطقی و ترانزیستورها منتقل می‌شوند و نور از دیودها گسیل می‌شود و این فرایند چنان پیچیده است که حتی نمی‌توانم درباره طرز کارش خیال‌پردازی کنم. شکوفایی الکترونیک تا اندازه‌ای ناشی از نگرش سودنگرانه بود. اجزا استانداردسازی شدند. شما مجبور نیستید برای هر نوبت استفاده از دیود، آن را اختراع کنید. فقط کافی است یک‌قطعه بخرید و در صورت آشنایی با طرز کارش، آن را به اجزای دیگر متصل کنید.
اجزای تشکیل‌دهنده کوچک‌تر و طراحی مدارهای پیچیده‌تر نیز ساده‌تر شده است. امروزه، الکترونیکِ مبتنی بر ترانزیستور در اغلب وجوه زندگی‌ ما کاربرد دارد.
بنیان‌گذاران زیست‌شناسی مصنوعی به این موضوع پی بردند. مهندسان برق و ریاضی‌دانان به‌ویژه در ایالات متحد، در استنفورد و اِم‌آی‌تی، فهمیدند ژنتیک، مدار کدبندی شده است و قابلیت نوشتن و بازنویسی دارد، اما این ژنتیک‌دانان نصف وقت خود را صرف ابداع مجدد مدارهایش کردند. اگر بتوانیم اجزای مهندسی ژنتیک را مانند اجزای الکترونیک استانداردسازی کنیم، سرعت پیشرفت در کاربرد زیست‌شناسی به منزله کارخانه به شکل نمایی افزایش می‌یابد.

این‌کتاب با ۲۸۲ صفحه مصور، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۷۵ هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...