گزارشی از واحد مرکزی زبان | اعتماد


ویروس کرونا جهان پیش روی ما را تبدیل به جایی کرده که اهمیت موضوع فاصله در عبارت فاصله اجتماعی برجسته شده است اما برای یک زبان‌شناس سوال این است که در این فاصله چه متن‌هایی منتقل می‌شوند؟ و چه متن‌هایی باید منتقل شوند؟

کرونا و زبان
۱۰ ماه پیش، ‌معنی‌شناسی در اسکاندیناوی سوالی را مطرح کرد: در صورت اختراع واکسن کرونا چه گفتمانی می‌تواند برای قبولاندن تزریق واکسن به مردم قانع‌کننده باشد و از چه عبارات و واژگانی برای این گفتمان باید استفاده کرد؟

صرف  تهمینه حیدرپور بیدگلی و فائزه ارکان

او مدعی بود که پیش از اعلان تولید واکسن، ‌جریان‌های گفتمانی در مورد موضوع واکسن به صورت شایعه، ‌اظهارنظرهای غیرعلمی و دروغ‌پردازی براساس شبکه معنایی واژه واکسن با واژگان دیگری چون تزریق، ‌بدن و عوارض جانبی در شبکه کلامی جوامع جریان می‌یابند و به احتمال زیاد تصمیم به واکسن زدن را با تردید مواجه می‌کنند.
این موضوع، اهمیت ویژه شناخت زبان در ارتباط را بیشتر و بیشتر پیش رو می‌کشاند به ویژه در مورد زبان فارسی و تمام گونه‌های پراکنده‌اش درکشور ایران و جوامع مختلف یک شهر.
آنچه باید مورد دقت قرار گیرد،گونه معیار زبان فارسی است که در این لحظه به دلیل انواع و اقسام قرض‌گیری‌های صوری و تعبیری واژگان و بیش‌فعال بودن فرآیندهای ادبی آن تبدیل به گونه‌ای شده که به جرات می‌توان آن را امروز نمونه‌ای دانست که به جای ابهام‌زدایی برای ابهام‌زایی در ارتباط به کار می‌رود.کافی است فهرستی از معنی‌های مختلف واژه‌هایی چون برنامه، پایانه، ‌سر درآوردن، ‌صرف و... از طریق متن‌کاوی تهیه شود تا میزان وقوع چند معنایی در زبان فارسی مشخص شود و در عین حال بسامد استفاده از افعال کمکی در ساختار جملات به دست آید تا مشخص شود که پیوستار درجه‌بندی قطعیت در گفتمان‌ها به ویژه در مورد زمان آینده چگونه بازنمایی می‌شوند.

دستگاه واژه‌ساز زبان
اما چگونه می‌توان بدون شناخت چنین زبانی پیامی را برای قانع کردن دیگران منتشر کرد؟ از چه واژگانی در این پیام باید استفاده شود؟
در میان زبانشناسان، ‌عده‌ای هستند که به صورت تخصصی در مورد واژه‌ها و دستگاه واژه‌ساز زبان، ‌تحقیق، ‌تحلیل و اندیشه می‌کنند. دستگاهی که از یک‌ سو با انبار ذخیره واژگان و از سویی دیگر با دستگاه‌های جمله‌ساز، ‌دستگاه واجی، بخش معنایی و دستگاه آوایی در تعامل و ارتباط است. به عبارت دیگر واحد مرکزی زبان است. اما این واحد مرکزی چگونه کار می‌کند؟ تا قبل از یک ماه پیش ‌در میان کتاب‌هایی که زبانشناسان ایران تا به امروز نگاشته‌اند،کتابی یافت نمی‌شد که پاسخ چنین سوالی را در اختیار ما قرار دهد اما اکنون دو بانو از بانوان زبانشناس کشورکتابی با عنوان صرف: رویکردهای نظری و کاربرد آنها در تحلیل زبان فارسی را برای پاسخ به چنین سوالی نگاشته‌اند. از طرح روی جلد کتاب، نوع جلد و کاغذ که نمایه‌ای بر بی‌دقتی و کم‌لطفی ناشر بر چنین دستاوردی است که بگذریم، کتاب فارسی دیگری در مورد موضوع دستگاه واژه‌ساز زبان و واژه‌ها نمی‌توان یافت که چنین استوار بر سرفصل‌هایی کامل، فهرستی جامع از فرآیندهای ممکن برای ساخت واژه و شرح رویکردها و انگاره‌های روز زبانشناسی در توصیف این دستگاه ارایه کرده باشد. یکی از بخش‌های بسیار جذاب کتاب پرداختن به فرآیندهای غیرخطی پیش از پرداختن به نگاه تاریخی است. در این کتاب بر خلاف سایرین که اکثرا به فرآیندهای خطی واژه‌سازی پرداخته‌اند، فصلی جداگانه به فرآیندهای غیرخطی نیز اختصاص داده شده است. موضوعی بسیار مهم برای کسانی که شواهدی بر احتمال وجود الگوهای واژه‌سازی براساس تغییر مشخصه‌های نوایی صدا(صرف نوایی) را در سیر تحول تاریخی در نظر می‌گیرند. در آخر ‌پدید آمدن این کتاب و قرار‌گیری آن در جریان ارتباطی به عنوان متنی که در این دوران، ‌فاصله اجتماعی بین‌مان را طی کرده، ‌نه تنها فروغی است نمایانگر بر وجود نسلی از بانوان واژه‌شناس ایرانی که راه بزرگانی چون گیتی دیهیم، بدرالزمان قریب و ایران کلباسی را در حفظ و شناخت زبان فارسی ادامه می‌دهند بلکه نشان‌دهنده وجود دانشی است که می‌تواند برای تولید آن متنی به کار آید که ما را به سوی رهایی از کرونا سوق دهد.
باشد که این‌گونه باشد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...
نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...