با بخشی از مناجات شعبانیه آغاز میشود که از پر معنیترین دعاهای عرفانی است... نمازگزار تنها در صورت رعایت آداب میتواند از سرّ نماز اهل معرفت و اصحاب قلب بهرهمند شود. از جمله این آداب توجه به عزّ ربوبیت و ذلّ عبودیت است... طمانینه قلبی آن است که سالک با اطمینان خاطر و آرامش دل به عبادت پردازد و اگر چنین نباشد، قلب از آن نماز منفعل نمیشود و اثر عبادت در ملکوت دل صورت نمیبندد و حقیقت صلوة حاصل نمیگردد.

آداب الصلوة. اثری از امام روح الله موسوی خمینی (1279-1368) که در 2 ربیعالثانی 1361(30 فروردین 1321) نگارش آن به پایان رسیده است. بخشهایی از این کتاب، در مجموعهای با عنوان "پرواز در ملکوت"، بی ذکر نام مؤلف منتشر شد و کامل آن در سال 1366، با عنوان "آداب الصلوة" و با ذکر نام حضرت امام انتشار یافت. "موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی" در 1370، با بهرهگیری از نسخه دستنوشته مؤلف، چاپ دیگری از آن عرضه کرد. مقایسه این چاپ با چاپهای سابق، از تجدید نظر مؤلف خبر میدهد و هزار صفحه از نسخه دستخط مؤلف را نیز در بر دارد. در چاپ جدید دو تقدیمنامه نیز که مؤلف در 1363 نوشته افزوده شده است.
در مقدمه، مؤلف درباره این کتاب چنین توضیح میدهد: «ایامی چند پیش از این، رسالهای فراهم آوردم که به قدر میسور، از اسرار صلوة در آن گنجانیدم و چون آن را با حال عامه تناسبی نیست، در نظر گرفتم شطری از آداب قلبیه این معراج روحانی را در سلک تحریر درآورم.» بدین سان روشن است که نیت مؤلف آن بوده که در این اثر به مطالبی بپردازد که برای عامه مردم قابل فهم باشد و از همین رو آن را "آداب الصلوة" نامیده است. مع الوصف، در همین تحریر، مطالبی درج شده که درک آنها مستلزم آشنایی با دقایق عرفانی و از دسترس عامه به دور است. مؤلف خود نیز به این مسئله توجه دارد و در پایان تفسیر سوره قدر، آورده است: «که هر چند بنای او در این رساله آن بوده که از ذکر مطالب عرفانی غیر مانوس خودداری و فقط به آداب قلبیه صلوة اکتفا کند، قلم طغیان کرده و در تفسیر سوره شریفه از حد مختار تجاوز نموده است.»
"آداب الصلوة" پس از مقدمهای کوتاه با بخشی از مناجات شعبانیه آغاز میشود که از پر معنیترین دعاهای عرفانی است. کتاب، علاوه بر این مقدمه، مشتمل است بر 3 مقاله و یک خاتمه. مقاله اول شامل دوازده فصل به شرح زیر است:
در فصل اول، درباره صورت ظاهر و باطن نماز، این نکته خاطر نشان میگردد که غفلت از آداب ظاهری موجب بطلان یا نقصان معنا و باطن آن میگردد. نمازگزار تنها در صورت رعایت آداب میتواند از سرّ نماز اهل معرفت و اصحاب قلب بهرهمند شود. از جمله این آداب توجه به عزّ ربوبیت و ذلّ عبودیت است. با مراقبت در رعایت این شرط، عبد حقیقت معراج قرب محبوب را در مییابد و هر چه توجه به عز ربوبیت و ذل عبودیت بیشتر شود، عبادت روحانیتر میگردد. تا آنجا که عبد، مملکت وجود خود را یکسره تسلیم حق میکند. عبودیت مطلقه از اعلی مراتب کمال و ارفع مقامات انسانیت است که جز برای اکمل خلق الله رسول اکرم (صلیالله علیه و آله و سلم) بالاصاله و دیگر اولیای کمّل بالتبعه حاصل نمیشود.
فصل دوم در بیان مقامات اهل سلوک، با این حدیث آغاز میشود که «الطرق الی الله بعدد انفاس الخلائق». مؤلف در این اثر و نیز در دیگر آثار عرفانی خویش از جمله "مصباحالهدایه" و "شرح چهل حدیث"، به مناسبت به این حدیث استناد و بر سر آن درنگ میکند. در شرح «الطرق الی الله...» آمده است که: یکی از مراتب سلوک، علم است و مراتب دیگرش ایمان و اطمینان و مشاهده. کسانی به قوت علم و برهان فلسفی، کنه معنای عبودیت و ربوبیت را در مییابند. چه بسا انسان در مرتبه علم متوقف بماند و این مرتبه خود حجاب گردد و از رسیدن به مقامات بعدی بازدارد. مقام اطمینان بعد از مقام ایمان است، چنان که ابراهیم (علیه السلام) در پاسخ به پرسش خداوند که فرمود: «اولم تؤمن» گفت: «بلی ولکن لیطمئنّ قلبی». در مقام مشاهده، سالک به نور الهی رویت تجلیات اسمائیه و صفائیه ربوبیه میکند و سراپای او به نور شهود منور میگردد. این مقام خود درجات بسیار دارد که از جمله آنها مقام "قرب نوافل" است. در این مقام خداوند بنده را به حال خود واگذار نمیکند بلکه متکفل امور او میشود و چشم و گوش و زبان و دست او میگردد.
فصل سوم در باب خشوع است و آن خضوع تام است همراه با حب یا خوف. دلهای اهل سلوک به حسب جبلت و فطرت گونهگوناند: برخی دلها متوجه جمال محبوب و برخی دیگر متوجه جلال اویند و حالت خشوع بر اثر جمال یا جلال خداوند حاصل میشود. اما در جمال، جلال نهفه است و جلال با جمال همراه است. خشوع سالک نیز غالبا هر دو جنبه را در بردارد.
فصل چهارم در بیان طمانینه است. طمانینه قلبی با آن طمانینه که فقها در نماز اعتبار کردهاند تفاوت دارد. طمانینه قلبی آن است که سالک با اطمینان خاطر و آرامش دل به عبادت پردازد و اگر چنین نباشد، قلب از آن نماز منفعل نمیشود و اثر عبادت در ملکوت دل صورت نمیبندد و حقیقت صلوة حاصل نمیگردد. یکی از حکمتهای تکرار حرکات و اذکار و اوراد در نماز این است که قلب را از آن تاثری حاصل آید. مؤلف در "سر الصلوة" این نکته را میشکافد و میگوید: «اصل نماز یک رکعت بیش نیست و رکعات دیگر برای آن است که بر اثر تکرار، دل آدمی با روح عبادت متحد گردد.»
در فصل پنجم، درباره ضرورت حفظ عبادت از تصرف شیطان بحث میشود. عبادت، اگر با خلوص همراه نباشد، موجب گمراهی و تباهی میگردد و شاید آیه شریفه «الذینهم علی صلواتهم یحافظون» اشاره به جمع مراتب حفظ باشد که مهمترین آنها حفظ از تصرف شیطان است.
در فصل ششم، مؤلف به این نکته میپردازد که سالک باید در حال نشاط و میل و رغبت به عبادت پردازد. عبادت بی رغبت و با تکلیف، چه بسا نتیجه معکوس به بار آورد. فصل هفتم در تفهیم است. سالک باید اذکار و اوراد را به قلب خود تفهیم و تلقین کند. پس از مدتی ممارست، زبان قلب گشوده میشود و از آن پس، قلب که در ابتدا تابع زبان بوده، متبوع میگردد و چه بسا، در خواب، زبان به تبع ذکر قلبی ذکر گوید.
فصل هشتم در حضور قلب است. با حصول آن، عبادت و اذکار و اوراد آن صورت باطنی قلب میگردد و آن نماز که از فحشا و منکر باز میدارد چنین نمازی است.
فصل نهم شامل احادیثی از اهل بیت در سفارش به حضور قلب و مراتب آن است. در فصل دهم تا دوازدهم موانع حضور قلب و راههای رفع آنها بیان میشود.
مقاله دوم در بیان آداب مقدمات نماز است. آداب طهارت ظاهری را فقها بیان کردهاند. اما در اینجا، سخن از طهارت باطنی است و آن تطهیر باطن قلب است از آلودگیهای شیطانی و حب نفس و تعلق به ماسویالله. این منزل نخستین است که سالک چون بدان برسد، تازه درمییابد که از هفت شهر عشق تنها در خم یک کوچه است. مرتبه نخست طهارت تسنن به سنن الهیه و امتثال به اوامر حق؛ مرتبه دوم تجلی به فضایل اخلاق و فواضل ملکات؛ و مرتبه سوم تسلیم قلب به حق است. با وصول به این مرتبه سوم، قلب نورانی میشود و این نورانیت به دیگر اعضاء و جوارح و قوای باطنی سرایت میکند. پس از این منازلی دیگر است که مؤلف ذکر آنها را مناسب این اوراق نشمرده است. در باب وضو و علت شستن چهره و دستها و مسح سر و پا، مؤلف، ضمن مطالب دیگر، روایتی از علل الشرایع اثر شیخ صدوق نقل میکند که در آن این اعمال با گناه نخستین ابوالبشر و نقش این اندامها در آن ماجرا پیوند داده میشود. در باب غسل از اهل معرفت یاد میکند که گویند جنابت خروح از وطن عبودیت و دخول در غربت است و غسل تطهیر این آلودگی است. امام، پس از نقل سخن یکی از مشایخ که صد و پنجاه حالت برشمرده است که سالک باید خود را از آنها پاک سازد، رای خود را میآورد که «جنابت فنای طبیعت و غفلت از روحانیت ... و غسل تطهیر از این خطیئه و رجوع از حکم طبیعت و دخول در سلطان رحمانیت و تصرف الهیت است.» و لازم است که سالک، در هنگام غسل به تطهیر ظاهر و شستن بدن اکتفا نکند، بلکه به جنابت باطنی و سر روح توجه کند و غسل از آن را لازمتر شمرد.
مؤلف مقاله دوم را به چند مقصد و هر مقصد را به چند فصل تقسیم میکند. پیش از آنکه به آداب لباس مصلی بپردازد، از آداب مطلق لباس سخن میگوید و به دنبال مقدمهای نسبتا مفصل درباره نفس ناطقه و نشئات آن، بر این نکته تاکید میورزد که چون ظاهر و باطن در یکدیگر تاثیر میگذارند، آدمی باید در سادهترین امور و از جمله گزینش لباس نیز نگران حالات نفس باشد و از آنچه قلب را از حق غافل میکند بپرهیزد. نباید پنداشت که تسویل شیطان و تدلیس نفس اماره تنها در لباس فاخر و توجه به تجملات انسان را به گمراهی میکشاند، بلکه چه بسا آدمی با گزینش لباس مندرس و کم ارزش گرفتار دام شیطان شود. از این رو سالک باید از لباس شهرت، بلکه مطلق مشی برخلاف معمول و متعارف احتراز کند.
در باب سرّ طهارت مصلی و اعتبارات قلبیه ستر عورت از جهت حفظ محضر و ادب حضور، این نکته خاطر نشان میشود که صورت نماز به طهارت لباس و بدن ظاهری متحقق نمیگردد؛ بلکه بدن باطنی و لباس بدن باطنی را نیز طهارت لازم است و آن تطهیر از رجز شیطان و ارجاس اخلاق ذمیمه مانند: خودبینی و خودخواهی و خودرایی و خودنمایی است. وانگهی قلب را نیز باید از حبّ دنیا و تکیه بر خلق که شرک خفی بل به نزد اهل معرفت شرک جلی است، تطهیر کرد. در آداب ستر عورت باید دانست که زشتی کشف عورتهای باطن، یعنی ذمایم اخلاق و خبائث عادات، از فضاحت کشف عورتهای ظاهر بیشتر است.
در باب مکان مصلی آمده است که سالک الیالله را بر حسب نشئات وجودیه مکانهای است که هریک از آنها آداب ویژه دارد: «مکان نشئه طبیعیه و مرتبه ظاهره که ارض طبیعت است؛ مکان مرتبه قوای ظاهره و باطنه که جنود ملکیه و ملکوتیه نفساند، ارض طبیعت انسان است؛ و مکان نشئه غیبیه قلبیه بدن برخزی غیبی نفس است. سالک در نشئه نخستین باید به قلب خود بفهماند که هبوط نفس از محل ارفع به ارض سفلای طبیعت، برای آن است که به اختیار خویش راه سلوک الیالله را بپیمایند و به معراج قرب حق راه یابد؛ در نشئه دوم باید به خویش تلقین کند که ارض طبیعت انسان، مسجد ربوبیت و سجدهگاه جنود رحمانیه است؛ و در نشئه سوم، باید مشاهده کند که این مقام با مقامات دیگر تفاوت دارد زیرا که قلب امام معتکفان درگاه است و بر فساد آن همه معتکفان فاسد میشوند. در همه این مقامات سالک وظیفه دارد هرگز از ذکر حق غافل نشود.
در آداب وقت چنین آمده است که اهل معرفت به تناسب قوت آشنایی نسبت به مقام ربوبیت، مراقب اوقات صلوةاند. آنانکه مجذوب جمال حقاند در دوام حضورند و هرگز مهجور نیستند؛ آنان که اصحاب معارفند چیزی را بر مناجات حق تفضیل ننهند؛ و آنان که مؤمن به غیب و عام آخرتند شوق فرا رسیدن اوقات صلوة را دارند. استقبال، روی آوردن به قبله و توجه به نقطه مرکزیه و روی گرداندن از جهات متفرقه است و دعوی بیدار شدن فطرت و خروج آن از احتجاب. این دعوی از اصحاب معرفت رواست؛ اما اصحاب حجاب از این نعمت بهرهای ندارند و ادب استقبال برای ایشان آن است که به دل بفهمانند که در دار تحقق کاملی جز ذات مقدس حق نیست و اوست که کامل علیالطلاق است و هر چه کمال و جمال و خیر عزت و عظمت و نوریت و فضیلت و سعادت است از نور جمال اوست و تنها در این صورت است که کلی مقاله سوم مقارنات نماز (اذان و اقامه و قیام و نیت و تکبیر و قرائت و رکوع و سجود) است. این مقاله بیش از دو سوم کتاب را در بر میگیرد و به ابواب و فصول و مصابیح تقسیم میشود.
اذان اعلام حضور قلب سلطان قوای ملکوتیه و ملکیه و دیگر جنود منتشره ملک و ملکوت است در محضر حق ادب آن توجه به بزرگی مقام و عظمت محضر و حاضر و نقص و عجز خود است. اقامه به پا داشتن آن قوا در پیشگاه حق و ادب آن خوف و خشیت و شرم و امید به رحمت بی منتهای اوست. بر قلوب عشقیه شوق و جذبه حب و بر قلوب خوفیه سلطان عظمت و سطوت قهاریت غالب است و بر کمّل اولیا، حق تعالی گاه در هیئت لطف و گاه در هیئت عظمت و سلطنت و گاه در هیئت جمعی احدی تجلی میکند.
تکبیرات اعلان کبریای اسم اعظم به همه ساکنان عوالم غیب و شهادت است و این خود اعتراف به ناتوانی از قیام به ثنای ذات مقدس حق و قصور از اقامه صلوة است. به وجهی نیز ممکن است هر یک از تکیبرات اشارتی به یکی از مقامات باشد، یعنی سالک اعلام میکند که خداوند بزرگتر از آن است که ذات و صفات و اسماء و افعال او و تجلیات آنها را بتوان وصف کرد. از جمله آداب مهم تکبیرات این است که سالک بکوشد قلب خود را به یارای ریاضت، محل کبریای حق سازد و علو شان و عظمت و سلطان و جلال را منحصر به ذات او شناسد.
در آداب شهادت به الوهیت عمده، آن است که حقیقت «لا موثر فی الوجود الا الله» به یقین قلبی سالک برسد و در جان او مؤکد شود. در باب شهادت به رسالت نیز چنین است. به قول شیخ عارف کامل آیت الله شاهآبادی، که منصف در این کتاب و نیز کتابهای دیگر خویش چندین بار به تکریم از او یاد میکند، در این شهادت، شهادت به ولایت نیز منظوی است؛ زیرا که ولایت، باطن رسالت است و مؤلف خود برآن است که این هر دو شهادت، در شهادت به الوهیت منظوی است. چنانکه در شهادت به رسالت، شهادت به الوهیت و ولایت در شهادت به ولایت شهادت به الوهیت و رسالت مندرج است. با «حی علی الصلوة» قوای ملکیه و ملکوتیه برای نماز آماده میشوند؛ «حی علی الفلاح» و «حی علی خیر العمل» برای بیدار ساختن فطرت است؛ و تکبیر که در حالات و انتقالات نماز تکرار میشود، برای حصول طمانینه و راحت مطلقه است و با ذکر «قد قامتالصلوة» سالک خود را در حضور عظیم مطلق و مالک الملک عوالم وجود مییابد. قیام اشاره به توحید افعال است چنانکه رکوع را اشاره به توحید صفات و سجود را اشاره به توحید ذات شمردهاند. نیت لازمه فعل اختیاری است و آنها که در هر نماز، برای حصول نیت، مدتها درنگ میکنند اسیر وسوسه شیطاناند. پس از آن، مؤلف در چهار فصل به موضوع اخلاص و مراتب آن میپردازد و، به این مناسبت برادران ایمانی و خصوصا اهل علم را اندرز میدهد که منکر مقامات اهل معرفت نشوند.
در باب بعد، آداب قرائت بیان میشود. در مصباح اول، از آداب مطلقه قرائت قرآن مجید، از ادب تعظیم و منزلت و مقاصد قرآن و راههای استفاده از آن و موانع و حجابهایی که در این راه پدید میآید، سخن میرود. "مصحف شریف" کتاب تعلیم هدایت است؛ در حالی که بسیاری کسان خود را به وجه ادبی و فصاحت و بلاغت و نکات بدیعیه و وجوه اعجاز و سبب نزول آیات و اختلاف مفسران از عامه و خاصه و دیگر امور عرضیه خارج از قصد، که خود آنها موجب احتجاب از قرآن و غفلت از ذکر الهی است، مشغول داشتهاند. حتی مفسران بزرگ ما عمده همّ خود را صرف یک یا چند شان از این شئون ساخته و باب تعلیمات را به روی مردم نگشودهاند. مؤلف برآن است که: «تا کنون تفسیر برای کتاب خدا نوشته نشده» است. معنی تفسیر کتاب، شرح مقاصد آن و بیان منظور صاحب کتاب است و مفسر باید در قصص قرآن و بلکه هر یک از آیات، جهت اهتدا به عالم غیب و راههای سعادت و سلوک طریق معرفت و انسانیت را به متعلم بفهماند. حجابهای گوناگون مانع دریافت مقصود قرآن میشوند. از جمله حجابهای خودبینی و توقف در علوم فرعیه، حجاب آرای فاسده و عقاید عامیانه، حجاب تفسیر به رای، و حجاب معاصی و حب دنیا. در فصلهایی از این مصباح، از ضرورت تفکر در قرآن و تلاش برای پی بردن به مقصود آیات و سنجیدن حال خویش با مفاد آنها سخن رفته است.
در مصباح دوم، آداب قرائت در نماز و درجات قرائت و ارکان چهارگانه عبودیت در قرائت سوره حمد. یعنی تذکر، تحمید، تعظیم و تقدیس همچنین آداب و ارکان استعاره و تسمیه بیان شده است. فصلهایی از این مصباح نیز به تفسیر اجمالی سورههای حمد و توحید و قدر اختصاص یافته است. مشرب مؤلف در تفسیر او را به باریک بینیهایی میکشاند. مثلا به مناسبت نقل حدیثی از امام صادق (علیه السلام) «خلق الله المشیة بنفسها ثم خلق الاشیاء بمشیه» و تفسیرهای آن میآورد: ظاهرتر از همه آن است که مطابق میشود یا سلک اهل معرفت به این معنی که «خدای تعالی مشیت فعلیه را، که ظل مشیت ذاتیه قدیمیه است. بنفسها... و دیگر موجودات عالم غیب و شهادت را به تبع آن خلق فرموده؛ و سید محقق داماد، قدسسره با مقام تحقیق و تدقیقی که دارد، از این حدیث توجیه عجیبی فرموده چنانکه توجیه مرحوم فیض، رحمهالله نیز بعید از صواب است.» در سر صیغه جمع در «ایاک نعبد و ایاک نستعین» ضمن رد قول اهل ظاهر سخن دلنشین دیگری دارد به این مضمون که چون سالک قوای ملکیه و ملکوتیه خود را در محضر حاضر نمود... نعبد و نستعین و اهدانا تمام به واسطه این جمعیت حاضره در محضر قدس است. وجه دیگری که به نظر نویسنده میرسد این است که تمام دایره وجود حیات شعوری ادراکی حیوانی بلکه انسانی دارند و با استشعار و ادراک، عابد و مسبح حقاند. پس سالک در هر مقامی که هست در مییابد که جمیع ذرات وجود و سکنه غیب و شهود عابد معبود علیالاطلاقاند.
در تفسیر سوره توحید به استناد حدیثی از امام سجاد (علیه السلام) تاکید میورزد که آیات این سوره و نیز نخستین آیات سوره حدید برای متعمقین آخرالزمان وارد شده است و تا قبل از نزول این آیات شریفه و امثال آن، سابقهای از این قسم معارف نبوده است. مقایسه آنچه در "اثولوجیای" ارسطاطالیس در معرفی مقام ربوبیت آمده با «معارفی که در دین حنیف اسلام و نزد حکمای بزرگ اسلامی و عرفانی شامخ این ملت» سراغ داریم که «حکمت و عرفان اسلامی از یونان و یونانیین نیست بلکه اصلا شباهت به آن ندارد» مؤلف به دنبال اشارات کوتاهی، به تنزیه و تجرید ذات حق و مقام احدیت غیبیه و احدیت جمع اسمائی و فیض اقدس و واحدیت، به تفسیر «قل هو الله احد» میپردازد. تفسیری فلسفی نیز از شیخ بزرگوار، عارف شاهآبادی، نقل میکند.
در تفسیر سوره قدر، درباره نسبت تنزیل قرآن به ذات حق و سر صیغه جمع و ضمیر غایب عائد به قرآن سخن میگوید و اجمالی از چگونگی تنزیل و مراتب قضا و قدر و معنی لیلة القدر میآورد. باز شیخ عارف شاهآبادی نقل میکند که «دوره محمدیه لیلة القدر است» و این سخن یا به اعتبار آن است که همه ادوار وجودیه دوره محمدیه است یا، به اعتبار آنکه در این دوره اقطاب کمل محمدیه و ائمه هداة معصومین لیالی قدرند.
امام در آداب و اسرار رکوع، از تکبیر بیش از رکوع آغاز میکند. این تکبیر برای آن است که نمازگزار آماده ورود به مقام رکوع شود که ترک خودبینی است به حب مقام صفات و اسماء و رویت مقام اسماء و صفات حق، رفع سر از رکوع رجوع از وقوف در کثرات اسمائیه است. سجود ترک خویشتن و چشم پوشیدن از ماسوی است و آداب قلبیه آن یافتن حقیقت خویش و ریشه وجود خویشتن است. در پایان نماز، تشهد به یاد عبد سالک میآورد که شهادت به وحدانیت و رسالت از مقامات شامله است. شهادت ابتدای نماز شهادت پیش از سلوک و تعبدی یا تعقلی است و شهادت پایان نماز شهادت پس از رجوع و تحققی یا تمکنی است. چون سالک از مقام سجود به خود آمد و از حال غیبت از خلق به حال حضور بازگشت، مانند کسی که از سفری باز آمده باشد، موجودات را سلام میگوید: «نخست نبی اکرم (صلیالله علیه و آله و سلم) را زیرا که پس از بازگشت از وحدت به کثرت، نخستین حقیقت تجلی حقیقت ولایت است.» در باب سلام، روایتی نیز از امام صادق (علیه السلام) میآورد که سلام امان است و یکی از اسماء الله است که خداوند در موجودات به ودیعه نهاده است و حفظ امانت الهی واجب است.
خاتمه کتاب به آداب برخی از امور داخله و خارجه نماز اختصاص یافته است: یکی در تسبیحات اربعه که تنزیه از تحمید و تهلیل است و بیرون ساختن دعوی قدرت وصف حق از دل، دیگری در قنوت که از مستحبات مؤکد نماز است، بلکه احتیاط در اتیان به آن است. سرانجام در تعقیبات که آن نیز از مستحبات مؤکده نماز است و ترک آن مکروه و از جمله آنها، سه تکبیر اختتام و تسبیحات صدیقه طاهره (سلام الله علیها) است و آداب قلبیه آن همان آداب تسبیحات اربعه است بلکه چیزی افزون بر آن؛ زیرا که در پایان نماز است و سالک باید به نقص خود و عبادت خود و غفلتهای در حال حضور بیندیشد- غفلتهایی که هریک از آنها گناهی است در مذهب عشق.
این کتاب به زبان عربی نیز ترجمه شده و انتشار یافته است. نام مترجم در کتاب آورده نشده است.
محمد علی مولوی. فرهنگ آثار ایرانی اسلامی. سروش