خانه قدیمی هوشنگ مرادی کرمانی در محله امام‌زاده یحیی در تهران که این نویسنده از آن به‌عنوان زایشگاه «مجید» قصه‌هایش یاد می‌کند، پس از بازسازی به «خانه قصه» تبدیل شد.

هوشنگ مرادی کرمانی همسر و فرزندان

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایسنا، خانه‌ هشتادساله‌ای که هوشنگ مرادی کرمانی از اواخر دهه ۵۰ تا اوایل دهه ۷۰ با همسر و سه فرزندش در آن زندگی کرده و قصه نوشته است، اکنون به «خانه قصه» تبدیل شده است. شهرداری منطقه ۱۲ تهران این خانه را در آبان ۱۳۹۹ با هدف حفظ و نگهداری اماکن تاریخی واجد ارزش، خرید تا در آن‌جا مجموعه‌ای فرهنگی راه‌اندازی شود که هم جنبه کتابخانه داشته باشد و هم خانه داستان و ادبیات کودک باشد. اما بعد درهایش قفل و خانه به حال خود رها شد. خانه مدتی سرپناه معتادان محل شده بود تا این‌که شهرداری سال گذشته (۱۴۰۳) در یک مزایده این خانه را برای ۱۱ سال به یک احیاگر بناهای تاریخی واگذار کرد.

زایشگاه «مجید» خانه قصه شد

مهر ۱۴۰۳ بود که بهروز مرباغی، معمار و مدیر خانه اردیبهشت عودلاجان «اودلاجان» و احیاگر بناهای تاریخی به ایسنا خبر داد درهای این خانه برای مرمت و احیا بازگشایی خواهند شد و بعد قول داد تا پایان سال کار بازسازی آن به اتمام برسد. خانه‌ای که با توجه به این‌که مأمن معتادان شده بود، آسیب بسیاری دیده بود.

زایشگاه «مجید» خانه قصه شد

حالا در ۲۰ تیرماه ۱۴۰۴ درهای این خانه که در کوچه‌پس کوچه‌های محله امام‌زاده یحیی در بافت تاریخی تهران است، با عنوان «خانه قصه» به روی مردم باز شده و علاقه‌مندان برای حضور در این خانه می‌توانند به سه‌راه امین‌ حضور، کوچه آبشار غربی، کوچه شهید هداوند، روبه‌روی دبستان «بدر»، انتهای کوچه شیرازی‌ها، پلاک ۲۷ سابق بروند؛ خانه‌ای که مرادی کرمانی درباره آن گفته است: «چکیده نویسندگی من در این‌ خانه است. من در این‌جا ازدواج کردم و بچه‌دار شدم. ۸۰ درصد از کارهایم در این خانه بوده و «قصه‌های مجید» که معروف‌ترین‌شان است، در این خانه نوشته شده است. پسرعمویی دارم که می‌گوید این خانه زایشگاه مجید است. مجید در این‌جا به دنیا آمد و بزرگ شد، هم برای رادیو، هم کتاب و بعد هم تلویزیون».

هوشنگ مرادی کرمانی که روز جمعه (۲۰ تیرماه) پس از مدتی کسالت، در مراسم افتتاح این خانه حضور داشت، به ایسنا می‌گوید: «خانه خیلی خوب شده است. استقبال خوبی از آن شد. خانه در سال‌های اخیر محلی برای حضور معتادان شده و کثیف شده بود، اما حالا مکانی شده که مخاطبان می‌توانند در آن محله که نسبتا محروم است، در آن به عنوان یک مکان فرهنگی حضور داشته باشند.»

تقدیرنامه‌ها و تندیس‌های هوشنگ مرادی کرمانی به صورت امانی در این خانه نگهداری می‌شوند.

................ هر روز با کتاب ................

صدام حسین بعد از ۲۴۰ روز در ۱۴ دسامبر ۲۰۰۳ در مزرعه‌ای در تکریت با ۷۵۰ هزار دلار پول و دو اسلحه کمری دستگیر شد... جان نیکسون تحلیلگر ارشد سیا بود که سال‌های زیادی از زندگی خود را صرف مطالعه زندگی صدام کرده بود. او که تحصیلات خود را در زمینه تاریخ در دانشگاه جورج واشنگتن به پایان رسانده بود در دهه ۱۹۹۰ به استخدام آژانس اطلاعاتی آمریکا درآمد و علاقه‌اش به خاورمیانه باعث شد تا مسئول تحلیل اطلاعات مربوط به ایران و عراق شود... سه تریلیون دلار هزینه این جنگ شد ...
ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...