فاطمه میرزاجعفری | مهر


کتاب «آخرین روز جنگ» خاطرات واقعی زنی است از قلب جنگ ۳۳ روزه اسرائیل و حزب الله که همزمان با ایام سالروز جنگ ۳۳ روزه لبنان توسط انتشارات شهیدکاظمی منتشر و روانه بازار نشر شده است. آنچه در این کتاب می‌خوانیم خاطرات زنی ست که در روستای خود باقی مانده است و جنگ را با نگاه یک همسر و یک مادر و از پشت پنجره‌های خانه و زیر باران گلوله و صدای شنی‌های تانک و جنگنده‌ها دنبال می‌کند. به بهانه انتشار این کتاب با رقیه کریمی نویسنده این کتاب گفت‌وگو کرده ایم:

خاطرات آخرین روزهای جنگ» رقیه کریمی

خانم کریمی چطور با این سوژه آشنا شدید؟
موضوع کتاب جنگ ۳۳ روزه مقاومت اسلامی لبنان و اسرائیل در سال ۲۰۰۶ است که با روایتی زنانه نوشته شده و به حوادث این جنگ با نگاهی زنانه پرداخته است. با توجه به حوزه فعالیت خودم در زبان عربی سال‌ها بود متوجه شده بودم هنوز کار زیادی در رابطه با جنگ ۳۳ روزه انجام نشده است؛ البته اگرچه کارهایی به زبان عربی انجام شده اما باید گفت این کارها هم قدم‌های اولیه هستند. همچنین متأسفانه در ایران از نظر ادبیات داستانی و به زبان فارسی تقریباً می‌توان گفت هیچ کار مهمی انجام نشده.

جنگ ۳۳ روزه در ایران از جهت آکادمیک، نظامی، علمی و سیاسی بررسی شده و روایت‌های این واقعه را می‌توان در تحلیل‌های سیاسی و دانشگاهی دید اما تقریباً می‌توان گفت جزئیات زندگی در زمان جنگ ۳۳ روزه روایت نشده است و ین کتاب، اولین کتاب در این حوزه است.

سال‌ها به دنبال نگارش چنین کتابی بودم اما فاصله زیاد جغرافیایی و عدم حضور در لبنان در زمان جنگ ۳۳ روزه کار را برای من سخت می‌کرد تا اینکه با یکی از دوستانم صحبت کردم و او نیز گوشه کوچکی از زندگی و شرایط جنگ ۳۳ روزه را برای من تعریف کرد، پس از آن پی بردم که این سوژه قابلیت کار دارد.

در روند کار چه چالش‌هایی داشتید؟
اگر یک نویسنده بدون اطلاعات ذهنی بخواهد در مورد جنگ ۳۳ روزه بنویسد تقریباً کار برایش غیر ممکن باشد. چون به دلیل فاصله جغرافیایی، عدم ارتباط زبانی، عدم آشنایی با مسائلی از قبیل سبک زندگی، عدم شناخت از مردم، جزئیات فرهنگ و آداب و رسوم‌ها و عدم آشنایی با جریان مقاومت نمی‌تواند در قدم‌های اول حتی کار را پیش ببرد.

خوشبختانه این فضا برای من بیگانه نبود و بعد از سال‌ها فعالیت در حوزه ادبیات برون مرزی و داستان نویسی به زبان عربی و آشنایی با فرهنگ و آداب و رسوم مردم در جنوب لبنان تا حد زیادی کار برایم راحت بود.

چرا از راوی نام نبرده‌اید؟ خواست خودتان بود یا مصاحبه شونده؟
راوی کتاب از دوستان من بود و به خودش خواست اسمی از او در کتاب نباشد.

کتاب شما نگاه زنانه دارد. به‌نظرتان به چنین روایاتی در مقوله داستان نویسی نیازمندیم؟ جای خالیش حس می‌شود؟
در مورد جنگ ۳۳ روزه اثری که از نگاه زنانه و از میانه جنگ نوشته شده باشد نداریم در حالی که اگر پیروزی بزرگی در جنگ ۳۳ روزه به دست آمد، اگر شکست اسرائیل در این جنگ حاصل شد، تنها سهم مردان نیست. همسران و مادران و فرزندانی که در این جنگ ایستادگی کردند و با قلبی محکم عزیزان خود را به میدان جنگ فرستادند هم در این پیروزی سهیمند.

جنگ همیشه از وسط میدان جنگ شروع نمی‌شود. جنگ گاهی از وسط خانه یک رزمنده و در وقت خداحافظی با عزیزانش شروع می‌شود؛ این لایه‌های جنگ درباره جنگ ۳۳ روزه بیان نشده است و شاید این اولین کار است و امیدوارم آخرین کار نباشد.

خودتان فکر می‌کنید کتاب چه‌قدر مخاطب را با خود همراه کند؟
روایت کتاب؛ روایت زندگی یک مادر باردار در وسط جنگ و محاصره و اتفاقاتی که برای این مادر و کل روستا می‌افتد است، تلاش این مادر برای عبور از سختی‌ها، مشکلات جنگ، احتمال زایمان، تنهایی و مرگ و در عین حال میزان توکل و ایمان به خدا خواننده را با خود تا جایی همراه می‌کند که به یک درک روشن از عظمت مقاومت و ایستادگی در جنگ ۳۳ روزه و اهمیت این پیروزی خواهد رسید. یعنی این خاطرات می‌تواند خواننده را از خواندن بسیاری از کتاب‌های تحلیلی، دانشگاهی و پایان نامه جهت شناخت جنگ ۳۳ روزه بی نیاز کند.

کتاب شما روایت‌هایی از جنگ را شامل می‌شود و در این مقوله نمود و بروز و ظهور رنج و تلخی بارز است. سختی این‌جور روایت‌کردن در چیست؟
شرایط جنگی شرایط ساده ای نیست. به خصوص جنگی مانند جنگ ۳۳ روزه که تعداد کمی از رزمندگان در مقابل دشمن مسلح ایستاده بودند. پس به طور طبیعی نگاه زنانه در این جنگ یعنی روایت درد جدایی از همسری که نمی‌دانی بر می‌گردد یا نه، خانواده‌ای که آواره شده و خبری از آنها نیست، نداشتن امکانات اولیه مثل برق، آب، نان و حتی تلفن، بی خبری در وسط میدان جنگ، انتظار هر لحظه مرگ و ویران شدن خانه با جنگنده‌های اسرائیلی؛ از طرفی قهرمان داستان باردار است و هر لحظه در بدترین شرایط امکان زایمان و مرگ قرار دارد با این حال با وجود تمام این رنج، سختی و دردها شاهد اعتماد عجیب آنها به خدا هستیم. اعتماد به اینکه خدا در بدترین شرایط در کنار آنهاست و آنها را تنها نمی‌گذارد. در این کتاب درد و رنج به واسطه ماهیت طبیعی جنگ وجود دارد؛ اما نا امیدی هرگز و پایان این جنگ یکی از شیرین‌ترین پایان هاست؛ پایانی که همراه با پیروزی است.

قطعاً اگر شناخت من از لبنان و آداب و رسوم و سبک زندگی مردم نبود و از طرفی اگر تسلط به زبان عربی نداشتم حتماً به سراغ این سوژه نمی‌رفتم. چون تا نویسنده در موضوعی شبیه این موضوع قرار نگرفته باشد هرگز نمی‌تواند مخاطب را به شناخت ولو نسبی برساند، چون هنوز خودش اشراف به موضوع و حوادث ندارد. بنابراین این کتاب تا حد زیادی خواننده را با زندگی مردم عادی در زمان جنگ ۳۳ روزه آشنا می‌کند. هدف این کتاب آشنایی با زندگی مردم عادی در جریان این جنگ است و قطعاً هدف داستان نظامی_مردانه نیست و این کتاب مخاطب را از طریق روایتی مادرانه و زنانه با آنچه در این جنگ اتفاق افتاده است آشنا می‌کند.

خودتان هم به لبنان رفته‌اید؟
بله. من بارها به لبنان سفر کرده‌ام و چندبار در مسابقات داستان کوتاه لبنان در حوزه مقاومت منتخب شده ام.

به‌نظرتان با وجود چاپ‌کتاب‌هایی که این‌روزها در حوزه ادبیات مقاومت چاپ می‌شوند، چه کنیم در دام تکرار نیفتیم؟
کاری که من انجام داده ام در مورد جنگ ۳۳ روزه است و شخصاً به تازگی روایت و کمک به شناخت جدید از مسئله حساسیت دارم. به طور کلی معمولاً به سمت موضوعات تکراری نمی‌روم که این یک سلیقه شخصی است، اما به نظر من کتاب‌هایی با موضوع مشابه به شرط قوی بودن می‌توانند پنجره‌ای جدید باشند که از آن می‌توان با نگاه دیگری به این جنگ نگاه کرد بنابراین در صورت قدرتمند بودن اثر و پرهیز از انتشار کتاب‌های ضعیف وجود چند کتاب در یک موضوع مانعی ندارد.

عنوان کتاب چگونه انتخاب شد؟
چون مهمترین و سرنوشت ساز ترین اتفاقات در آخرین روز جنگ اتفاق می‌افتد اسم این کتاب آخرین روز جنگ انتخاب شده است.

آخرین روزهای جنگ

برای ترجمه این‌کتاب هم اقدام شده؟
بله. من این کتاب را به دو زبان فارسی و عربی نوشتم که هنوز مشغول کار روی نسخه عربی آن هستم.

اثر دیگری هم در دست نگارش دارید؟
خیلی با وسواس کاری انجام می‌دهم و فقط وقتی می‌نویسم که احساس می‌کنم باید در این مورد نوشت و کتابی وجود ندارد. شاید اگر در مورد جنگ ۳۳ روزه روایت‌های زنانه مناسبی وجود داشت من این کار را هم انجام نمی‌دادم. به همین خاطر به طور طبیعی بسیار گزینشی و فقط در صورت ضرورت کاری را انجام می‌دهم چون هدف ما فقط نوشتن نیست، بلکه به دنبال نوشتن مؤثر هستیم.

به‌نظرتان چرا در حوزه داستان‌نویسی درباره جنگ ۳۳ روزه شاهد ضعف هستیم؟
متأسفانه حتی در لبنان هم در مورد جنگ ۳۳ روزه آنطور که باید و شاید کار ادبی انجام نشده است، در ایران نیز اگرچه کتاب‌هایی در این حوزه وجود دارد اما این مسئله به شکل داستان و روایت کار نشده است؛ این یعنی اینکه در رمان فارسی کار مستندی که توسط یک راوی از میانه جنگ به سبک زندگی و اتفاقات آن بپردازد، نداشته ایم. چنین مسئله‌ای به این دلیل است که ما با ملتی مواجهه هستیم که در دل مقاومت زندگی می‌کنند و همچنان در حال مقاومت هستند و آخرین چیزی که به آن فکر می‌کنند داستان و روایت است، شاید به همین دلیل در این بخش شاهد نقص هستیم.

اما یکی دیگر از دلایل چنین نواقصی این است که جامعه‌ای که در حال مقاومت است، مقاومت را جزئی از سبک زندگی عادی خود می‌داند و شاید متوجه این موضوع نباشند که این مسئله یک تابلوی باشکوه است و زمانی که از دور نگاه می‌کنید به شکوه این داستان پی می‌برید.

هنگام نوشتن کتاب اتفاق خاصی نیفتاد؟
این کتاب اگرچه کتاب جنگ است. اما تفاوت‌هایی با زندگی عادی مردم دارد. برای مثال سه مساله در جریان این کتاب برای من جذابیت داشت، ابتدا اینکه مردمی که از جنوب لبنان رفته بودند تا در زمان جنگ خود را به جای امنی برسانند درهای مغازه‌ها و منازل خود را باز گذاشته بودند تا مردمی که در روستاها و شهرها باقی ماندند و رزمندگان مقاومت بتوانند استفاده کنند. دوم اینکه این مردم وقتی بعد از جنگ باز می‌گشتند علی رغم شدت حجم ویرانی غمی در چهره نداشتند و در حالی باز می‌گشتند که از نتیجه پیروزی جنگ خوشحال بودند.

نکته سوم نیز که بسیار جذاب بود اعتقاد عجیب مردم به این بود که خداوند در کنار ماست و این بسیار برای من جالب بود، افراد ممکن است در زمان سختی لغزش داشته باشند، اما اعتماد مردم در شرایط جنگ ۳۳ روزه و محاصره اسرائیل به خدا بسیار برایم جالب بود و به نظرم همین در نتیجه به پیروزی تبدیل شده است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...