در یک دور دیگر از رقابت‌های سالانه برای کسب عنوان شبیه‌ترین فرد به همینگوی یک بانکدار ۶۸ ساله برنده این عنوان شد.

به گزارش مهر این رقابت هر سال در کی‌وست و در جشنواره روزهای همینگوی برگزار می‌شود. جو مکسی ۶۸ ساله امسال برای هشتمین بار در این رقابت قدیمی شرکت کرده بود!

مشابه ارنست همینگوی

این رقابت در سه دور در کافه اسلاپی جو و به داوری گروه داوران که متشکل از برندگان سال‌های پیش بود، برگزار شد. این کافه پاتوق نویسنده برنده جایزه نوبل و خالق رمان‌هایی چون «وداع با اسلحه» در دهه ۱۹۳۰ بود.

در جشنواره‌ای یک هفته‌ای که هر سال با عنوان «روزهای همینگوی» برگزار می‌شود، دوستداران همینگوی شبیه او لباس می‌پوشند و با ریش‌های سفید در برابر دوربین ژست می‌گیرند. امسال در عین حال جشن ۱۲۰ سالگی همینگوی هم برگزار شد و برنده رقابت شبیه‌ترین فرد پس از پنج روز و پشت سر گذاشتن دو راند، معرفی شد.

البته مِکسی گفت توانایی ماهیگیری‌اش شبیه همینگوی که در آب‌های عمیق بین کی‌وست و کوبا قایق می‌راند، نیست.

سابقه این رقابت به سال ۱۹۸۱ بازمی‌گردد و امسال سی و نهمین دوره آن برگزار شد. سال پیش ۱۵۰ مرد در رقابت شبیه ترین فرد به همینگوی شرکت کرده بودند.

امسال صدو بیستمین سال تولد همینگوی است که سال ۱۹۶۱ در ۶۱ سالگی به زندگی‌اش خاتمه داد. وی در سال‌های ۱۹۵۳ و ۱۹۵۴ دو جایزه معتبر پولیتزر و نوبل ادبیات را برد. «زنگ‌ها برای که به صدا درمی‌آیند؟»، «خورشید همچنان می‌درخشد» و «پیرمرد و دریا» از مهمترین آثار این نویسنده است.

این رقابت امسال از پنج شنبه ۲۱ جولای آغاز شد و علاقه‌مندان با پرداخت یک ورودیه ۳۵ دلاری در آن شرکت کردند.

نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...
داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...