با دلِ گرم بنویس | شهرآرا


کتابی که امروز معرفی می‌کنیم، درباره کاری است که داریم انجام می‌دهیم، یعنی «معرفی کتاب». نویسنده کتاب «چگونه مرور کتاب بنویسیم؟» [Writing reviews for readers' advisory]، آقای برَد هوپر [Brad Hooper]، که سال‌هاست به مرورنویسی در نشریات و کتابخانه‌ها اشتغال داشته و تاکنون متون فراوانی در هر دو حوزه «مرورنویسی» و «آموزش مرورنویسی» تولید کرده است، دبیر بخش کتاب‌های بزرگ‌سالان در نشریه «بوک‌لیست» (نشریه تخصصی مرورنویسی برای کتابداران عمومی و وابسته به انجمن کتابداری امریکا) و به موازات این‌ها، کارگاه‌های متعددی برای آموزش مرورنویسی کتاب برگزار کرده است. در نوشته پیش‌رو، بخش‌هایی از این کتاب کم‌حجم، اما خواندنی و به‌شدت مفید را مرور خواهیم کرد.

چگونه مرور کتاب بنویسیم؟» [Writing reviews for readers' advisory] برد هوپر [Brad Hooper]،

عنوان فصل نخست کتاب «بازاریابی از طریق مرورنویسی» است و به رابطه بین «مرورنویسی» و رونق بازار یا همان مارکت کتاب می‌پردازد. فصل دوم کتاب که مصداق مَثَـل معروف «تُعرفُ الاشیاء باضدادها»ست، با عنوان «تفاوت‌های مرور و نقد»، به یکی از چالش‌های مهم حوزه معرفی کتاب می‌پردازد. «مرور کتاب» که می‌تواند به هر دو شکل شفاهی و کتبی انجام شود، با «نقد کتاب» که آن هم می‌تواند در هر دو قالب گفتاری و نوشتاری ارائه شود، تفاوت دارد. مرور کتاب یک چیز است و نقد کتاب، چیزی دیگر. این دو کنش مرتبط با کتاب ـ این خاموش پرهیاهوی دوست‌داشتنی ـ هم در ابزار و وسایل با هم فرق می‌کنند و هم در اهداف و نتایج. هدف مرورگر کتاب، معرفی شورمندانه یک کتاب خاص و آشنا کردن مخاطبان با آن است و چه بسا، عطشناک کردن آن‌ها برای مطالعه آن کتاب؛ اما هدف منتقد کتاب، بر آفتاب نهادن ویژگی‌های مثبت و منفی آن کتاب مشخص و به قول قدما، تشخیص و تفکیک سِره از ناسِره (ناخالصی). بنابراین، معرف کتاب باید از کتابی که در حال معرفی آن است خوشش آمده باشد و به گونه‌ای آن کتاب را به مخاطبان بالقوه و بالفعل‌اش معرفی کند که عطش مطالعه آن کتاب را در آن‌ها بیدار سازد و در یک کلام، مشوق خوانندگان برای خواندن آن کتاب باشد.

در حالت کلی، معمولا خواندن «نقد کتاب» برای کسانی مفید است که آن کتاب را خوانده باشند و برعکس، خواندن «مرور کتاب» برای کسانی فایده دارد که آن کتاب را نخوانده باشند. همچنین، هم نوشتن و هم خواندن «نقد کتاب»، نسبت به تولید و مصرف «مرور کتاب» تخصص بیشتری می‌طلبد. با وام‌گیری این دو اصطلاح از خانم دکتر مهری بهفر، شاهنامه‌پژوه معاصر، اولی کاری «تخصصی» است و دومی عملی «تفننی»؛ اولی بیشتر متکی بر «عقلِ سرد» است و دومی بیشتر بر «دلِ گرم»؛ اولی بر «کیفیت» کتاب‌ها و کُنش کتاب‌خوانی می‌افزاید و دومی بر «کمیت» کتاب‌خوانان؛ معرف کتاب به خوانندگان کمک می‌کند تا یک کتاب «خوب» را بیابند و بخوانند و منتقد کتاب به آن‌ها کمک می‌کند تا یک کتاب را «خوب» بخوانند. بنابراین، تحقق شعار «کتاب خوب را خوب بخوانیم»، هم به معرفان زبده نیاز دارد و هم به منتقدان پخته و حرفه‌ای.

فصل چهارم کتاب با عنوان «مرور کتاب چه محتوایی دارد؟» با این جمله مهم آغاز می‌شود: «هر مرور کتاب، چه کوتاه باشد و چه بلند، باید دو نکته مهم را به خواننده خود بگوید: (1) کتاب درباره چیست؟ (2) تا چه حد خوب است؟ (ص49)». «مرور خوب چه ویژگی‌هایی دارد؟» عنوان فصل پنجم کتاب است با توصیه‌هایی چون (1) سرزنده باشید و سعی کنید متن مرورتان هم‌لحن با کتاب باشد؛ (2) جدی باشید، واژگانی پرانرژی برگزینید و جملاتی قوی و نیرومند خلق کنید؛ (3) تحقیر نکنید، نه نویسنده و نه مخصوصا خوانندگان را؛ (4) ورود افراد خجالتی ممنوع! مرورنویس باید بیانی مطمئن داشته باشد و با اعتماد به نفس به‌اندازه (نه کم و نه زیاد) نشان دهد که بر مطالب کتاب تسلط کافی دارد؛ (5) سخنرانی نکنید، داد و بیداد نکنید و از لحن خطابه‌وار و هیجان‌زده بپرهیزید؛ (6) مسئله سیب و پرتقال که در قالب این مثال، نویسنده تأکید می‌کند که سیب‌ها را با سیب‌ها مقایسه کنید و پرتقال‌ها را با پرتقال‌ها. حین مرورنویسی، آثار یک نویسنده را با آثار نویسنده‌ای هم‌سبک و هم‌تراز با او مقایسه کنید، نه با آثار نویسنده‌ای نامشابه با او؛ (7) دوست‌داشتنی بودن یا نبودن شخصیت اصلی رمان برای مرورنویس که اشاره مهم و ظریفی است به مسئله ذهنیت (subjectivity) نویسنده؛ و بالاخره (8) از مرور منفی خودداری کنید.

در آغاز فصل ششم کتاب با عنوان «مرورنویس خوب چه ویژگی‌هایی دارد؟»، نویسنده با الهام گرفتن از این ضرب‌المثل معروف مشاوران املاک که سه عامل مهم در تضمین فروش یک مِلک را، (1) موقعیت ملک، (2) موقعیت ملک، (3) موقعیت ملک می‌دانند (و یادآور جمله میشل آزاناویسوس کارگردان فیلم سیاه و سفید آرتیست، هنگام دریافت جایزه اسکار بهترین کارگردانی سال 2012 است، آن‌گاه که گفت: دوست دارم از سه نفر تشکر کنم، 1. بیلی وایلدر، 2. بیلی وایلدر، 3. بیلی وایلدر!) چنین می‌نویسد: سه عامل مهم برای تبدیل شدن به یک مرورنویس موفق عبارت‌است از: 1. تجربه، 2. تجربه، 3. تجربه! البته اول تجربه در خواندن کتاب و دوم، تجربه در مرورخوانی.

[«چگونه مرور کتاب بنویسیم؟» با ترجمه علیرضا شفیعی‌نسب منتشر شده است.]

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

فعالان مالی مستعد خطاهای خاص و تکرارپذیر هستند. این خطاها ناشی از توهمات ادراکی، اعتماد بیش‌ازحد، تکیه بر قواعد سرانگشتی و نوسان احساسات است. با درک این الگوها، فعالان مالی می‌توانند از آسیب‌پذیری‌های خود و دیگران در سرمایه‌گذاری‌های مالی آگاه‌تر شوند... سرمایه‌گذاران انفرادی اغلب دیدی کوتاه‌مدت دارند و بر سودهای کوتاه‌مدت تمرکز می‌کنند و اهداف بلندمدت مانند بازنشستگی را نادیده می‌گیرند ...
هنر مدرن برای او نه تزئینی یا سرگرم‌کننده، بلکه تلاشی برای بیان حقیقتی تاریخی و مقاومت در برابر ایدئولوژی‌های سرکوبگر بود... وسیقی شوئنبرگ در نگاه او، مقاومت در برابر تجاری‌شدن و یکدست‌شدن فرهنگ است... استراوینسکی بیشتر به سمت آیین‌گرایی و نوعی بازنمایی «کودکانه» یا «بدوی» گرایش دارد که می‌تواند به‌طور ناخواسته هم‌سویی با ساختارهای اقتدارگرایانه پیدا کند ...
باشگاه به رهبری جدید نیاز داشت... این پروژه 15 سال طول کشید و نزدیک به 200 شرکت را پایش کرد... این کتاب می‌خواهد به شما کمک کند فرهنگ برنده خود را خلق کنید... موفقیت مطلقاً ربطی به خوش‌شانسی ندارد، بلکه بیشتر به فرهنگ خوب مرتبط است... معاون عملیاتی ارشد نیروی کار گوگل نوشته: فرهنگ زیربنای تمام کارهایی است که ما در گوگل انجام می‌دهیم ...
طنز مردمی، ابزاری برای مقاومت است. در جهانی که هر لبخند واقعی تهدید به شمار می‌رود، کنایه‌های پچ‌پچه‌وار در صف نانوایی، تمسخر لقب‌ها و شعارها، به شکلی از اعتراض درمی‌آید. این طنز، از جنس خنده‌ و شادی نیست، بلکه از درد زاده شده، از ضرورت بقا در فضایی که حقیقت تاب‌آوردنی نیست. برخلاف شادی مصنوعی دیکتاتورها که نمایش اطاعت است، طنز مردم گفت‌وگویی است در سایه‌ ترس، شکلی از بقا که گرچه قدرت را سرنگون نمی‌کند اما آن را به سخره می‌گیرد. ...
هیتلر ۲۶ساله، در جبهه شمال فرانسه، در یک وقفه کوتاه میان نبرد، به نزدیک‌ترین شهر می‌رود تا کتابی بخرد. او در آن زمان، اوقات فراغتش را چگونه می‌گذراند؟ با خواندن کتابی محبوب از ماکس آزبرن درباره تاریخ معماری برلین... اولین وسیله خانگی‌اش یک قفسه چوبی کتاب بود -که خیلی زود پر شد از رمان‌های جنایی ارزان، تاریخ‌های نظامی، خاطرات، آثار مونتسکیو، روسو و کانت، فیلسوفان یهودستیز، ملی‌گرایان و نظریه‌پردازان توطئه ...