چاپ دوم کتاب «نجوای عارفانه؛ شرح مناجات شعبانیه» اثر محمدباقر تحریری توسط بوستان کتاب روانه بازار نشر شد.

نجوای عارفانه؛ شرح مناجات شعبانیه محمدباقر تحریری

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایلنا، چاپ دوم کتاب «نجوای عارفانه؛ شرح مناجات شعبانیه» در ۵۴۴ صفحه منتشر شد.

از الطاف بی‌کران خداوند به بندگان، فرستادن اولیایی است که تمام حقایق را آشکارا می‌بینند و با زبان دعا و مناجات، آن را برای انسان‌ها اظهار می‌کنند؛ از این دو دعا و مناجات، عنایات مهم حق تعالی است که از زبان پاک و الهی ائمه اطهار (ع) صادر شده‌اند تا انسان‌ها نیز به مدد آن به اندازه درک فهم، در ساحت الهی وارد شوند، آن را بفهمند و با معبود و محبوب ازلی راز و نیاز کنند.

اثر پیش رو جرعه‌ای از این دریای بی‌کران معارف الهی است که به دلیل ویژگی‌های منحصر به فرد و عبارات دل اندگیزش در بین دعاها جاذبه‌ای خاص دارد. محتوای بسیار بلند این مناجات، بیان کوچکی از شکستگی نفس در برابر حق تعالی و رسیدن به نهایت درجه کمال انسانی است.

نویسنده در مقدمه اثر آورده است: به برکت اولیای دین و عنایات ویژه مربیان الهی که نصیب حقیر شد، سال‌ها به بحث بعضی از دعاها و مناجات‌های ائمه (ع) مشغول بوده و به اندازه فهم بسیار کوتاه خود، توضیحاتی در این باره داده است. سرانجام تصمیم بر آن شد که سلسله بحث‌های تفسیر مناجات شعبانیه، پس از بررسی‌های مکرر در دسترس طالبان معارفت الهی قرار گیرد.

مناجات شعبانیه در بین دعاها جاذبه‌ای خاص دارد و عبارت‌ها و ویژگی‌هایش در کمترین دعا و مناجاتی به چشم می‌خورد. مناجات شعبانیه، حالت‌های انسان را به شئون مختلف این عالم بیان می‌کند و قسمت‌های ابتدایی آن بیان کوچکی و شکستگی نفس او در برابر حق تعالی است که با جنبه مخلوقیت او متناسب است، زیرا کمال انسان در ظاهر نیستی و نداری خود در برابر حق تعالی با زبان‌های خود است. قسمت دوم این مناجات، به حالات و مقامات کمالیه‌ای اشاره دارد که بنده می‌تواند در ارتباط با حق تعالی به دست آورد و این مرحله با ابراز عجز و لابه او منافاتی ندارد، چون انسان حالت‌های گوناگونی دارد.

برشی از اثر:

* نجوای خداوند با عبد

نجوا، سخن در گوشی در آهسته است که سرّی به دیگری منتقل می‌شود و شخص نمی‌خواهد دیگران از آن آگاه شوند. در بخشی از مناجات شعبانیه آمده است «فَناجَیْتَهُ سِرّا وَعَمِلَ لَکَ جَهْرا؛ پس تو با او در باطن نجوا می‌کنی و او آشکارا برای تو عمل می‌کند». «سرّا» که پس از آن آمده، یعنی نجوا بسیار مخفی است؛ یعنی بنده به گونه‌ای می‌شود که در حالات معنوی، دیگر هیچ خبری از خود و دیگر موجودات نمی‌یابد و هر چه می‌بیند، فقط حق تعالی است.

روشن است مقصود از قطع شدن گفتار و هم نشینی او با مردم، قطع ارتباط خارجی با مردم نیست، بلکه مقصود آن است که حقایق توحیدی به گونه‌ای برای این شخص کشف می‌شود که در ارتباط با موجودات و گفت و گو و ارتباط با مردم، در حقیقت او، با خدا گفت و گو و هم نشینی دارد، زیرا حجاب خلقیت از چهره قلب او دریده شده و زوایای باطن او را دگرگون کرده و حق تعالی برای وی در مراتب هستی و با آن‌ها و نیز با خودش جلوه می‌کند.

انسان باید در سیر روحی و مقامات معنوی به گونه‌ای شود که رسول خدا (ص) در سرّ تکبیرهای هفت‌گانه نماز در شب معراج فرمود هر تکبیری، پرده و حجابی را برای عبد کنار می‌زند.

................ هر روز با کتاب ...............

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...