«رها و ناهشیار می‌‌نویسم؛ هنر جستارنویسی» [Naked, Drunk, and Writing: Shed Your Inhibitions and Craft a Compelling Memoir or Personal Essay] نوشته ادر لارا [Adair Lara] نویسنده و جستارنویس، توسط انتشارات اطراف منتشر شد.

رها و ناهشیار می‌‌نویسم؛ هنر جستارنویسی» [Naked, Drunk, and Writing: Shed Your Inhibitions and Craft a Compelling Memoir or Personal Essay] نوشته ادر لارا [Adair Lara]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از تسنیم،‌ «رها و ناهشیار می‌‌نویسم؛ هنر جستارنویسی» با ترجمه الهام شوشتری‌زاده توسط انتشارات اطراف روانه بازار نشر شد.

اَدر لارا، جستارنویس، خاطره‌پرداز و مربی نویسندگی در کتاب «رها و ناهشیار می‌نویسم»، سعی می‌کند فوت‌وفن نوشتن، ویرایش و انتشار جستار شخصی و خاطره‌پردازی را به خوانندگان بیاموزد.

در این کتاب، نویسنده فرایند طولانی و اغلب دشوار انتقال افکار درهم و آشفته‌ نویسنده از ذهن او به کاغذ و از کاغذ به دست خواننده را روشن، دقیق و گام‌‌به‌گام توضیح می‌دهد و با مثال‌ها و تمرین‌هایی مفید، راه‌هایی برای تقویت مهارت نوشتن از خود پیش پای خواننده می‌گذارد.

در معرفی کتاب آمده است:‌ «جستارنویسی به سفری اکتشافی شبیه است و جستارنویس، در مسیر این سفر، می‌کوشد راهی برای همساز کردن ناهمسازها بیابد، میان قلمروهای شخصی و عمومی پل بزند، از دل تضادها به تشابه‌ها برسد، دانشِ علمی و شناخت شهودی را با هم آشتی دهد و طعم لذت‌بخش کشف جهان غریبه را به ما بچشاند.

برای نوشتن جستار باید جست‌وخیز بازیگوشانه‌ ذهن را به شکلی معنادار و فهم‌پذیر روی کاغذ بیاوریم و تکه‌پاره‌های پراکنده را کنار هم بچینیم تا الگوی کلی حاکم بر آنها را بیابیم یا با ابزار کلمه، نظمی بر آنها حاکم کنیم.

بر خلاف تصور خیال‌انگیز و احساسات‌زده‌ رایج درباره‌ نوشتن و نویسندگی، فرایند ترجمه‌ افکار درهم و جسته‌گریخته به کلمه‌ها و جمله‌های منسجم، روشن و گویا نوعی مهارت حرفه‌ای و فوت‌وفن دقیق و حساب‌شده می‌طلبد؛ مهارتی که ادر لارا، جستارنویس، خاطره‌پرداز و مربی نویسندگی، در کتاب «رها و ناهشیار می‌نویسم» می‌کوشد خواننده‌ جستاردوست را با آن آشنا کند.

مطالب کتاب در قالب پنج بخش اصلی سازماندهی شده‌اند. در دو فصل بخش اول، لارا از اهمیت و فایده‌ نوشتنِ قصه‌های خود می‌گوید و شرح می‌دهد که چرا نویسنده‌ای که می‌خواهد از خودش بنویسد، باید با قواعد حرفه‌ای و فوت‌وفن نویسندگی آشنا باشد تا بتواند میان تجربه‌های شخصی خود و تجربه‌های دیگران پیوندی برقرار کند.

بخش دوم کتاب مشخصاً بر جستار شخصی متمرکز است و لارا، در دو فصلِ این بخش، خواننده را با عناصر و ارکان جستار موفق و شیوه‌ بهره‌گیری از این عناصر برای خلق اثری متمایز و خواندنی آشنا می‌کند.

فصل‌های پنجم تا نهم کتاب سومین بخش آن را تشکیل داده‌اند؛ بخشی که هدفش آموزش شگردها و شیوه‌های سودمند جستارنویسی و خاطره‌پردازی به خواننده است. لارا در این بخش، با بهره‌گیری از تمرین‌هایی گیرا و مؤثر، به خواننده می‌آموزد که چطور خلق‌وخوی خاص شخصیت‌های قصه‌ زندگی‌اش را بازنمایی کند، تصاویری دقیق و سرشار از جزئیات پیش چشم خواننده بگذارد، بر مشکل رایج نویسندگان تازه‌کار ـــ شانه خالی کردن از کار پرزحمت نوشتن‌ ـــ غلبه کند و خود را با وجود همه‌ مشغله‌ها و دغدغه‌هایش به نوشتن منظم و مستمر وادارد، چگونه راهی برای همکاری با نویسندگان دیگر و کمک گرفتن از آن‌ها بیابد، و در نهایت، چگونه نوشته‌اش را بازبینی و بازنویسی کند و به نسخه‌ نهایی قابل انتشار برسد.

بخش چهارم کتاب، در قالب سه فصل، به شکل اختصاصی با خاطره‌پردازی سروکار دارد. این بخش از ضرورت طرح‌ریزی برای خاطره‌پردازی می‌گوید و راهنمایی‌هایی برای تحقیق و پژوهش، سازماندهی مواد خام، تشخیص نگه‌داشتنی‌ها از دورریختنی‌ها، غلبه بر موانع پیش رو در مسیر طولانی و دشوارِ خاطره‌پردازی، ترسیم قوس روایی قصه و آداب و قواعد بهره‌گیری از روایتگری و صحنه‌پردازی عرضه می‌کند.

سرانجام، لارا در دو فصل بخش پایانی کتاب می‌کوشد خواننده‌ تازه‌کار را با پیچیدگی‌های صنعت نشر و مسیر انتشار اثر (چه انتشار جستار شخصی در نشریه‌ها و مطبوعات و چه انتشار خاطره‌پردازی‌ در قالب کتاب) آشنا کند. او را برای واکنش مناسب به پاسخ‌های مثبت و منفی احتمالی ویراستاران و ناشران آماده کند و درباره‌ دغدغه‌ها و نگرانی‌های اخلاقی همراه با تجربه‌ نوشتن قصه‌ خود و لاجرم، افشای بخش‌هایی از زندگی نزدیکان خود برای غریبه‌ها‌ ــ حرف می‌زند.

یادداشت پایانی کتاب از فواید زندگی‌نگاری (‌نوشتن از زندگی شخصی خود‌) می‌گوید و پیوست کتاب هم با راهنمایی‌ها و تمرین‌هایی عملی کار را به پایان می‌رساند.

انتشارات اطراف این کتاب را در 352 صفحه به قیمت 60 هزار و 800 تومان منتشر و روانه بازار نر کرده است.

................ هر روز با کتاب ...............

نخستین، بلندترین و بهترین رمان پلیسی مدرن انگلیسی... سنگِ ماه، در واقع، الماسی زردرنگ و نصب‌شده بر پیشانی یک صنمِ هندی با نام الاهه ماه است... حین لشکرکشی ارتش بریتانیا به شهر سرینگاپاتام هند و غارت خزانه حاکم شهر به وسیله هفت ژنرال انگلیسی به سرقت رفته و پس از انتقال به انگلستان، قرار است بر اساس وصیت‌نامه‌ای مکتوب، به دخترِ یکی از اعیان شهر برسد ...
تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...