ترجمه فارسی کتاب «ملانیا و من» [Melania and Me: The Rise and Fall of My Friendship with the First Lady] نوشته استفانی وولکاف [Stephanie Winston Wolkoff] توسط انتشارات رسپینا منتشر شد.

ملانیا و من» [Melania and Me: The Rise and Fall of My Friendship with the First Lady] نوشته استفانی وولکاف [Stephanie Winston Wolkoff]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، نویسنده این کتاب یکی از نزدیکترین دوستان خانواده دونالد ترامپ است. این کتاب در سال ۲۰۲۰ در آمریکا منتشر شده است و رویکردی افشاگرانه درباره ترامپ‌ها دارد.

استفانی وینستون وولکاف، دوست و مشاور سابق ملانیا ترامپ بانوی اول سابق آمریکا و همسر دونالد ترامپ که از سال ۲۰۱۶ تا ۲۰۲۰ میلادی در قدرت بود و به خاطر اقدامات خصمانه علیه ایران و به خصوص خروج از توافق هسته‌ای برجام در کشور ما بسیار شناخته شده می‌باشد در ۵۱۸ صفحه ترجمه و منتشر شده است.

در مقدمه این کتاب می‌خوانیم:

ملانیا ترامپ به خاطر شهرتش به عنوان زنی که زمانی یک مدل حرفه‌ای بوده و پس از حضورش به عنوان بانوی اول سبک و سیاق مدلینگ را در پوشش و حضور در انظار عمومی ادامه داده، شاید شهرتی به موازات همسرش کسب کرده باشد.
اما کتاب حاضر که در اصل آغاز دوستی و افول آن را با بانوی اول شرح می‌دهد و نویسنده آن درواقع یک آمریکایی معمولی هست که مثل بسیاری آمریکاییان دیگر به سیاست و سیاستمداران علاقه‌ای ندارند و تمرکزشان بر شغل و خانواده و تفریحات آخر هفته است تا جایی که خانم وولکاف اعتراف می‌کند اولین باری که رأی داده، همان انتخابات سال ۲۰۱۶ بود که به خاطر دوستی با ملانیا، به ترامپ رأی داده است. اما دوستی و صمیمیت او با ملانیا پای او را به دنیای سیاست هم باز کرد، اگرچه همین ناشی گری او در سیاست و همه امور را به صمیمیت گره زدن برایش دردسرهایی ساخت که در نهایت به دلخوری و پایان دوستی با بانوی اول انجامید تا جایی که در فصل آخر کتاب اعتراف می‌کند «این بدترین اشتباه زندگی ام بود که با ملانیا وترامپ ها روبرو شدم، از نظر احساسی، جسمی، مالی، اجتماعی و حرفه‌ای فکر می‌کردم دوستی فوق العاده ای دارم اما وقتی نیازش داشتم، ملانیا کمکی نکرد و ناگهان به طرز دردناکی روشن شد که او به معنای واقعی کلمه دوست من نیست.»

همچنین بخش‌های زیادی از روایت‌های نویسنده کشف رازهایی از روابط درونی خانواده ترامپ و رقابت‌های زنانه با طعم قدرت میان ایوانکا، دختر ترامپ و ملانیا، بانوی اول است که آن را به یک جنگ سرد تعبیر کرده است.

کتاب با روایتی زنانه به تحریر درآمده و جزئی نگاری‌هایی را که معمولاً زنان در امور روزمره در نظر دارند، در روال اتفاقات به تصویر کشیده است. دقت‌های نویسنده آنجا که میکروبوفوبیا یا میکروب هراسی بیمارگونه دونالد ترامپ را در یک مهمانی با زیر نظر داشتن برداشتن بشقاب‌ها از سوی ترامپ تشریح می‌کند کاملاً قابل تأمل است و این ویژگی در مقایسه با خاطره نگاری‌هایی که از سوی رجل سیاسی یا فرهنگی نوشته می‌شود و کلی نگرانه وقایع را بازگو می‌کند، به خوبی قابل درک است.

همچنین کتاب، معرف بسیاری از نهادها، مؤسسات تجاری، رسانه‌ها، اشخاص، ادارات خاص و اماکن فرهنگی یا تاریخی در آمریکا است که با ذکر روابطشان در جریان اتفاقات سیاسی ایالات متحده مطرح می‌شود و می‌تواند نگاه تازه ای جهت شناخت بیشتر از آمریکا به مخاطب ایرانی ارائه کند.

................ هر روز با کتاب ...............

نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...
داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...