گارتن اَش در این گزارش شخصی سعی در بازکشف شخصیت دوران جوانی‌اش از دریچه چشمان اشتازی دارد و به‌دنبال گفت‌وگو و رویارویی با کسانی است که علیه او جاسوسی کرده‌اند.

پرونده؛ یک سرگذشت شخصی» [The file : a personal history]  تیموتی گارتن‌ اش [Timothy Garton Ash]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، بنگاه نشر و ترجمه کتاب پارسه «پرونده؛ یک سرگذشت شخصی» [The file : a personal history] نوشته تیموتی گارتن‌ اش [Timothy Garton Ash] با ترجمه صبا نوروزی منتشر کرد. این کتاب گزارش اقامت و زندگی تیموتی گارتن اش، روزنامه‌نگار است. نیویورک‌تایمز درباره این کتاب چنین اظهارنظر کرده است: «تصویری روشن و دقیق، تحلیلی غنی و آموزنده از گذشته جنگ سرد.»

سال 1978، جوانی انگلیسی و عاشق‌پیشه تصمیم به زندگی در برلين می‌گیرد تا دریابد که در شهری از هم‌گسسته، چه چیزهایی درباره استبداد و آزادی دستگیرش می‌شود. پانزده سال بعد، تیموتی گارتن آش که به‌واسطه گزارش‌های خود درباره فروپاشی کمونیسم در اروپای مرکزی به شهرت رسیده، دوباره به این شهر بازمی‌گردد. این دفعه، تصمیم به بررسی «پرونده»ای دارد به نام «رومئو». این پرونده توسط اشتازی، پلیس مخفی آلمان شرقی و به کمک تعدادی جاسوس گردآوری شده و حاوی گزارشی ریز و بسیار دقیق از زندگی پیشین او در برلین اسـت.

گارتن اَش در این گزارش شخصی سعی در بازکشف شخصیت دوران جوانی‌اش از دریچه چشمان اشتازی دارد و به‌دنبال گفت‌وگو و رویارویی با کسانی است که علیه او جاسوسی کرده‌اند. این کتاب، با مروری بر مستندات و خاطرات، دیدار حضوری در دفاتر جاسوسی انگلیس و نیز اتاق‌های نشیمن افسران بازنشسته اشتازی، به روایتی شخصی تبدیل شده که به اندازه داستان‌های جورج اورول و گراهام گرین مسحورکننده، جذاب و یادآور اخلاقیات است ـ و مهم‌تر اینکه، تمامش عین حقیقت است.

در بخشی از کتاب از زبان راوی می‌خوانیم: «گزارش اولیه من از مارس 1981 شروع شد. در این گزارش که از توسط ستوان نت تنظیم شده بود، مشخصات فردی‌ام این گونه تشریح شده بود: از سال 1987 برلین بوده و از ژانویه تا ژوئن 1980 که در اصل تا اکتبر بود- «در پایتخت آلمان شرقی» زندگی کرده است. سفرهای مکرری از برلین غربی به آلمان شرقی و لهستان داشته و با «اشخاصی که به لحاظ عملیاتی دارای اهمیت بوده‌اند تماس‌های پی در پی داشته است؛ «میتوان مظنون بود که گ(مخفف گارتن اش) عمدا از فعالیت‌های رسمی خود به عنوان یک پژوهشگر یا روزنامه‌نگار به منظور پیشبرد مقاصد اطلاعاتی سوء استفاده کرده است.»

[پیش از این کتاب «فانوس جادو»ی این نویسنده با ترجمه فرزانه سالمی و توسط نشر آگه منتشر شده بود.]

................ هر روز با کتاب ...............

نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...
داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...