کتاب «گفتگو با سم پکین‌پا» [Sam Peckinpah : interviews] ویراسته‌ی کوین جی. هیز [Kevin J Hayes] با ترجمه شاهین کربلایی طاهر به چاپ دوم رسید.

گفتگو با سم پکین‌پا» [Sam Peckinpah : interviews] کوین جی. هیز [Kevin J Hayes]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، شاهین کربلایی‌طاهر، فیلمساز، نویسنده و مترجم، عضو آکادمی سینما و تلویزیون کانادا است که سینمای آمریکا را در کلاس‌های «رابین وود» Robin Wood منتقد سرشناس و فقید سینما در دانشگاه «یورک» (York) در کشور کانادا آموزش دیده است و سابقه تدریس در دانشکده فیلم دانشگاه «یورک» و دانشگاه‌های ایران را در کارنامه آکادمیک خود دارد.

وی مؤسس کمپانی سینمایی «شاهین‌فیلمز» SHAHINFILMS در تورنتو که در تولید و تولید مشترک آثار سینمایی مشارکت داشته است. «برهنه تا شب» Naked Till Night عنوان آخرین فیلم بلند این کارگردان است که کاندید بهترین فیلم بلند داستانی از جشنواره بین‌المللی «فلستاف» انگلستان و منتخب در بخش بین‌المللی بیست و نهمین جشنواره فیلم فجر است. در حال حاضر، بر روی پروژه تحقیقی «ارتباط بین سینما و فلسفه» در دانشگاه هنرهای زیبای هامبورگ کار می‌کند.

این نویسنده آثار ادبی و سینمایی، تألیفاتی را به انگلیسی به رشته تحریر درآورده است، از جمله؛ رمان Aquarium چاپ‌شده در آمازون، داستان کوتاه It Will Never Ring چاپ‌شده در آمازون و فیلمنامه Damn With Faint Praise را نوشته که برنده یک چهارم نهایی جشنواره‌های بین‌المللی فیلمنامه‌نویسی ScreenCraft 2021 و Big Break 2020 بوده‌ است.

وی فیلمنامه The Canadian Job را نیز نوشته که برنده نیمه‌نهایی جشنواره بین‌المللی فیلمنامه‌نویسی Wiki Screenplay Contest 2021 بوده‌ و همچنین فیلمنامه Being Nobody آپشن برای تولید است.

کربلایی‌طاهر که در حوزه تألیف آثار ادبی و سینمایی نیز فعال است، همچنین آثاری را به زبان فارسی نوشته است که شامل؛ کتاب‌های «سینمای آخرالزمانی» (نشر شورآفرین)، «سینمای اعتراض» (نشر اختران)، «تارچُفسکی» (رمان، نشر مروارید)، «ستاره رفتنی است، آسمان را دریاب» (رمان، نشر نگاه)، «زندگی سگی یک مرد دقیق» (مجموعه داستان کوتاه، نشر شورآفرین) و همچنین «اسپیکتولاماسوس‌ها» (رمان کوتاه، نشر روانشناسی و هنر) است.

شاهین کربلایی‌طاهر کتاب‌هایی را نیز از زبان انگلیسی به زبان فارسی برای علاقه‌مندان به آثار سینمایی و ادبی ترجمه‌ کرده است که از این میان می‌توان به «گفت‌‌وگو با سم پکینپا» (نشر ققنوس)، «هیچکاک به روایت هیچکاک» (نشر ققنوس)، «گفت‌وگو با آرتور پن» (نشر شورآفرین)، «سینمای ملودرام» (نشر شورآفرین)، «ارنست همینگوی: آخرین مصاحبه» (نشر آفتابکاران)، «ژاک دریدا: آخرین مصاحبه» (نشر آفتابکاران) و همچنین «کورت ونه‌گات: آخرین مصاحبه» (نشر آفتابکاران) اشاره کرد.

................ هر روز با کتاب ...............

هنر |
او «آدم‌های کوچک کوچه»ــ عروسک‌ها، سیاه‌ها، تیپ‌های عامیانه ــ را از سطح سرگرمی بیرون کشید و در قامت شخصیت‌هایی تراژیک نشاند. همان‌گونه که جلال آل‌احمد اشاره کرد، این عروسک‌ها دیگر صرفاً ابزار خنده نبودند؛ آنها حامل شکست، بی‌جایی و ناکامی انسان معاصر شدند. این رویکرد، روایتی از حاشیه‌نشینی فرهنگی را می‌سازد: جایی که سنت‌های مردمی، نه به عنوان نوستالژی، بلکه به عنوان ابزاری برای نقد اجتماعی احیا می‌شوند ...
زمانی که برندا و معشوق جدیدش توطئه می‌کنند تا در فرآیند طلاق، همه‌چیز، حتی خانه و ارثیه‌ خانوادگی تونی را از او بگیرند، تونی که درک می‌کند دنیایی که در آن متولد و بزرگ شده، اکنون در آستانه‌ سقوط به دست این نوکیسه‌های سطحی، بی‌ریشه و بی‌اخلاق است، تصمیم می‌گیرد که به دنبال راهی دیگر بگردد؛ او باید دست به کاری بزند، چراکه همانطور که وُ خود می‌گوید: «تک‌شاخ‌های خال‌خالی پرواز کرده بودند.» ...
پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...