مجموعه داستان «اینجا همیشه باد غربی می‌وزد» نوشته الهام فردویی در شیراز منتشر شد.

اینجا همیشه باد غربی می‌وزد الهام فردویی

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، این مجموعه چهاردهمین کتاب از «مجموعه داستان‌های برگزیدگان حیرت» است. داستان‌های برگزیدگان حیرت، مجموعه‌ای از کتاب‌های مستقل داستانی از برندگان دوره‌های متعدد جشنواره سراسری داستان کوتاه خلاقانه سال(حیرت) است.

در معرفی این کتاب آمده است:
«خواندن آنچه عاشقانه نوشته شده و آنچه از عشق نوشته شده باشد، همواره با شور و هیجان همراه است. اما آنجا که عاشقانه از عشق روایت شده، سِحری کلام را دربرمی‌گیرد. سِحری که در «اینجا باد همیشه غربی می‌وزد» از نوسانی لطیف‌‌متلاطم آغاز می‌شود و در مختصاتی غریب به اوج می‌رسد و در تاریکِ پل قرار می‌یابد. سِحری که در دیگر روایت‌های این مجموعه داستان، مابین این سه نقطه برجسته، پخته می‌شود و کمال می‌یابد. بدون شک این مجموعه داستان، شروعی است پُرزیبا و مستحکم بر عمرِ داستان‌نویسیِ الهام فردویی.»

مجموعه داستان «اینجا همیشه باد غربی می‌وزد» از سوی انتشارات قهوه در ۱۰۷ صفحه قطع رقعی به بهای 45 هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...
عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...
مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...
از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...