«لورنزاچیو» [Lorenzaccio] اثر نمایشی آلفرد دو موسه [Alfred de Musset] نویسنده‌ شهیر فرانسوی قرن ۱۹ توسط مینا شریفی برای اولین بار به فارسی ترجمه شد.

لورنزاچیو» [Lorenzaccio] نمایشی آلفرد دو موسه [Alfred de Musset]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، مینا شریفی درباره‌ این اثر گفت: نمایشنامه «لورنزاچیو» را می‌توان شاهکار نمایشی موسه دانست. موسه از این نمایش‌نامه که یگانه به شیوه شکسپیر در فهرست آثار نمایشی فرانسه است، رمانتیک‌ترین درام‌ها را ساخته است؛ یک درام تاریخی، که حوادث آن به قطعه‌هایی تقسیم شده که در صحنه‌ها و پرده‌های مختلف به نمایش درمی‌آید.

این اثر توسط نشر خاموش منتشر شده‌ است.

در قسمتی از متن این ترجمه آمده است: «چه لجن‌زاری است بشریت! کسانی که با لبانی تشنه‌ به فساد و هرزگی، به خانه‌های مردم هجوم می‌برند و من، همان کسی هستم که فقط می‌خواست ظاهر آن‌ها را تقلید کند، پس با عزمی راسخ، وارد مکان‌های فاسد شدم تا زیر چهره گناه‌کارم، پاک و بی‌گناه باقی بمانم و اینک نه می‌توانم بهبود یابم، نه دستان گناه‌آلودم را حتی با شستن آن‌ها درخون، پاک کنم.

................ هر روز با کتاب ...............

هنر |
زمانی که برندا و معشوق جدیدش توطئه می‌کنند تا در فرآیند طلاق، همه‌چیز، حتی خانه و ارثیه‌ خانوادگی تونی را از او بگیرند، تونی که درک می‌کند دنیایی که در آن متولد و بزرگ شده، اکنون در آستانه‌ سقوط به دست این نوکیسه‌های سطحی، بی‌ریشه و بی‌اخلاق است، تصمیم می‌گیرد که به دنبال راهی دیگر بگردد؛ او باید دست به کاری بزند، چراکه همانطور که وُ خود می‌گوید: «تک‌شاخ‌های خال‌خالی پرواز کرده بودند.» ...
پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...
من از یک تجربه در داستان‌نویسی به اینجا رسیدم... هنگامی که یک اثر ادبی به دور از بده‌بستان، حسابگری و چشمداشت مادی معرفی شود، می‌تواند فضای به هم ریخته‌ ادبیات را دلپذیرتر و به ارتقا و ارتفاع داستان‌نویسی کمک کند... وقتی از زبان نسل امروز صحبت می‌کنیم مقصود تنها زبانی که با آن می‌نویسیم یا حرف می‌زنیم، نیست. مجموعه‌ای است از رفتار، کردار، کنش‌ها و واکنش‌ها ...