کتاب طنز «چه‌قدر خوبیم ما!» نوشته ابراهیم رها توسط انتشارات مروارید به چاپ هجدهم رسید.

چه‌قدر خوبیم ما! ابراهیم رها

به گزارش کتاب نیوز به نقل از  مهر، کتاب طنز «چه‌قدر خوبیم ما!» در گروه «جامعه‌شناسی طنز» این ناشر چاپ شده است.

علی میرمیرانی ملقب به ابراهیم رها نویسنده و طنزپرداز در معرفی این کتاب خود می‌گوید: ما مردم عین دسته گلیم، لااقل بخش اول این عبارت دوقسمتی را مطمئنم. رفتار ما، واکنش‌های ما، اطوار ما، برخوردهای ما… یکی از یکی بهتر. ما مردمانی زیبا جادار مطمئن هستیم که اعتمادبه‌نفسمان تا سقف آسمان رسیده است. حالا من در این کتاب سعی کرده‌ام به زبانی که به هیچ‌کس‌ برنخورد، رفتارهای اجتماعی و فراگیرمان را که تبعاتش به خودمان برمی‌گردد، مرور کنیم. اگر از دسته‌گل بودن خود، اطرافیان، فامیل، دوست، راننده خطی دور میدان یا سوپرمارکت محله‌تان به تنگ آمده‌اید، این کتاب را بخوانید...

یکی از مسائل اجتماعی که رها در این کتاب به آن‌ها پرداخته، کتاب‌نخواندن ایرانی‌هاست که درباره‌اش نوشته است:

«یعنی اگر داغ و درفش مان کنند و به میخ و سیخ مان بکشند و از دروازه شهر آویزانمان فرمایند و… اگر سر به سر تن به کشتن دهیم عمراً که کتاب بخوانیم. ما اصلاً یک جور مقاومت عجیبی در برابر کتاب خواندن داریم که تفلون در برابر چسبیدن غذا به ماهی تابه ندارد. چنان نسبت به کتاب خواندن نفوذناپذیریم که ایزولاسیون هیچ پشت‌بامی نسبت به باران و برف چنین عایق نیست. یعنی حاضریم وقت مان را با خاراندن پس سر و شمردن شوره‌های روی شانه‌مان تلف کنیم اما دو صفحه یا چهار خط کتاب نخوانیم. یکی از بارزترین خصوصیات ما ایرانیان که دیگر دارد به شناسنامه‌مان تبدیل می‌شود و اوراق هویتی و شاخصه ممیزه ماست همین کتاب نخواندن است…»

چاپ هجدهم این کتاب به‌تازگی راهی کتابفروشی‌ها شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...
هنگام خواندن، با نویسنده‌ای روبه رو می‌شوید که به آنچه می‌گوید عمل می‌کند و مصداق «عالِمِ عامل» است نه زنبور بی‌عسل... پس از ارائه تعریفی جذاب از نویسنده، به عنوان «کسی که نوشتن برای او آسان است (ص17)»، پنج پایه نویسندگی، به زعم نویسنده کتاب، این گونه تعریف و تشریح می‌شوند: 1. ذوق و استعداد درونی 2. تجربه 3. مطالعات روزآمد و پراکنده 4. دانش و تخصص و 5. مخاطب شناسی. ...