سی نامه عاشقانه ارنست همینگوی، نویسنده مشهور آمریکایی به دوست قدیمی اش مارلین دیتریش [ Marlene Dietrich]، بازیگر و خواننده آلمانی قرار است در نیویورک به حراج گذاشته شود. یکی از نامه ها در ماه اوت سال ۱۹۵۲ فرستاده شده است یعنی چند ماه پس از آنکه همینگوی رمان «پیرمرد و دریا» را تمام کرد.

 ارنست همینگوی مارلین دیتریش [ Marlene Dietrich]

به گزارش بی بی سی، در بخشی از این نامه آمده :«مارلین عزیزم، همیشه دوستت داشته ام و تحسینت می کرده ام. احساسم به تو عجیب است. دوستت دارم اما گاهی فراموشت می کنم، ضربان قلبم را نیز فراموش می کنم با اینکه همیشه می تپد».
ارنست همینگوی در سال ۱۹۳۴ زمانی که از آفریقا بازمی گشت در کشتی با این بازیگر دلفریب سینما آشنا شد. دیتریش که به دیدار خانواده اش در آلمان رفته بود در راه بازگشت به هالیوود بود. همینگوی پنجاه ساله بود و دیتریش چهل و هفت سال داشت. این دو در سالن پذیرایی کشتی یکدیگر را دیدند. به گفته ساندرا اسپانیه، ویراستار «نامه های ارنست همینگوی» دیتریش داستان را چنین روایت کرده که می خواسته سر میزی بنشیند اما چون نفر سیزدهم بود منصرف شد تا اینکه ارنست همینگوی آمد و گفت ببخشید دخالت می کنم اما خوشحال می شوم نفر چهاردهم باشم. همینگوی و دیتریش دوستی خود را سالها حفظ کردند و برای هم نامه های عاشقانه می نوشتند اما رابطه شان صرفا عاطفی بود. آنها در مورد مسائل مختلف زندگی با هم حرف می زدند و گاهی نیز خیال پردازی می کردند از جمله اینکه در مورد نقشه باز کردن یک کلوپ شبانه می گفتند که مارلین در آن بخواند و ارنست مسئول حفاظت دم در باشد. همینگوی در یکی از نامه هایش، مارلین را مست روی صحنه مجسم می کند.

گفته می شود نثر این نامه ها با ادبیات همینگوی تفاوتهای زیادی دارد از جمله اینکه راحت و محاوره ای هستند و چاشنی طنزی هم دارند. ارنست همینگوی در نگارش رمان هایش وسواس زیادی به خرج می داد تا جایی که پایان رمان «وداع با اسلحه» را چهل و هفت بار بازنویسی کرد اما در این نامه ها، فکرش رها است و آزادانه می نویسد.

همینگوی در سال ۱۸۹۹ در ایلینوی آمریکا به دنیا آمد. او که حرفه اش روزنامه نگاری بود مدام در سفر بود و در دهه ۱۹۲۰ در پاریس زندگی می کرد. از همینگوی به عنوان یکی از تأثیرگذارترین نویسنده های قرن بیستم یاد می شود. او در سال ۱۹۵۳ برای اثر درخشانش «پیرمرد و دریا» برنده جایزه پولیتزر شد. همینگوی چهار بار ازدواج کرد. او که از افسردگی رنج می برد، پیش از تولد شصت و دو سالگی اش در ماه ژوئیه سال ۱۹۶۱ در خانه اش در آیداهو با شلیک گلوله به سرش به زندگی خود پایان داد.مارلین دیتریش سال ۱۹۰۱ در برلین متولد شد و کار هنری اش را با نواختن ویولون آغاز کرد. او در دهه ۱۹۲۰ قدم به عرصه بازیگری گذاشت. در سال ۱۹۲۳، نخستین فیلمش را بازی کرد و سپس با بازی در فیلمهایی چون «امپراتریس سرخ پوش» و «قطار سریع السیر شانگهای» نام خود را مطرح کرد.دیتریش از آلمان نازی به هالیوود پناه برد و در چندین فیلم بازی کرد اما شهرتش بیشتر در عرصه خوانندگی بود.

می‌خواستم این امکان را از خواننده سلب کنم؛ اینکه نتواند نقطه‌ای بیابد و بگوید‌ «اینجا پایانی خوش برای خودم می‌سازم». مقصودم این بود که خواننده، ترس را در تمامی عمق واقعی‌اش تجربه کند... مفهوم «شرف» درحقیقت نام و عنوانی تقلیل‌یافته برای مجموعه‌ای از مسائل بنیادین است که در هم تنیده‌اند؛ مسائلی همچون رابطه‌ فرد و جامعه، تجدد، سیاست و تبعیض جنسیتی. به بیان دیگر، شرف، نقطه‌ تلاقی ده‌ها مسئله‌ ژرف و تأثیرگذار است ...
در شوخی، خود اثر مایه خنده قرار می‌گیرد، اما در بازآفرینی طنز -با احترام به اثر- محتوای آن را با زبان تازه ای، یا حتی با وجوه تازه ای، ارائه می‌دهی... روان شناسی رشد به ما کمک می‌کند بفهمیم کودک در چه سطحی از استدلال است، چه زمانی به تفکر عینی می‌رسد، چه زمانی به تفکر انتزاعی می‌رسد... انسان ایرانی با انسان اروپایی تفاوت دارد. همین طور انسان ایرانیِ امروز تفاوت بارزی با انسان هم عصر «شاهنامه» دارد ...
مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...
عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...