مجموعه‌ی داستان «به کسی مربوط نیست» نوشته‌ی جومپا لاهیری با ترجمه‌ی گلی امامی منتشر شد.

به گزارش ایسنا، این کتاب که پیش‌تر با نام «خاک غریب» توسط امیرمهدی حقیقت ترجمه و منتشر شده است، دو بخش دارد؛ بخش اول شامل پنج داستان کوتاه «خاک غریب»، «جهنم - بهشت»، «انتخاب جا»، «خوبی محض» و «به کسی مربوط نیست» است و بخش دوم با عنوان «هما و کاشیک»؛ «اولین و آخرین‌بار»، «آخر سال» و «رفتن به ساحل» را دربر می‌گیرد.

ترجمه‌ی «به کسی مربوط نیست» به تازگی از سوی نشر چشمه منتشر شده است.

پیش‌تر نیز دو کتاب دیگر لاهیری یعنی مجموعه‌ی داستان «مترجم دردها» و رمان «همنام» در ایران منتشر شده‌اند.

جومپا لاهیری نویسنده‌ی هندی‌تبار ساکن آمریکاست که با نخستین اثرش، مجموعه‌ی داستان «مترجم دردها» (1999)، برنده‌ی جایزه‌ی ادبی پولیتزر در سال 2000 شد. همچنین نخستین رمان او با نام «همنام» (2003) در ساخت فیلمی به همین نام در سال 2007 مورد اقتباس قرار گرفت.

عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...
مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...
از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...
گوته بعد از ترک شارلوته دگرگونی بزرگی را پشت سر می‌گذارد: از یک جوان عاشق‌پیشه به یک شخصیت بزرگ ادبی، سیاسی و فرهنگی آلمان بدل می‌شود. اما در مقابل، شارلوته تغییری نمی‌کند... توماس مان در این رمان به زبان بی‌زبانی می‌گوید که اگر ناپلئون موفق می‌شد همه اروپای غربی را بگیرد، یک‌ونیم قرن زودتر اروپای واحدی به وجود می‌آمد و آن‌وقت، شاید جنگ‌های اول و دوم جهانی هرگز رخ نمی‌داد ...