جایزه‌ی سال 2008 "جیمز جویس" از سوی دانشگاه دوبلین ایرلند به "ویل فرل" - کمدین آمریکایی - تعلق گرفت.

انجمن تاریخ و ادبیات دانشگاه دوبلین هرساله به پاس عملکرد چشم‌گیر یک فرد در زمینه‌ی کاری‌اش، جایزه‌ی "جیمز جویس" را به او اعطا می‌کند.

امسال "ویل فرل" توانست این جایزه را به‌دست آورد؛ هرچند خود او اعتراف کرده است که یک متخصص ادبیات نیست.

به گزارش ایسنا به نقل از آسوشیتدپرس، او در سخنرانی در جمع هزار دانشجوی دانشگاه دوبلین گفت: «وقتی به جلدهای چرمی آثار جویس، "اولیس"، "بیداری فینیگان‌ها"، "دوبلینی‌ها" و "تصویر مرد هنرمند در جوانی" در کتابخانه‌ام نگاه می‌کنم، احساسات زیادی به ذهنم خطور می‌کنند.»

"فرل" که اکنون دو هفته است به همراه خانواده‌اش در ایرلند به‌سر می‌برد، اظهار داشت: «همچنان به ریشه‌های ایرلندی‌اش متعهد است.»

او در قسمتی از سخنرانی خود به طنز گفت: «وجه مشترک من با جیمز جویس این است که بیش‌تر عمرمان را خارج از ایرلند سپری کرده‌ایم.»

"فرل" که تاکنون دوبار نامزد دریافت جایزه‌ی سینمایی "گلدن گلوب" شده، در کتاب رکوردارهای گینس، رکوردار بیش‌ترین درآمد سالانه به میزان 40 میلیون دلار در سال 2005 است.

مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...
عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...
مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...
از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...