برای اقامت چند روزه نزد پسرخاله خود یواخیم می‌رود که در آسایشگاه اووس تحت درمان است... همین که در معرض فضای مرگ‌آلود آسایشگاه قرار می‌گیرد، احساس می‌کند یا می‌پندارد که خود نیز بیمار است، و هفت سال در آنجا می‌ماند تا زمانی که... مادام شوشا از آغوش پپرکورن جدا می‌شود تا خود را در آغوش کاستروپ بیندازد.

کوه جادو [Der Zauberberg] . (The Magic Mountain) توماس مان
کوه جادو
[Der Zauberberg] . (The Magic Mountain) رمانی از توماس مان (1875-1955)، نویسنده آلمانی، که در 1924 انتشار یافت و در سال 1929 یعنى پنج سال پس از انتشار، جایزه ادبى نوبل را براى نویسنده خود به ارمغان آورد. هانس کاستروپ جوان بورژوازاده‌ای است (مان در اینجا نیز، چنان که در بودنبروک‌ها می‌بینیم، اگر نه به یک مکان هانسایی، دست کم به یک قهرمان ایالت هانسایی باز می گردد) که برای اقامت چند روزه نزد پسرخاله خود یواخیم می‌رود که در آسایشگاه داووس تحت درمان است. ولی کاستروپ، همین که در معرض فضای مرگ‌آلود آسایشگاه قرار می‌گیرد، احساس می‌کند یا می‌پندارد که خود نیز بیمار است، و هفت سال در آنجا می‌ماند تا زمانی که جنگ جهانی 1914 او را از رؤیا بیرون می‌کشد و با خشونت به میدانهای نبرد می‌برد. در این رمان می‌توان شش خصلت یا شش موضوع اساسی یافت. نخست اینکه، نویسنده سبکی ناتورالیستی به کار می‌برد که مخصوصاً در توصیفاتش بسیار دقیق است، به این معنی که تسلیم میل خود به مسائل مربوط به بیماری می‌شود و، چنان‌که در بودنبروک‌ها می‌بینیم، ولی بر سر تحلیل فرتوتی‌ها و احتضارها درنگ بسیار می‌کند. دوم اینکه، این «جامعه‌»ی اروپایی (آسایشگاه داووس از همه کشورها بیمار می‌پذیرد)، در 2000 متری بالای مرزها، در مجموعه نماینده قومی است خارج از زمان، در عین حال متعلق هم به روزگار ابتدایی و هم به روزگار آینده. سوم اینکه، در اینجا مخصوصاً سخن از کاستروپ، یعنی فردی است که نمونه نوعی آلمانی متوسط است؛ او همین که پای‌بند کوهستان می‌شود، فراغتی نامحدود پیدا می کند، از زندگی پرتنش و سطحی عصر ما به مشغله‌های قرن هجدهم روی می‌آورد و، به این ترتیب، مانند ویلهلم مایستر (سالهای کارآموزی ویلهلم مایستر) شروع می‌کند به پروردن و فرهیخته‌کردن خود. از این بابت، رمان مان مربوط می‌شود به سنت «رمان پرورشی». کاستروپ طی این سالهای آموزش چیز می‌خواند، گوش می‌دهد، مشاهده‌ می‌کند، و تقریباً به نظر می‌آید که نویسنده می‌خواهد بیهودگی دانشی را که از هواشناسی به روان‌کاوی می‌رود نشان دهد و تا حدی کنجکاوی برای کنجکاوی را محکوم می‌کند. در اینجاست که رمان تعالی می‌یابد و با ظهور دو روشنفکر وسعت غیرمعمولی به خود می‌گیرد: ستمبرینی، خطیب پرشور اندیشه‌های انقلاب 1889 و رئالیست آزادی‌خواه و فردگرای قرن نوزدهم، و نافتا، مدافع – او هم پرشور- جزء غریزی و ابتدایی انسان، متمایل به اشکال زندگی مبتنی بر اندیشه‌های کمونیستی.

کاستروپ در بحثهای آنها با علاقه حضور می‌یابد، ولی در آنها شرکت نمی‌کند. هر دو روشنفکر انتزاعی ‌اندیش‌اند، شخصیتشان گویی مجذوب بسط منطقی اندیشه‌های مورد اعتقادشان است. این بخش از رمان از این جهت جالب توجه است که انعکاس بسیار آزادانه‌ای از موقعیت «آلمان وایمار» است که در آن زمان به دو ایدئولوژی متخالف تقسیم شده بود. موضوع پنجم ماجرای عاشقانه کاستروپ و مادام شوشا، یکی از ساکنان آسایشگاه داووس، است؛ واقعه‌ای که با ظرافت قلم و لطافت لحنی که مختص به نویسنده است توصیف شده است. و بالاخره، می‌توان در این اثر نوعی رمان «استمرار»، تا حدی به شیوه پروستِ
"در جستجوی زمان از دست رفته"، تشخیص داد. در نظر کاستروپ و اطرافیان او، زمان برای ساکنان دشت آهنگی متفاوت دارد: از این رو، در آنجا نوعی نسبیت، نوعی «کش‌سانی» زمان، احساس می‌شود. بر روی هم، این کوه افسون‌شده و افسون‌کننده گویی چیزهای بی‌نهایتی را در بردارد. می‌توان  این رمان را سندی دانست درباره اروپایی برزخ‌گونه میان انهدام‌های پایان قرن گذشته و نخستین امیدهای قرن بیستم؛ و از این جهت، این رمان شهادتی است که در عین حال هم جنبه نمادی دارد و هم عمیقاً جنبه واقع‌بینانه. در آن صحنه‌هایی می‌یابیم شایسته طنزنویسی بسیار بزرگ، اندیشه‌ای که دائم میان زندگی و مرگ در نوسان است، و چهره‌ای فراموش‌نشدنی،‌ یعنی "پپرکورن" هلندی که، در حالی که کاستروپ نازک‌طبع آرام‌آرام زندگی نویی، ضعیف ولی  توأم با پشتکار، اغاز می‌کند، او را با زندگی دیگری رو به رو می‌کند؛ زندگیی پرشور و نشاط که خود را در افراط‌کاریهای خود می‌بلعد، از نوع زندگی مادام شوشا که از آغوش پپرکورن جدا می‌شود تا خود را در آغوش کاستروپ بیندازد. در هر حال،‌ به نظر می‌آید که نویسنده زندگی معتدل و روشن‌بینانه تا سرحد ملال کاستروپ را به عنوان سرمشقی به ما پیشنهاد می‌کند.    

اسماعیل سعادت. فرهنگ آثار. سروش

1.thomas Mann  2.Hans castrop  3.hanseatic  4.Joachim 
5.Davos  6.Wilhelm Meister  7.bildungsroman  8.settembrini 
9.Naphta  10.Weimar  11.Madame Chauchat  12.Proust 
13.Mynheer Pepperkorn

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

هدف اولیه آموزش عمومی هرگز آموزش «مهارت‌ها» نبود... سیستم آموزشی دولت‌های مرکزی تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا توده‌ها را در مدارس ابتدایی زیر کنترل خود قرار دهند، زیرا نگران این بودند که توده‌های «سرکش»، «وحشی» و «از لحاظ اخلاقی معیوب» خطری جدی برای نظم اجتماعی و به‌علاوه برای نخبگان حاکم به شمار روند... اما هدف آنها همان است که همیشه بوده است: اطمینان از اینکه شهروندان از حاکمان خود اطاعت می‌کنند ...
کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...