جایزه ادبی « اشتاین بک» ویژه نویسندگان نوقلم در دبیرستان‌های ایالات متحده امریکا برگزار شد.

به گزارش فارس، این جایزه که به خاطر «پانی سرخ» اثر پرفروش «جان اشتاین‌بک» نویسنده صاحب‌نام امریکایی و چندین دهه فعالیت او در حوزه ادبی به این نام خوانده می‌شود با حضور دانش‌آموزان دبیرستانی 26 مدرسه از سراسر ایالات متحده برگزار شد.

دانش‌آموزان نوقلم در این مراسم با حضور در دبیرخانه جایزه ملی «اشتاین‌بک» در روز ملی نوشتن در آمریکا داستان‌هایی را درباره رویایی‌شان با یک اسب پانی که کوچک‌ترین نژاد اسب است به رشته تحریر در آوردند و به این دبیرخانه ارائه کردند. جایزه ادبی «اشتاین بک» هر سال در روز ملی نوشتن در دو بخش داستان و مقاله برگزار می‌شود.

دانش‌آموزان شرکت کننده در این مراسم می‌توانند در یکی از این رشته‌ها شرکت کنند و تنها پیرامون موضوع ارائه شده مقاله و داستان خود را ارائه دهند.
به‌ گفته دبیر جایزه اشتاین بک، این جایزه هر سال برای کشف استعداد‌های داستان‌نویسی در میان دانش‌آموزان و پرورش و شکوفایی قابلیت‌های داستان‌نویسی آنها برگزار می‌شود.

جایزه ادبی اشتاین بک امسال با حضور بیش از 50 دانش‌آموز نوقلم از ایالت‌های مختلف آمریکا مثل سانتاکروز، سان‌فرانسیسکو، آیوا، سنت لوییز، مونتری و ... در این مراسم حضور داشتند.

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...