متن کامل «الکشّاف فی تفسیر قرآن» نوشته ابوالقاسم محمود خوارزمی زمخشری بعد از 9 قرن برای نخستین بار به فارسی ترجمه شد. 

تفسیر کشاف زمخشری مسعود انصاری
  
این کتاب را مسعود انصاری از روی چندین تصحیح به فارسی ترجمه کرده و انتشارات ققنوس قرار است آن را منتشر کند. مسعود انصاری به خبرنگار فارس گفت: «این کتاب برای نخستین بار به فارسی ترجمه می‌شود و احتمالاً تمام متن کتاب در 4 یا 6 جلد منتشر شود.»

«الکشاف فی تفسیر قرآن» یکی از معروف‌ترین و متقن‌ترین تفاسیر اهل سنت است که از نظر نکات ادبى و بلاغتى در میان همه تفاسیر ممتاز است. شهید مطهری در کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران درباره این کتاب نوشته است، گستردگی اطلاعات زمخشری، دقت و موشکافی او در مسائل کلامی باعث شده که این کتاب در میان آثار تفسیری از جایگاه بلندی برخوردار باشد.

به نوشته مطهری، تفسیر کشاف در دنیای اسلام به سبب موضع‌گیری‌های اعتقادی، کلامی و بررسی جنبه‌های بلاغی قرآن کریم در فرهنگ قرآنی و نگارش‌های تفسیری، رنسانسی ایجاد کرد و عده زیادی در آن حیطه به پژوهش پرداختند. گفته می‌شود محمود بن عمر بن محمد زمخشرى این تفسیر را در مدت دو سال و سه ماه در کنار خانه خدا نوشته است. زمخشری سال‌ها مجاور بیت‌الله بود و به همین دلیل به «جارالله» معروف شده است.

«تفسیر کشّاف» در رده‌بندى تفاسیر در ردیف تفاسیرى است که به «تفسیر به رأى» مشهور هستند. زمخشرى سال 467 هجری در خوارزم به دنیا آمد و چند بار در طول حیاتش به سفر مکه رفت. وی در بسیاری از شهرهای آن زمان از جمله خوارزم، بخارا، مرو، عراق و مکه از ادیبان و محدثان استفاده‌های علمی کرد.

زمخشری در یکی از مسافرت‌های علمی زمستانی خود در خوارزم، یک پای خود را از دست داد و پس از این واقعه از پای چوبی کمک می‏گرفت با این حال باز هم مسافرت‌های طولانی می‌کرد. برخی از مورخان گفته‌اند زمخشری بیش از 150 اثر تألیف کرده که 120 اثر از آن‌ها به جا مانده است.

بعد از نگارش «الکشّاف فی تفسیر قرآن» این اثر تأثیر غیر قابل انکاری در علم تفسیر بر جای گذاشت. علاوه بر این محمد قزوینی، مصحح دیوان حافظ از تأثیر حافظ شیرازی از کتاب «الکشّاف فی تفسیر قرآن» سخن گفته است. به نوشته محمد قزوینی، کمتر کسی توانسته مانند حافظ لطایف حکمی را با نکات قرآنی در هم آمیزد و تلمیحات و اشارات قرآنی را به کار برد.

حافظ در بیتی گفته است «بخواه دفتر اشعار و راه صحرا گیر ـ چه جای مدرسه و بحث کشف کشاف است». محمد قزوینی در تعلیقات خود بر دیوان حافظ نوشته است نام اصلی این کتاب «الکشف عن مشکلات الکشّاف» است که شرحی است بر تفسیر کشاف زمخشری.

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...