در نشست تخصصی رابطه "من و دیگری" که به مناسبت روز جهانی فلسفه در مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران برگزار شد، دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی گفت: هر فیلسوفی اهل گفتگوست. فیلسوف یعنی کسی که توان گفتگو دارد.

به گزارش خبرنگار مهر، دکتر دینانی سخن خود را با شعری از شیخ محمود شبستری چنین آغاز کرد: چو هست مطلق آید در اشارت/ به لفظ من کنند از وی عبارت. وی در ادامه به اهمیت اندیشه‌های شیخ اشراق اشاره کرد و گفت: البته همه امروزه لاف اشراق‌شناسی می‌زنند، اما به‌درستی او را نمی‌شناسند. شیخ اشراق می‌گوید من کیست، در مقابل من، دیگری مصادیق فراوانی دارد. دیگری می‌تواند آسمان، تو، خدا، زمین و دین باشد. هر چیز جز من دیگری است. حتی عدم دیگری است و از این رو دیگری خیلی وسیع است.

وی سپس به سه احتمال در مسئله من و دیگری اشاره کرد و گفت: این سه احتمال به قول قدما نیش قولی یعنی دور از ذهن است، نخست اینکه من من هستم چون دیگری هست. یعنی چون دیگری و تو وجود دارند، من هستم. اگر تو نبودی من هم نبودم. احتمال دوم آن است که من من هستم و چون من من هستم تو تویی. و احتمال سوم این است که هم من من هستم و هم تو تویی و ما هر دو مستقل از دیگری هست. دکتر دینانی احتمال سوم مبتنی بر استقلال من و دیگری را رد کرد و گفت: ما با هم ارتباط داریم و لذا این فرض باطل است و باید یکی از دو احتمال نخست درست باشد، یعنی یا من وابسته به دیگری است یا دیگری وابسته به من.

نویسنده "شعاع اندیشه و شهود سهروردی" سپس به احتمالهای نخست پرداخت و گفت: به نظر می‌رسد دیگری وقتی که در سپهر اندیشه من وارد شد خود من است. سپهر اندیشه من خود من است. اندیشه من من است. من همان اندیشه‌ام. اندیشه من من است. اگر تو در سپهر اندیشه من هستی، پس خود منی. اما آنچه در سپهر اندیشه من نگنجد یا عدم است یا خداست که به اندیشه من نمی‌آید. خدا همان دیگری است که امکان هر گونه غیریت را ممکن می‌سازد ضمن آنکه خودش هیچگاه به اندیشه نمی‌آید.

دکتر دینانی سپس به اندیشه های خواجه نصیر در باره رابطه من و دیگری اشاره کرد و گفت: خواجه نیز به مسئله اشاره کرده، اما به گونه سهروردی عارفانه نگفته است. در کتابی که به تازگی قرار است از من منتشر شود، به نام "نصیر الدین طوسی فیلسوف گفتگو"، نشان داده‌ام که خواجه فیلسوف گفتگوست. هر فیلسوفی اهل گفتگوست. فیلسوف یعنی کسی که توان گفتگو دارد و این تعریف را من همین الان جعل کردم. غیرفیلسوف مثل متدین، متکلم و اهل سیاست توان گفتگو ندارند، چون مسلمات و پیش‌فرض هایی دارند. فیلسوف باز است به روی دیگری. به همان اندازه که می‌بیند می‌خواهد دیده شود. اگر باز نباشد والله فیلسوف نیست. فیلسوف باز است به روی دیگری و گفتگو اینگونه آغاز می‌شود. اگر هم کسی را نیافت با خودش گفتگو می‌کند. چون فکر کردن گفتگوست.

دکتر دینانی در بخش دیگری از سخنانش به اهمیت پرسش در جریان گفتگو اشاره کرد و گفت: تنها کسی که پرسش جدی دارد، فکر می‌کند و اهل گفتگوست. اگر دیگری نفهمید او پرسش را از خودش طرح می‌کند. بنابراین گفتگو یعنی باز بودن به روی پرسشهای دیگری. این باز بودن به دیگری یک راه بیشتر ندارد و آن روش عقلانی است. جدل متکلمان باز نیست، عقل است که منفتح است. عقل آن گوهر شریف الهی باز است. اگر دیگری نیز عقل داشته باشد باز می‌شود و گفتگو رخ می‌دهد. گوهر عقل آزادی است و در فضای عقلانی غیر آلوده گفتگو رخ می‌د‌هد. عقل اگر بود راه گفتگو باز است و در نتیجه خواجه فیلسوف گفتگوست، چون اهل گفتگوست و با معاصرانش گفتگو می‌کند و حتی با متکلمان نیز گفتگو می‌کند. او بود که از فلسفه دفاع کرد نه ابن‌رشد. برخی اشکال می‌گیرند که خواجه فلسفه را به کلام تبدیل کرد، اما خواجه می‌دانست که در یک محیط اسلامی بدون طرح مسائل کلامی نمی‌تواند وارد فلسفه شود. 

از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...
گوته بعد از ترک شارلوته دگرگونی بزرگی را پشت سر می‌گذارد: از یک جوان عاشق‌پیشه به یک شخصیت بزرگ ادبی، سیاسی و فرهنگی آلمان بدل می‌شود. اما در مقابل، شارلوته تغییری نمی‌کند... توماس مان در این رمان به زبان بی‌زبانی می‌گوید که اگر ناپلئون موفق می‌شد همه اروپای غربی را بگیرد، یک‌ونیم قرن زودتر اروپای واحدی به وجود می‌آمد و آن‌وقت، شاید جنگ‌های اول و دوم جهانی هرگز رخ نمی‌داد ...
موران با تیزبینی، نقش سرمایه‌داری مصرف‌گرا را در تولید و تثبیت هویت‌های فردی و جمعی برجسته می‌سازد. از نگاه او، در جهان امروز، افراد بیش از آن‌که «هویت» خود را از طریق تجربه، ارتباطات یا تاریخ شخصی بسازند، آن را از راه مصرف کالا، سبک زندگی، و انتخاب‌های نمایشی شکل می‌دهند. این فرایند، به گفته او، نوعی «کالایی‌سازی هویت» است که انسان‌ها را به مصرف‌کنندگان نقش‌ها، ویژگی‌ها و برچسب‌های از پیش تعریف‌شده بدل می‌کند ...
فعالان مالی مستعد خطاهای خاص و تکرارپذیر هستند. این خطاها ناشی از توهمات ادراکی، اعتماد بیش‌ازحد، تکیه بر قواعد سرانگشتی و نوسان احساسات است. با درک این الگوها، فعالان مالی می‌توانند از آسیب‌پذیری‌های خود و دیگران در سرمایه‌گذاری‌های مالی آگاه‌تر شوند... سرمایه‌گذاران انفرادی اغلب دیدی کوتاه‌مدت دارند و بر سودهای کوتاه‌مدت تمرکز می‌کنند و اهداف بلندمدت مانند بازنشستگی را نادیده می‌گیرند ...
هنر مدرن برای او نه تزئینی یا سرگرم‌کننده، بلکه تلاشی برای بیان حقیقتی تاریخی و مقاومت در برابر ایدئولوژی‌های سرکوبگر بود... وسیقی شوئنبرگ در نگاه او، مقاومت در برابر تجاری‌شدن و یکدست‌شدن فرهنگ است... استراوینسکی بیشتر به سمت آیین‌گرایی و نوعی بازنمایی «کودکانه» یا «بدوی» گرایش دارد که می‌تواند به‌طور ناخواسته هم‌سویی با ساختارهای اقتدارگرایانه پیدا کند ...